علم بیعمل، زمینهساز کفر و دوری از خدا
مرحوم كليني در اصول كافي از امام سجاد – علیه السلام – نقل میکند که فرمودند: «مَكتُوبٌ فِي الْإِنْجِيلِ لَا تَطْلُبُوا عِلْمَ مَا لَا تَعْلَمُونَ وَ لَمّا تَعْمَلُوا بِمَا عَلِمْتُمْ فَإِنّ الْعِلْمَ إِذَا لَمْ يُعْمَلْ بِهِ لَمْ يَزْدَدْ صَاحِبُهُ إِلّا كُفْراً وَ لَمْ يَزْدَدْ مِنَ اللّهِ إِّلا بُعْدا.ً [1]در انجیل نوشته شده است که تا وقتی به آنچه میدانید عمل نمیکنید، از آنچه نمیدانید نپرسید. همانا علمی که به آن عمل نشود، جز بر کفر صاحبش و دوری او از خدا نیفزاید.
انسان علم را باید به اندازهاي فرا بگيريد كه تحمل كشيدن بار مسئوليتش را دارد و به آن مقداري بياموزد كه ميتواند به آن عمل کند. خوب ياد گرفتن هنر نیست؛ انسان ميتواند همچون ضبط صوت مطالب را در حافظه خود ثبت کند. گاهي برخی از افراد حافظههاي فوقالعاده قوي دارند؛ به گونهای كه حتی قصيدهای صد بيتي را تنها با يك بار شنیدن حفظ میکنند.[2] برخی دیگر نیز افزون بر این، در انتقال مطالب هم بسیار تبحر دارند؛ اما پس از یک عمر یادگیری و انتقال مطالب به دیگران، چیزی بیش از یک ضبط صوت نیستند و هيچ تغییری در خودشان ایجاد نمیشود؛ نه رذائلي را كه دارند تغيير میدهند و نه فضائلي را كه ندارند کسب میکنند. این آموختن و اندوختن، بیآنکه تأثیری در نفس انسان داشته باشد، به فرموده امام سجاد – علیه السلام – جز افزایش کفر و دوری از خدا، نتیجهای ندارد.
علم و مسئولیتهای اجتماعی عالمان
علم، در همه ابعاد و زمینهها، مسئوليتآور است و انسان عالم، شخصی مسئول است. اميرالمؤمنين – علیه السلام – درباره مسئولیتی که بر عهده علمای واقعی نهاده شده است، میفرمایند: «...أخَذَ اللهُ عَلَی العُلَمَاءِ أن لاَ یُقَارُّوا عَلَى کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لاَ سَغَبِ مَظْلُومٍ».[3] دانشمندان وقتی متوجه ظلمی میشوند، نباید ساکت بنشینند. اگر آنان به یاری مظلومان و دستگیری از ستمدیدگان برنخیزند، پس علم و دانستههایشان چه فايدهای دارد؟ اگر همه دانشمندان در طول تاريخ به وظیفه خود عمل میکردند و قیام مینمودند، اين همه انحرافات در اسلام و حتی دیگر مذاهب و مكاتب پيش نميآمد. همین سكوت علما و مسئوليتناپذیری آنان در طول تاریخ، جامعه بشری را به اين ورطه کشانده است که به تعبیر امام سجاد – علیه السلام – جوامع انسانی را از خدا دور کرده است. این بدان دلیل است که انسان به مسئولیت و وظیفهای که علم بر دوش او مینهد، آگاهی ندارد.
علم حقیقی، زمینهساز عصمت و دوری از گناهان
علم بسيار مسئوليتآور است و اگر به این مسئولیت عمل شود، زمینه قرب به خدا و عبودیت را فراهم میسازد. خداوند میفرماید: «إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ».[4] عبادت عالم، قابل مقايسه با عبادت یک فرد عامي نيست. عالم ميداند كه مقابل چه کسی ايستاده و چه کلماتی را بر زبان میراند. او میفهمد که این عبادت، او را به چه اوجي ميرساند. از همین روست که گناهان عالم هم با گناهان فرد عامي قابل قیاس نیست. :«حسنات الابرار سيئات المقربين». گاهي از اوقات، يك گناه ساده که در مورد افراد عامی از آن چشمپوشی میشود، برای عالمان گناه کبیره به حساب میآید. حتی برخی خلاف وظيفهها، برای علما گناه شمرده میشود؛ چون آنها به ماهیت گناه علم دارند و ميدانند که چه حرمتي را شكستهاند.
عصمت پیامبران و امامان نیز در همین علم ریشه دارد. برخی با استناد به آیه «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»[5] در مسئله عصمت شبهه وارد میکنند که وقتي خدا عصمت را برای اهلبیت – علیهم السلام – اراده کرده است، پس فضيلتي برای آنان نيست؛ چون امام در ترك گناه اختیار ندارد. پاسخ این است که اراده خدا منافاتی با اراده امام ندارد؛ چون اراده خدا به سبب تعلق گرفته است، نه مسبب. توضیح آنکه امام يا پيامبر، بر اساس علمي كه خدا به او داده است، کاملاً به ماهيت و حقیقت گناه آگاهاند و از این رو، با اختیار و اراده خود، از آن دوری میکنند. بنابراین، علم آنان به ماهیت گناه، سبب دوری ایشان از گناه و عصمت آنها میشود. خداوند نیز با افاضه این سبب (علم)، زمینه عصمت را در ایشان قرار داده است.
