بيانات اخلاقي حضرت آيت الله علوي بروجردي بعد از درس خارج فقه
مسئولیت خطیر امامت و پیشوایی
حضرت اميرالمومنين (صلوات اله وسلامه عليه) در نهج البلاغه مي فرمايند:«مَن نَصَبَ نَفسَهُ لِلنّاسِ اِماماً مِن مُعَلِّمِ فَليَبدَأ بِتَعليمِ نَفسِهِ قَبلَ تَعليمِ غَيرِهِ وَليَكُن تَديبُهُ بِسيرَتِهِ قَبلَ تَديبِهِ بِلِسانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفسِهِ وَ مُؤَدِّبُها اَحَقُّ بِالجلالِ النّاسِ ومُؤَدِّبِهِم[1]» محور بیان اميرالمومنين (عليه السلام) مسئولیت خطیر امامت و پیشوایی مردم است. حضرت در اين بيان گوهربار ميفرمايد: کسی که خویشتن را در موضع رهبری مردم قرار ميدهد، ميباید که پیش از آموزش دیگران با آموزش خویش کار را آغاز كند؛ و نیز لازم است پیش از تادیب با زبان و گفتار، با اعمال و رفتار خویش به مردم ادب بيآموزد. و البته آن که ادب آموز و آموزگار خویشتن باشد، بیش از آن که معلم و مربی ديگران است، مستوجب ستایش و سزاوار احترام ميباشد.
در توضيح اين كلام نوراني با عرض شود: كسي كه نسبت به مردم مسئوليت و پيشوايي پيدا ميكند، قطعا فقط كسي كه در حد بالا مسئوليت دارد مقصود نيست؛ بلكه هركسي در هر شاني، امامت مردم را بر عهده بگيرد، مورد اقتداي مردم ميشود؛ يعني مردم به او نگاه ميكنند و از او درس ميگيرند. به او نگاه ميكنند و عمل خود را تصحيح ميكنند ؛ اين را ميگويند: امام در لغت به معناي مقتدا است؛ يعني مردم به او اقتدا ميكنند.
مسئوليت الگوها
«مَن نَصَبَ نَفسَهُ لِلنّاسِ اِماماً» بر اساس اين روایت، امیرمومنان (علیه السلام)، شرط موثر امامت و هدایت را تعلیم و تأدیب نفس خویش معرفی مينمايند. و سپس امام (عليه السلام) قبل از اينكه تصوير و ترسيم كنند چگونه بايد مردم را هدايت كرد و چه جور بايد با مردم برخورد نمود، ميفرمايند: فَليَبدَأ بِتَعليمِ نَفسِهِ؛ اگر شخصي بخواهد مطلبي را براي مردم جا بياندازيد ،اول لازم است براي خودش جا افتاده باشد. مثلا اگر ميخواهد مردم را از آخرت بترساند ، ابتدا ترس از آخرت در وجود خودش باشد. قَبلَ تَعليمِ غَيرِهِ. قبل از آنكه مطلبي را براي مردم بيان كند اول خودش بياموزد و پذيرفته باشد.
بهترين نوع تربيت، تربيت عملي
«وَليَكُن تَديبُهُ بِسيرَتِهِ قَبلَ تَديبِهِ بِلِسانِهِ» ؛ تديبه بسيرته يعني انسان بايد رفتار خودش را درست كند، قبل از اينكه زبانش را درست كند. توجه داشته باشيم، اگر مردم زيباترين حرفها، مستند ترين حرفها را از انسان بشنوند ،اما اگر در عمل، عكسش را از انسان ببينند، كوچكترين توجهي به اين ارشاد نخواهند كرد. و لذا وجود مقدس اميرالمومنين (صلوات الله علیه) ميفرمايند اگر ميخواهيد معلم و امام مردم باشيد و آنان در عمل در دين در رفتار به شما اقتدا كنند، رفتار خودتان را درست بكنيد؛ آنقدر كه رفتار و سيره شما ميتواند مبلغ دين باشد ، زبان شما هيچگاه نميتواند مبلغ دين باشد.
