بسم الله الرحمن الرحيم
امام رضا (ع) و مسئله ولایتعهدی
در زندگي حضرت عليبنموسيالرضا ـعلیهالسلامـ جنبههای زيادي وجود دارد که یکی از آنها سفر آن حضرت به خراسان و مسئله ولایتعهدی ایشان است. سفر امام به خراسان و سرانجام شهادت آن بزرگوار، دوران کوتاهی از زندگي ايشان را تشكيل ميدهد و بقيه دوران زندگیشان از زمان شهادت حضرت موسيبنجعفر ـعلیهالسلامـ تا حركت ايشان به سمت خراسان، در مدینه بوده است. هرچند آن حضرت بیشتر عمر خود را در مدینه گذراندند، اما بيشتر به اين سفر توجه شده است و دلیل آن نیز قضيه تاريخي بسيار مهمی است كه اسباب و موجبات اين سفر را فراهم کرد و آن، مسئله ولایتعهدی است.
زمینههای تاریخی سفر امام (ع) به خراسان
شهادت حضرت سيدالشهدا ـعلیهالسلامـ ارکان حکومت بنياميه را در هم ريخت. بهویژه خطبه امام سجاد ـعلیهالسلامـ در مسجد اموي، چنان اوضاع شام را دگرگون کرد که به فاصله چند روز، یزید رسماً اعتراف کرد که من نميخواستم اين كار را بكنم و عبيداللهبنزياد خودسرانه دست به اين كار زد. در نتیجه، حکومت بنیامیه منحل شد و بنیمروان بر سر کار آمدند. چند صباحی هم آنان حکومت کردند تا اینکه بنیعباس به قدرت رسیدند.
در اين زمان، وجود مبارك امام باقر و امام صادق ـعلیهماالسلامـ با اقدامات بسيار فوقالعاده و ريشهاي كه انجام دادند، فرهنگ غنی شيعه را پایهگذاری کردند؛ به گونهای که اگر نگوييم هزارها، دستکم صدها نفر در گوشه و كنار مملكت اسلامي آن روز، قال الصادق و قال الباقر میگفتند و معالم اهلبیت ـعلیهمالسلامـ را به گوش مردم ميرساندند. اين اقدام فرهنگي بهقدري مؤثر واقع شده بود كه منصور را واداشت با برنامهریزی بسیار گستردهای، در برابر امام صادق ـعلیهالسلامـ دستگاههاي امامت درست كند.
هنگامی که منصور دید کار از سیاستگذاری و برنامهریزی گذشته است، دستور داد پس از درگذشت امام صادق ـعلیهالسلامـ هر کسی را که آن حضرت وصي خود قرار داده است، بکشند. اما از آنجا که یکی از كساني كه به عنوان وصي امام تعيين شده بود، خود منصور بود، عملاً این توطئه خنثی شد. امام موسی کاظم ـعلیهالسلامـ نیز با ترفند خاصي معالم دین را به شیعه عرضه كردند؛ به گونهای که هیچ یک از توطئههای دشمن مؤثر نشد و امامت آن حضرت دقیقاً مشخص و به رسميت شناخته شد. سرانجام هارون الرشيد هم نتوانست وجود امام را تحمل كند و آن حضرت را در زندان به شهادت رساند.
خلأ قدرت و توجه شیعیان به امام (ع)
وقتي هارون الرشيد از دنيا رفت، گشایشی براي شیعیان فراهم شد. معمولاً در چنین حكومتهایی، وقتي حاکمان جابهجا میشوند، فرصتهایی به دست میآید و تا حاکم بعدی بیاید و مسلط شود، مدتی طول میکشد. هارون الرشيد، مقتدرترین خليفه عباسی بود و حكومت پليسي بسيار قوي و مسلطی ساخته بود؛ اما با مرگ او، اين اقتدار نیز شكست؛ بهویژه آنکه خلیفه بعدي یعنی امين، مرد بيتدبير و نالايقي بود. ازاینرو، فرصت بسیار خوبی برای شیعه به دست آمد و حركتهايي در میان شیعیان آغاز شد. شرایط چنان به سود شیعیان بود که پس از شهادت امام موسی کاظم ـعلیهالسلامـ و مرگ هارون، به امام رضا ـعلیهالسلامـ فشار میآوردند که برای به دست گرفتن امر خلافت، اقدام کند. این مسئله نشان میدهد که شیعیان آنقدر قوي بودند كه خود را برای قیام آماده میدیدند و به امام فشار میآوردند که قیام كند؛ اما امام ميفرمود: اکنون وقت قیام نيست و من حركت نميكنم.
