بسم الله الرحمن الرحيم
امام رضا(ع) و سفر به خراسان
آنچه در خصوص وجود مقدس امام رضا ـ علیهالسلام ـ بسیار مورد توجه واقع شده است، حركت ايشان به خراسان و پذیرش ولايتعهدي است.
برخی از شيعيان در آن زمان، به سفر امام به خراسان معترض بودند و حتي به خود آن حضرت نیز اعتراض ميكردند كه این سفر نهتنها فايدهاي براي ايشان ندارد، بلکه شهادت ايشان را دربردارد. در این زمینه، باید به چند نكته توجه كرد:
مهجوریت شیعه تا پیش از امام رضا(ع)
تا پیش از امام رضا ـ علیهالسلام ـ اساس شيعه[1] بهشدت مهجور مانده بود. ابتدا علي ـ علیهالسلام ـ را خانهنشين کردند. پس از 25 سال که مشکلات اجتماعی فراوانی جامعة اسلامی را دربرگرفت، مردم به آن حضرت روی آوردند و با ایشان برای خلافت بیعت کردند؛ اما با تحمیل سه جنگ خانمانسوز آن حضرت را چنان از فعاليت انداختند كه نتوانست معارف اسلام را منتشر نماید.
در زمان امام مجتبي و سيدالشهدا ـ علیهماالسلام ـ نیز همان خانهنشيني اميرالمؤمنين ـ علیهالسلام ـ تكرار شد؛ و هنگامی که امام حسين ـ علیهالسلام ـ در سال آخر زندگيشان، پس از مرگ معاویه قيام کردند، آن حضرت و یارانش را به طرز فجیعی به شهادت رساندند و اهلبیت ایشان را به اسارت بردند. پس از واقعة عاشورا، تبليغات شدید بنياميه، غربت امام سجاد ـ علیهالسلام ـ را در جامعة اسلامی در پی داشت.
امام رضا(ع) و گسترش تشیع در میان عامه مردم
در عصر صادقين ـ علیهماالسلام ـ فرصتي برای ائمه به دست آمد که با ایجاد نهضت علمی بزرگی، معارف اسلام اصیل را در بین شاگردان و علاقهمندان معارف اسلامی نشر دهند. اين نهضت، حركتي بسيار فوقالعاده و اثرگذار در تاريخ اسلام به شمار میرود. در عصر صادقين ـ علیهماالسلام ـ بود كه تفكر شيعه از انزواي پیشین خارج شد و به عنوان مکتبی فقهی و کلامی مطرح گردید؛ اما این حرکت، تنها در میان خواص و شاگردان آن دو بزرگوار بود، نه عوام.
سفر امام رضا ـ علیهالسلام ـ به خراسان، زحمات امام باقر و امام صادق ـ علیهماالسلام را به ثمر نشاند و حركت علميای را که آن دو بزرگوار در بين خواص و شاگردانشان ـ اعم از شیعه و سنی ـ گسترش داده بودند، در بین عوام آورد و معارف اسلام و معالم اهلبیت را در میان امت اسلامی پراکنده ساخت.
دستگاه خلافت نیز برای مقابله با اين تفكر، امام جواد ـ علیهالسلام ـ را تحت كنترل خود قرار داد. بدین منظور، مأمون دختر خود را به عقد آن حضرت درآورد تا ايشان را حتی در خانهاش تحت نظر داشته باشد. امام هادي و امام عسكري ـ علیهماالسلام ـ نیز در پادگان محصور شدند؛ اما تعداد وكلاي این دو بزرگوار، بسیار بیشتر از وكلاي امام صادق و امام موسي ـ علیهماالسلام ـ بود. دلیل این امر، گسترش تفکر شیعه توسط امام رضا ـ علیهالسلام ـ در میان عامة مردم بود.
امام رضا(ع) و استفاده از فرصتها برای نشر معارف شیعه
ائمه ـ علیهمالسلام ـ براي حفظ اساس شیعه و تکفر اسلامی، از همه فرصتها استفاده كردند. استفاده از فرصتها فقط بهمعناي قيام نيست. امام مجتبي ـ علیهالسلام ـ هم با پذیرش صلح، از فرصت استفاده كرد. اگر آن حضرت قيام ميكرد، اثري از اين مكتب و تفکر باقی نمیماند. امام رضا ـ علیهالسلام ـ نیز هرچند با اجبار و تهديد به قتل به خراسان رفتند، اما همين فرصت را غنيمت شمردند و برای احیای تفكر اصیل اسلامی اقدام کردند؛ تفکري كه علي ـ علیهالسلام ـ در دوران خانهنشینی و مشکلات دوران خلافت نتوانستند ارائه کنند؛ تفکری که وقتی امام حسین ـ علیهالسلام ـ میخواهد در ميدان جنگ عرضه كند، صدای دهل و فریاد بغضا لابيك[2] را در پاسخ میشنود.