تفاوت عالم و عابد در مسئولیتپذیری اجتماعی
علم حتي نسبت به ديگران هم مسئوليت ميآورد. این مسئله، از حديث پیشگفته اميرالمؤمنين – علیه السلام – بهخوبی استفاده میشود. فرق عالم با عابد، در همین مسئولیت اجتماعی است. عابد فقط بار خود را بر دوش میکشد و به تقویت رابطه خود با خدای خویش میاندیشد و به دیگران کاری ندارد. بسیاری از كشيشها و رهبانان مسیحی در صومعهها همين گونهاند. این صومعهها، غیر از این کلیساهای معروف هستند. در برخی از این صومعهها، کشیشهایی هستند كه از اول جواني، خودشان را وقف عبادت كردهاند و تا آخر عمر به عبادت میپردازند. آنان حتی اسمشان را هم عوض ميكنند و به گونهای زندگی میکنند که گویا کلاً از اين دنيا خارج شدهاند. هرچند در میان ایشان نیز رسواییهای اخلاقی به بار آمده است، اما افرادي هم هستند از مرد و زن، كه واقعاً از جوانی و ثروت و همه چیز خود گذشتهاند و عمر خود را به عبادت میگذرانند.
اما عالم، فقط به خود نمیاندیشد و در برابر اجتماع احساس مسئولیت میکند. در اسلام چندان به عابد شدن توصیه نمیشود؛ در مقابل، بسیار به فراگیری علم و دانش توصیه میشود؛ مانند: «اطلبوا العلم من المهد اللحد» و «اطلبوا العلم ولو بالصین». هیچ مذهب و مكتبي به اندازه اسلام بر علم و دانشاندوزی تأكيد نكرده است. اما آنچه مراد است، فقط علم نيست؛ بلکه مسئوليت علم مورد نظر است. اگر به مسئوليت علم توجه شود، حقوق ديگران رعايت خواهد شد. عالم، برخلاف عابد که فقط به خود میاندیشد، در اندیشه هدایت دیگران است.
صاحبدلي به مدرسه آمد ز خانقاه بشکست عهد صحبت اهل طريق را
گفتم ميان عالم و عابد چه فرق بود تا اختیار کردهای از آن اين فريق را
گفت آن گلیم خویش برون میبرد ز موج وين جهد میکند که بگيرد غريق را
مسئولیت عالمان در برابر مفاسد اجتماعی
عالم ميفهمد که وقتي گناه در جامعه شایع شود، آثار وضعي آن همه جامعه را گرفتار میکند؛ حتی اگر او هم گناه نکند. برای مثال، علما اگر در برابر حکم ربا مسامحه کنند و به توجیه شرعی آن بپردازند، این گناه در جامعه گسترش مییابد و اقتصاد کشور را از بین میبرد و به همه آسیب میرساند. جوامع غیرمسلمان مثل ژاپن، به آثار سوء ربا پی بردهاند و نرخ بهره را نيمدرصد قرار دادهاند؛ اما در جامعه اسلامی ما، نرخ بهره به بیش از 20 درصد میرسد. این مسئله آثار زیانبار خود را به جای میگذارد و نمیتوان از آن فرار کرد. علم مسئوليت ميآورد و علما باید در چنین مواردی احساس مسئولیت کنند.
يكي از مسئوليتهاي علم، هدایت ديگران است. همان گونه که بیتوجهی به مفاسد جامعه، آثار منفی خود را بر همه جامعه و تکتک افراد میگذارد، آثار مثبت توجه به وضعیت دیگران و اصلاح کار آنان نیز به همه جامعه، از جمله خود شخص عالم برمیگردد. هر كاري كه انسان انجام ميدهد، نتیجهاش مستقیم یا غیرمستقیم به خود او برميگردد.
اين جهان كوه است و فعل ما ندا سوی ما آید نداها را صدا
حتي كمونيستها هم در قالب تئوری تز و آنتيتز، این مسئله را پذیرفتهاند که بسیاری از امور اجتماعی، بازتابهایی در اجتماع و افراد دارند. بر این اساس، علما باید در برابر مسائل اجتماعی احساس مسئولیت کنند و به اصلاح و هدایت جامعه بپردازند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
[1] . کلینی، اصول كافى، ج1، ص56، ح4.
[2] . معروف است كه در دربار يكي از خلفا شخصی بود كه حافظهای بسیار قوي داشت و هنگامی که شاعری شعر خود را نزد خلیفه میخواند، او با یک بار شنیدن، آن را حفظ میکرد؛ سپس ادعا میکرد که این شعر من است و از اول تا آخر شعر را میخواند و زحمت آن شاعر بیچاره را هدر میداد. شعرا که چنین دیدند، به فکر چارهجویي افتادند. یکی از آنان، هنگام قرائت شعرش، برای جلوگیری از سرقت شعرش، فقط بيت اول را خواند و به آن شخص گفت: حال اگر شعر براي توست، بقيهاش را بخوان. آن شخص ناتوان ماند و بدین گونه رسوا شد.
[3] . نهج البلاغه خطبه 3.
[5] . سوره احزاب، آیه 33.