شیعه در زمان امام رضا ـعلیهالسلامـ بسیار قدرت یافته و معارف اهل بیت ـعلیهمالسلامـ در تمام عالم اسلام منتشر شده بود. خلیفه نالايق و جنگ و گريز بين دو برادر ـ امين و مأمونـ دستگاه خلافت را تضعیف کرده بود. در چنین شرایطی امام رضا ـعلیهالسلامـ در مدینه همان رویهای را که امام صادق ـعلیهالسلامـ در پیش گرفته بودند، ادامه میدادند. اما توجه شیعیان به آن حضرت به گونهای بود که حاکم مدینه هیچ قدرت و اختیاری نداشت و هر کاری در مدینه باید با صلاحدید امام رضا ـعلیهالسلامـ انجام میشد.
مأمون و اجبار امام (ع) به سفر
مأمون فرد زیرک و سیاستمداری بود و شأن و جایگاه امام رضا ـعلیهالسلامـ را ميدانست. ازاینرو دست به یک اقدام سیاسی زد. این اقدام هرچند در نگاه مردم حرکتی احترامآمیز به نظر میآمد، اما در باطن تهدید و اجباری برای امام بود. مأمون برای آنکه محبت و جایگاه امام را از دلهای مردم خارج کند، از امام خواست که بهاجبار به خراسان سفر کند و پیشنهاد خلافت یا ولایتعهدی او را بپذیرد. امام براي آنکه اجباری بودن این سفر را نشان دهند، هنگام حركت گريه ميكردند و به خانواده خود فرمودند که اين سفر من بازگشت ندارد. حتی به خود مأمون هم فرمودند که من ميدانم كجا ميميرم و چه كسي مرا ميكشد.
به هر حال امام را به سمت خراسان حركت دادند. مشي امام در خراسان و توس به گونهای بود كه نهتنها مأمون به اهداف خود نرسید، بلکه معارف اهل بیت ـعلیهمالسلامـ را به تمام مناطق ایران و حتی در میان افراد حکومتی گستراند و در نتیجه، تمام توطئههایی را که برای آن حضرت چیده شده بود، خنثی کرد.
استقبال گسترده ایرانیان از امام (ع)
از نکات جالبی که در تاریخ ذکر شده این است که مسیر امام را از مناطق سنینشین انتخاب کردند تا امام با شیعیان ارتباط نداشته باشد؛[1] اما در همین مناطق سنینشین نیز به دلیل نفوذ معارف اهلبیت ـعلیهمالسلامـ و جایگاه والای ایشان نزد عامه مسلمانان، مردم از فاصلههای دور با پای پیاده خود را به مسیر امام میرساندند تا فقط یک نظر امام را ببینند و وقتی آن حضرت را میدیدند، شور عجیبی از خود نشان میدادند، خود را به آن حضرت میرساندند و به وجود مبارک آن حضرت تبرک میجستند و از ایشان درخواست دعا میکردند.
یکی از مهمترین این استقبالها، در نیشابور روی داد. در نيشابور محدثان بسیاری وجود داشتند که بهمحض باخبر شدن از ورود امام به نیشابور، جمعیت انبوهی از ایشان به همراه بسیاری از مردم، خود را به حضرت رساندند و برای آنکه حدیثی را از منبع اصلی خود بگیرند، از آن حضرت تقاضا کردند که حدیثی برای آنان نقل کند. حضرت نیز درخواست ایشان را اجابت کرده، حدیث سلسلة الذهب را روایت فرمودند. نکته دقیق در اینجا این است که امام این حدیث را از جانب خود نقل نکردند؛ بلکه آن را از پدران خود نقل فرمودند و آن را به پیامبر ـصلیاللهعلیهوآلهـ رساندند[2]؛ زیرا حاضران محدثانی بودند که حدیث مسند میخواستند و امام و پدران بزرگوارشان را به عنوان راویان ثقه قبول داشتند.