امام رضا ـ علیهالسلام ـ در جریان سفر به خراسان، تفکری را که امام صادق ـ علیهالسلام ـ در محفل علمي و در میان شاگردان خویش مطرح فرموده بود، به مركز خلافت آورد؛ يعني دقيقاً همان جايي كه چشم همه مسلمانان به آنجا متوجه است و از همه اقشار به آنجا رفتوآمد دارند.
امام رضا(ع) و استفاده از فرصت ولایتعهدی
مأمون پس از قتل برادرش امين، و در دست گرفتن تمام اختيارات حکومتی، به امام پيشنهاد خلافت دادند. امام، ازآنجاکه ميدانست مأمون دروغ ميگويد، این پیشنهاد را نپذيرفتند. افزون بر اینکه زمینه برای خلافت آن حضرت فراهم نبود. آن حضرت با چه كساني میتوانست به اداره امور بپردازد؟ با کارگزارانی که تربيتشدگان بنياميه و بنيعباس بودند یا کسانی كه در سایه اسلام غيرعلوي تربيت شده بودند؟ ازاینرو، امام از پذیرش پیشنهاد خلافت سر باز زد.
آن حضرت پس از آنکه مجبور به پذیرش ولایتعهدي شد، شرط فرمود که در كارهاي اجرايي، كوچكترين دخالتي نداشته باشد. مأمون درصدد بود با این کار، وجهه معنوی امام را نزد مردم مخدوش سازد و بگوید ایشان که از رياست و امور دنیوی فرار ميكردند، حال كه به حكومت رسيدهاند، چه کارها که نميكنند؛ ولی امام با چنان شرطی، نقشه آنان را خنثی کرد.
امام رضا ـ علیهالسلام ـ از فرصت ولایتعهدی، برای معرفی خود و عرضه تفكر اسلام اصيل استفاده کردند. ایشان در مجلس مناظره با ارباب مذاهب، مقام علمی و معنوی خود را بهخوبی نشان دادند. حركت آن حضرت براي اقامه نماز عيد، و نیز اقامه نماز باران که منجر به بارش باران شد، اهلبيت ـ علیهمالسلام ـ را كه بر اثر تبليغات مسموم، فراموش شده بودند و امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ را كه شصت سال بالاي منبرها لعن شده بود، به مردم شناساند.
پس از امام رضا ـ علیهالسلام ـ خلفاي بنيعباس دیگر نتوانستند در بين مردم مشروعیتی کسب کنند. آنان هرچند حاكم بودند و خلافت را در دست داشتند، اما دل مردم با اهلبیت بود؛ بهگونهای که متوكل مجبور ميشود قبر سيدالشهدا ـ علیهالسلام ـ را شخم بزند و آب ببندد. اگر حاكميت او مشكلی نداشت، لازم نبود اينگونه بغض خود را ابراز كند؛ اما ازآنجاکه از توجه مردم به اين قبر و به اهلبیت ـ علیهمالسلام ـ میترسید، اقدام به این کار کرد. پس از امام رضا ـ علیهالسلام ـ تفكر شيعه چنان استحکام یافته بود که دیگر نمیشد با تبليغات سوء آن را از دید مردم پوشاند یا بدنام كرد.
امام رضا(ع) و استحکام و گسترش تشیع در جهان
از هنگامی كه آن حضرت از مدينه به قصد خراسان بيرون آمدند، به هر جايي كه میرسيدند، مردم به استقبال آن حضرت میآمدند و هر كدام چيزي ديدند و كلامي شنيدند. امام صادق ـ علیهالسلام ـ حداکثر چهار هزار شاگرد داشت[3] که همه آنها هميشه با هم نبودند؛ اما حديث سلسلةالذهب امام رضا ـ علیهالسلام ـ در نيشابور، جمعيت بسیاری را به سمت خود كشاند.[4] حضرت در این اجتماع بسيار بزرگ فرمودند: «كلمة لا اله إلا الله حصنی فمن دخل فی حصنی امن من عذابی؛ بشروطها وأنا من شروطها»[5]. امام با جمله «أنا من شروطها»، ولایت اهلبیت ـ علیهمالسلام ـ را شرط پذیرش اسلام و توحید معرفی میکند و هزاران راوی این حدیث را مينويسند. اين رویداد، نشان از علنی شدن و جهاني شدن تفكر شيعه است.