ایشان در ادامه بیانات ارزشمندشان، مسأله را به منبر و تبلیغ معطوف داشتند و فرمودند: شما نگاه كنيد در شهرهاي مختلف ايران و در خارج از مملكت هركجا صد سال، يا پنجاه سال پيش از اين؛ عالمي بوده كه مهذب و در نزد مردم موجه بوده است، در هم اكنون در آن شهر جواناني هستند هم مسائل شرعي خود را ميدانند و نيز افرادي كه خمس و وجوه ميدهند بيشتر هستند. چرا؟ براي اينكه اثر تربيتي آن عالم حتي به چند نسل بعد هم منتقل شده است. يك عالمي بوده، در بعضي از شهرها افرادي هستند براي مردم منبر و درس اخلاق ميگفتند. يا بعضي از علماي مهذب زبان گويا و سخنران نيست حتي يك بار هم روي منبر ننشسته فقط نماز ميخواند و جواب مساله و سوال مردم را ميداد. اما در اين شهر كه هيچ، تمام منطقه را چنان دين دار و متدين كرده بود. اين ورطه جاي زبان نيست. بله كسي كه خطيب است. و بيان زيبا و رسا دارد، وقتي صحبت ميكند افراد را جذب ميكند؛ اين يك مطلب است ولي عمل مطلب ديگري است.
سیره پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع)
سيره و روش پيغمبر كه مردم را به سمت اسلام جلب كرد، نه زبان پيغمبر. بلكه مردم سيره رسول گرامي اسلام و روش، رفتار و عمل علي ابن ابيطالب را ديدند كه آنجور عاشقانه در راهش كشته ميشدند. امثال حجربن عدي براي علي بن ابي طالب آنجور جانفشاني ميكند؛ حضرت به او فرمود حجر من ميبينم روزگاري را دشمنان به تو ميگويند نسبت به من ابراز تنفر و بيزاري كني، اگر مجبور شدي اشكال ندارد بر زبانت نسبت من ابراز تنفر و بيزاري كن ولي در دل هرگز نسبت به من تبري پيدا نكن. اما حجربن عدي حتي در زبانش هم حاضر نشد تبري پيدا كند. خود كشته شد جوانش را هم جلوي خودش كشتند . آيا حضرت فقط با زبان مردم را نصيحت و موعظه ميكرد كه اين گونه عاشقانه در راهش جانفشاني ميكردند يا با عمل و رفتار خود مردم را عاشقانه جذب ميكردند؟! و همچنين عاشقاني كه دور سيدالشهدا (عليه السلام) جمع شدند، اينان سيره، رفتار و كردار امام و مقتداي خود را ديده بودند و با امام حسين در زندگي محشور بودند.
معلم و مقتداي مردم
بنابر فرمايش راهگشاي اميرالمومنين (عليه السلام) اگر بنا است ما معلم و مقتداي مردم باشيم ابتدا بايد از خودمان آغاز كنيم. رفتار و اعمال خود را تصحيح كنيم. گاهي از اوقات حتي رفتار مكروه و خلاف عرف – كه حرام هم نيست-، ضربهاي ميزند كه از ضربه خلاف شرع هم بيشتر است. خودمان را به جهالت نزنيم و نفريبيم؛ يا اين شان و يا اين مسئوليت را نپذيريم ؛ يا ملتزم باشيم. گاهي از اوقات مردم خودشان خلاف ميكنند، اما خلاف را از ما و مسئولين نميتوانند ببينند. حتي اگر در خيابان و چهار راه از چراغ قرمز هم عبور ميكنيم - كه خلاف شرع نیست و فقط خلاف قانون و عرف است- مردم متوجه خلاف امثال ما هستند. پس اگر ميخواهيم مردم را منظم و متدين باشند، اول بايد از خود آغاز كرد. تزكيه نفس و معلم خودمان باشيم، سيره و روش خودمان را اصلاح كنيم، آن وقت مردم از ما تبعيت خواهند كرد.
[1] . نهج البلاغه (شيخ محمد عبده)، ج4، ص16، كلمات قصار73.