مسئله ولایتعهدی و واکنش امام (ع)
مأمون در برابر مردم خلافت را به امام پيشنهاد کرد و امام این پیشنهاد را نپذیرفتند و خطاب به او فرمودند: اگر تو واقعاً خلافت را حق من ميداني، پس تو كارهاي نيستي كه آن را به من بدهي؛ اما اگر خلافت را حق خودت میدانی، بنابراین حق نداري که آن را به غير اهلش بسپاري. امام در خلال این مطالب و در برابر جمعيت، حقایق را به مردم ميفهماندند. مأمون سپس ولايتعهدي را به امام پیشنهاد کرد که باز هم امام نپذيرفتند. سرانجام مأمون آن حضرت را به مرگ تهديد كرد تا اینکه امام بهناچار ولایتعهدی او را پذيرفت؛ اما به این شرط كه در هيچ كار حکومتي دخالت نکند و فقط عنوان وليعهد را داشته باشد. همچنین امام در قصر ساکن نشد و خانهای معمولي برای سكونت برگزید و اجازه نداد که دستگاه حفاظت، به این بهانه، ارتباط مردم را با آن حضرت قطع کند.
امام در مرو نیز همان گونه بودند که در مدينه بودند و مردم در هر ساعتي از شبانهروز که میخواستند، میتوانستند امام را زیارت کنند. در نتیجه، مردم با دو نظام مختلف روبهرو شدند: یکی دستگاه حکومتی مأمون با آن همه حفاظت، به گونهای كه براي ديدن خلیفه باید روزها منتظر میبودند؛ و دیگری نظام امامت كه همیشه به روی مردم گشوده، و امام در همه حال پاسخگوي آنان بود. امام رضا ـعلیهالسلامـ تضاد مكتب علوي با مكتب عباسي و اموي را آشکار کردند و در برابر مردم توس، بلکه سراسر تاریخ به نمایش گذاشتند.
مأمون دیگر نمیتوانست اين وضعيت را تحمل کند و میکوشید به هر صورتی که میتواند، قداست و عظمت امام را بشکند؛ ازاینرو، با اينكه شأن و مقام امام را ميدانست، بزرگان و علمای همه فرقههای دینی آن روزگار را دعوت كرد تا با امام مناظره كنند؛ به این اميد كه امام در این مناظره شکست بخورد؛ اما امام چنان با سياست و كياست حركت کردند كه تهديد دشمن و حركت موذیانه مأمون را به فرصتي براي عرضه معالم شيعه مبدل ساختند.
وجود مقدس امام (ع)، حافظ مملکت اسلامی
هنگامی که امام رضا ـعلیهالسلامـ به خاك ايران قدم گذاشتند، مردمي كه در آن زمان هنوز شيعه نشده بودند، خاك پای امام را سرمه چشمان خویش كردند. وجود مقدس حضرت عليبنموسيالرضا ـعلیهالسلامـ تا به امروز بزرگترين مايه بركت و حافظ معنوی مملكت و سرزمين اسلامی ماست. خداوند به برکت وجود مقدس این امام بزرگوار، این ملت و مملکت را در برابر حوادث و توطئههای دشمنان حفاظت فرماید. انشاءالله.
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] . معروف است که امام رضا ـعلیهالسلامـ در سفر خود به خراسان، از قم نیز عبور کردهاند؛ اما سند معتبری در این زمینه وجود ندارد.
[2]. حدثنا يوسف بن عقيل عن إسحاق بن راهويه قال: لما وافى أبو الحسن الرضا عليه السلام نيسابور وأراد أن يخرج منها إلى المأمون اجتمع عليه أصحاب الحديث فقالوا له: يا بن رسول الله ترحل عنا ولا تحدثنا بحديث فنستفيده منك؟ وكان قد قعد في العمارية فاطلع رأسه وقال سمعت أبي موسى بن جعفر يقول: سمعت أبي جعفر بن محمد يقول: سمعت أبي محمد بن علي يقول: سمعت أبي علي بن الحسين يقول: سمعت أبي الحسين بن علي يقول: سمعت أبي أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليهم السلام يقول سمعت النبي - صلي الله عليه وآله- يقول سمعت الله عز وجل يقول: لا إله إلا الله حصني فمن دخل حصني أمن من عذابي قال فلما مرت الراحلة نادانا بشروطها وأنا من شروطها. (شيخ صدوق، معاني الأخبار الرضا- عليه السلام-، ج1، ص144 و 145).