یکی دیگر از ثمرات سفر امام رضا ـ علیهالسلام ـ به ایران این بود که تفكر شیعه پس از آن حضرت، دچار سقوط و ریزش نشد و شیعه از زمان آن حضرت، ماندگار شد. پس از ایشان، دیگر فرقهاي در میان شیعیان پيدا نشد؛ زیرا به برکت نشر معارف شیعی در میان مردم توسط آن حضرت، دیگر شیعه قابليت انشعابي نداشت.
آثار و بركات سفر امام به ایران، تنها این نبود كه نور تشيع و اسلام اصيل به ايران تابید؛ بلكه آثار و برکت آن، همه دنياي اسلام را دربرگرفت. اگر امروز اين تفكر باقي مانده است، به برکت سفر آن حضرت است.
مظلومیت شیعه، سند حقانیت آن
اگر شيعیان در پاكستان کشته میشوند، در بحرين سرکوب میگردند و در عراق هدف ترور قرار میگیرند، جای نگرانی نیست. هرچه از شيعه در طول تاريخ کشته شده است، خونهایشان جوانه زده و باعث تقويت شيعه شدهاند.
بقيع، سند مظلوميت شیعه است و اين مظلوميت، دال بر حقانيت آن است. وهابیت، به حرم حضرت زينب ـ سلاماللهعلیها ـ خمپاره شليك ميكند؛ چراكه از توجه مردم به اهلبیت عصمت و طهارت آگاهند و ميخواهند اين توجه را از بين ببرند. در دمشق، سنیها مقیدند که در ماه رمضان، دستکم دو ركعت نماز در حرم حضرت رقيه ـ سلاماللهعلیها ـ بخوانند. اين همان پايتخت اموي است كه سر سيدالشهدا ـ علیهالسلام ـ صبح تا شب در بازار آن گردانده میشد.
استفاده از فرصتها، وظیفه روحانیت
شیعه امروز، به اینجا رسیده است، حركت شيعه و بقاي این مکتب، هميشه مرهون استفاده بزرگان آن از فرصتها بوده است. ائمة طاهرين ـ علیهمالسلام ـ اين کار را به بهترین نحو انجام دادند. فرصتهايي که در اختیار امام رضا ـ علیهالسلام ـ قرار گرفت، معلوم نبود كه دوباره در طول تاريخ به دست آید. بنابراین، آن حضرت از این فرصت بهترین استفاده را بردند و منبري درست کردند كه جامعة اسلامي مديون آن است. علما و روحانیون که در اين مسند نشسته و تبلیغ معارف اسلام و تشیع را بر عهده گرفتهاند نیز بايد به پیروی از آن حضرت، فرصتها را از دست ندهند و با بهرهبرداري از فرصتها، حركتی را که امامان بزرگوار به پیش بردند، ادامه دهند و معارف اسلام و شیعه را به دنياي امروز عرضه كنند.
والسلام علیکم ورحمتالله وبرکاته.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اساس شيعه، همان حقيقت اسلام اصيل است. مرحوم سيدمحمدباقر صدر ـ رضواناللهتعالیعلیه ـ کتابی دارند كه اينگونه ترجمه شده است: «شيعه، مولود طبيعي اسلام». اين عنوان، درست نیست. شيعه اصلاً مولود نيست كه طبيعي يا غيرطبيعي باشد. شيعه نفس اسلام است؛ يعني آنچه بر دو لب پيامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ جاري شده است، تشيع را تشكيل ميدهد. تفكراتی غير از اين تفكر، از دستگاههايي جوشیده است كه دين را ملعبة افكار خود ساختند و جاهليت عرب را به نام اسلام قالب کردند.
القندوزي، ينابيع المودة، ج3، ص80. .2
3. طبق نقل شیخ طوسی از ابنعقده.
4. نيشابور در آن زمان از شهرهای مهم ایران به شمار میرفت و جمعیت بسيار زيادی را در خود جای داده بود؛ اما پس از حمله مغول این شهر مورد تاختوتاز و غارت آنان قرار گرفت و بسیاری از مردم آن کشته شدند.
5. بحارالانوار جلد 49، ص 126، ح 3 از كشف الغمه، جلد 3، ص 144-145؛ و جلد 49، ص123، ح 4 از عيون اخبار الرضا، جلد 2، ص 135.
ـ