بسم الله الرحمن الرحيم
همراهی با مردم و کنارهنگرفتن از جامعه، در کلام امام صادق(ع)
مرحوم صدوق ـ رضواناللهتعالیعليه ـ در كتاب «امالي»، از مفضلبنعمر نقل میکند که «قال الصادق عليه السلام: بلية الناس عظيمةٌ؛ إن دعوناهم لم يجيبونا، وإن تركناهم لم يهتدوا بغيرنا».[1]
اين روايت، درد دلي است از امام صادق ـ علیهالسلام ـ و بيان شرايط مردم در زمان آن حضرت. امام میفرمایند: «گرفتاري مردم، بسیار بزرگ است. هنگامی که آنان را میخوانیم، اجابت نمیکنند؛ و اگر آنان را ترک کنیم، جز بهوسیله ما هدایت نمیشوند».
نکته قابل توجه در این روایت این است که منظور امام از «مردم»، فقط دشمنان ایشان نیست؛ بلکه دوستان ایشان را نیز شامل ميشود. این روایت، همانند سخنان اميرالمؤمنين و امام حسین ـ علیهماالسلام ـ است که میفرمایند: « الناس عبيد الدنيا والدين لعق على ألسنتهم »[2]
امام با اين بيان، درصدد بیان این نكته مهم برای علما و روحانیون است که بهصرف بیتوجهی مردم به سخنان آنها، نباید آنها را ترک کرد و به حال خود رها نمود؛ چراکه راههاي ديگر غير از مسير ائمه اطهار، موجب گمراهی آنان ميشود. در آن زمان راه و طريق گمراهي مردم با راههايي كه امروز موجب گمراهي آنان ميشود متفاوت است. ما در برابر مردم وظايفي داريم و باید در همين شرايط موجود، از گرایش آنان به مکاتب انحرافی پیشگیری کنیم. حتی اگر مردم به ما بیتوجهی کنند، ما موظفیم برای هدايت آنان بکوشیم و حجت را بر ایشان تمام كنيم.
مدارا با مردم، در همه حال
نكته دیگری که از این روایت استفاده میشود این است که باید با مردم مدارا كرد. نباید بهصرف اینکه آنان سخنان ما را نپذيرفتند و به سوی ما نیامدند، آنها را رها کنیم و نااميد شویم. برخی، بهویژه افراد تازهكار، گمان میکنند كه چون خود را براي دعوت مردم و هدايت آنان آماده کردهاند، مردم هم وظيفه دارند از آنان پیروی كنند و اگر چنین نباشد، دنيا به آخر رسيده است!
بيتابي بلبل ز نوآموزي عشق است هرگز نشنيديم ز پروانه صدايي
بسیاری از مردم، حتي كساني كه خيلي به ما نزديكاند، گاهي از اوقات ممکن است بر سر اموری جزئي، در برابر ما موضعگیری کنند. هر کس، علایق و دلبستگيهایی دارد؛ برخی به جان خود، برخی به مال، بعضی دیگر به زن و فرزند، و برخی نیز به شغل و كار خود وابستهاند. حال، اگر سخنان ما با این علایق و دلبستگي آنان تزاحمی پيدا كند، آنان از خود واکنش نشان میدهند و در برابر ما موضع ميگيرند. با همه اینها، ما نمیتوانیم از آنها کناره بگیریم و آنان را به حال خود رها كنيم.
در روايتی ديگر، امام صادق ـ علیهالسلام ـ ميفرمايند: «أعقل الناس أشدهم مداراة للناس».[3] عاقلترين و باتدبيرترين افرادی كه از مديريت بالایی برخوردارند، كساني هستند كه با مردم به مدارا رفتار ميكنند. بر اساس این روایت، اگر مردم به ما توهین کردند و یا ضربهاي هم زدند، ما حق نداريم آنها را رها کرده، ارتباط خود را با آنان قطع كنيم.
سیره اهلبیت(ع)، مدارا با مردم کوتهبین
امیرالمؤمنین(ع) و مدارا با مردم
امام صادق ـ علیهالسلام ـ درصدد بیان اين نكتهاند که همه این معارف، با چنین مردمی پیش رفته و به ما رسيده است. ميراثی که به دست امام صادق ـ علیهالسلام ـ رسيد نیز توسط چنین مردمی منتقل شد؛ مردمی که با سکوت و بیتفاوتی خود، علي ـ علیهالسلام ـ را خانهنشين كردند و آنگاه که پس از قضایای قتل عثمان به درب خانه آن حضرت هجوم آوردند و با التماس و درخواست، با ایشان بیعت کردند، سه جنگ بزرگ را بر آن حضرت تحمیل نمودند. اگرچه در جنگ صفين معاويه و اهل شام در برابر آن حضرت بودند، اما جنگ جمل را همان کسانی به راه انداختند که با امام بیعت کرده بودند؛ و همانها بودند که معاويه را ـ که خود نیز انگیزه کافی برای جنگ داشت ـ تحريك كردند و با او متحد شدند تا جنگ صفین را بر حضرت تحمیل کردند. آنگاه همان مردمی که با امام بیعت کرده بودند، جریان حكميت را به راه انداختند که به ظهور خوارج و جنگ نهروان انجامید. تحت تأثیر جریان حكميت، امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ بهوسيله همين مردم محكوم به مرگ شد.
امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و مدارا با مردم
امام مجتبي ـ علیهالسلام ـ نیز در میان همین مردم بود که تنها و بییاور ماند و مجبور به صلح با معاویه شد. حضرت سيدالشهدا ـ علیهالسلام ـ هم در طول نه سال امامتشان، به معاهده صلح با معاویه پایبند بودند؛ درحاليكه معاویه هیچ گونه پایبندی نداشت. آنگاه که امام، پس از مرگ معاویه تصميم به قيام گرفتند، همان مردمی که امام را دعوت کرده و با مسلم بیعت نموده بودند، در برابر آن حضرت قرار گرفتند و واقعه عاشورا را ایجاد کردند، نه مردم شام و لشکریان یزید؛ چنانکه وقتي سيدالشهدا ـ علیهالسلام ـ عمرسعد را به مذاکره دعوت کرد و او نیز از سران کوفه خواست برای مذاکره نزد امام بروند، همه آنان سر خود را پايين انداختند و گفتند: ما خود به امام نامه نوشتيم و از او دعوت کردیم به كوفه بیاید؛ حال به او چه بگوییم.
انتقال میراث امام سجاد(ع) به امام صادق(ع)، نتیجه مدارا با مردم
در دوران امامت سجاد ـ علیهالسلام ـ نیز ميراث آن حضرت، بهوسیله همین مردم و در شرایط بسیار سخت و خفقانآمیز به امام باقر و امام صادق ـ علیهماالسلام ـ رسيد. اگر تعدادی هرچند اندک از همين مردم در ركاب سيدالشهدا ـ علیهالسلام ـ نمیجنگیدند و یا در دوران بسيار پرفشار امام سجاد ـ علیهالسلام ـ مقاومت نميكردند، اين ميراث گرانقدر به امام صادق ـ علیهالسلام ـ نميرسيد.
در دوران امام صادق ـ علیهالسلام ـ شرایط تغییر کرد و سخنان و معارف اهلبیت بر زبانها افتاد و در میان خواص نشر پيدا كرد. در زمان آن حضرت، طالبان علم فراوان شدند؛ اما با این حال، مردم همان مردم بودند. اگر برخورد امام صادق ـ علیهالسلام ـ با منصور به جنگ ميكشيد، بسیاری از شاگردان و اصحاب آن حضرت، که ایشان را به قیام فرا میخواندند، آن حضرت را تنها میگذاشتند. همين مردم در زمان امام رضا ـ علیهالسلام ـ نیز آن حضرت را به قیام در برابر مأمون دعوت میکردند؛ اما امام روحيات مردم را بهخوبی میشناخت.
مدارا با مردم، زمینهساز تحقق اهداف اسلام
ازاینرو باید توجه داشته باشيم كه اين مردم آن گونه نیستند كه ما بتوانيم تمام اهداف اسلام اصيل را فعليت ببخشیم. مردم بالاخره در برخي مواقع ما را تنها خواهند گذاشت؛ اما ما نميتوانيم و نباید آنها رها كنيم. بنابراین، بايد با اين مردم بسازیم و مدارا کنیم؛ چنانکه امام ميفرمايند: «أعقل الناس أشدهم مداراة للناس». مردم چندان کوتاه نمیآیند؛ ما باید كوتاه بيايیم. وقتی مردم به سوی ما نمیآیند، ما باید به سوی آنان برویم.
برای مثال، حضرت سیدالشهدا ـ علیهالسلام ـ خود به خیمه جابربنيزيد جعفي رفت و شخصاً از او برای قیام در برابر یزید دعوت کرد؛ اما جابر در پاسخ گفت: «من اسبی نیکو دارم كه قابلیت خوبی دارد. وقتی جنگاور در ميدان جنگ گرفتار میشود، اين اسب او را از میان سپاه دشمن فراري ميدهد. اين اسب را به شما ميدهم». در برخی روایات آمده است که گفت پول هم به شما ميدهم. حضرت برخاستند و هنگام رفتن فرمودند: «من اسب و پولت را نميخواهم. من خودت را ميخواستم». جابر باز هم نشنيد؛ اما پس از شهادت آن حضرت، تازه فهمید كه چه فرصتي را از دست داده است؛ اما دیگر دیر شده بود.
مردم اينگونهاند؛ بنابراين باید با آنان با مدارا رفتار كرد. همانگونه که امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ در وصف رسولالله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ فرمودند: «طبيب دوار بطبه»[4]. مريض تا وقتی که بيماريش شدت نگرفته است، نزد پزشک نمیرود؛ اما طبيب واقعی خود به سراغ مردم میرود و بیماریهای پنهاني آنان را به ایشان گوشزد میكند و راه مداوا را به آنان نشان میدهد. شاید مردم به سخن او توجه نکنند، اما او وظیفه خود را انجام داده است.
اين، همان مدارا با مردم است. نیابد به هیچوجه آنان را رها كنيم؛ چون تمام اساس كار ما با همين مردم چرخيده و تا آخر خواهد چرخيد. ما در میان همین مردم ميتوانيم كار كنيم و جداي از آنان چيزي نيستيم. مرحوم آیتالله بروجردي میفرمودند: «روحاني در میان مردم، مانند ماهي در آب است. زندگی ماهي به آب است و حيات ما نیز به اين مردم است». خدا و امام زمان هستند؛ اما فعليت و تبلور كار ما بهوسيله همين مردم است. لذا اگر آب برای ماهي مناسب نباشد، ماهي خودش را بيرون نمياندازد و از آب جدا نميشود؛ چون حياتش به آن وابسته است. ما نیز باید اين مردم را با همه خوبیها و بديهایشان تحمل كنيم و فرمايش امام صادق ـ علیهالسلام ـ همیشه مد نظر داشته باشيم كه «اعقل الناس اشدهم مداراة للناس».
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
[1] . شيخ صدوق، الامالي، ص707، حديث 972/4.
[2] . ابن شعبة الحراني، تحف العقول، ص245؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج44، ص383.
[3] . محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج72، ص52، ح5.
[4]. نهج البلاغه (الشيخ محمد عبده)، ج1، خطبه 108، ص206.