دیدار حضرت آیت الله علوی بروجردی (مدظله العالی) با اعضای ستاد برگزاری همایش بین المللی دکترین مهدویت
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدولله رب العالمین و صل لله علی سیدنا محمد و آله المکرمین المنتجبین.
اول اینکه بنده خیلی کمقدرتر از این هستم که در جمع استادان و بزرگان صحبت و نظری داشته باشم.
مطرحشدن مهدویت در عرصه سیاست
مسئلهای که اکنون مطرح است این است که مهدویت به عرصه سیاست کشیده شده است. مثلاً همین آقای محمد بن سلمان رسماً در مقام اتهامزنی بود و میخواست ایران را محکوم کند، اما خودش هم متوجه نبود که چه میگوید و توجهی نداشت که ایرانیان به امام غائب معتقدند و منتظر ظهورش هستند. ما دیدگاهمان را در دنیا به تمام زبانها منتشر کردیم. هرچند او عقیدهای را مطرح کرد که به یک معنا تهدید است، اما به معنای دیگر، فرصتی را برای کسانی ایجاد میکند که در این زمینه اهل فکرند. این عنایت خود آقا حجت ابن الحسن است که به دست دشمن برای ما این فرصت ایجاد شد؛ «لا زال یؤید هذا الدین بالرجل الفاسق».
پشتوانه آخرالزمانی انتقال پایتخت اسرائیل به قدس
مسئله دیگری که باز امروز مطرح است، مربوط به تشکیلات اسرائیل و انتقال پایتخت به قدس و دخالت رئیسجمهور امریکا در این مسئله است. وی در این تصمیم تنها نیست و چنین نیست که این مسئله، تصمیم فردی و عقیده شخصیاش باشد، بلکه از پشتوانه جمعیت مسیحی آخرالزمانیِ، به قول خودشان تند، برخوردار است. آنها، به سبک و سیاق خودشان، معتقدند نهایتاً باید قدس مرکز یهودیها باشد تا عیسی بن مریم ظهور کند. تا دیروز اینها این مسئله را مطرح نمیکردند و کاملاً مخفی بود. مانند عقایدی که فراماسونهای ما داشتند و دوام چندانی نداشت و آشکار هم نبود. اما اینها امروز عقیدهشان را علنی کردهاند. شاید هم کنجکاوی روزنامهنگارها، تحلیلگرها، یا خبرنگارها و مصاحبههایی که انجام میدهند باعث آشکارشدن آن شده است. به هر حال میگویند مسئلهای به نام آخرالزمان داریم و ظهور شخصی که معتقد به مسیح است. این اعتقاد آنها تواتر معنوی دارد نه لفظی و روایاتی در خصوص این موضوع دارند. حتی من به خاطر دارم که زمانی مفتی قطر، ظاهراً راجع به وجود مهدی (صلوات الله و سلامه علیه) در آخرالزمان، مطلبی گفته بود و بسیار قرص و محکم آن را انکار کرده بود. مفتی سعودی نامه تندی به او نوشت و تأکید کرد که اساساً انکار این مطلب کفر است و روایات متعددی که داریم دال بر این مطلب است. این نامه موجود است.
مخاطبان دانشگاهی مهدویت
امروزه مهدویت به عنوان عقیدهای جهانی، نه اینکه کاملاً جاافتاده و محکم باشد اما فرصتهایی برای جاافتادن پیدا کرده است. فایده این فرصتها برای ما این است که مخاطبان تازهای پیدا میکنیم؛ مخاطبانی که فقط حوزوی نیستند، بلکه دانشگاهیاند و بدون تعصب در این مباحث وارد میشوند. البته ممکن است بعضی از دانشمندان تحت سیطره سیاست یا سازمانهای امنیتی باشند، اما بهندرت اتفاق میافتد. حتی گاهی استادان خارجی به عنوان یک نظریه به آن معتقد میشوند و تا انتها آن را دنبال میکنند. مانند مرحوم پروفسور هانری کُربَن، که خدا ایشان را رحمت کند. من بعضی از جلسات ایشان با مرحوم علامه طباطبایی را در تهران دیده بودم و حضور داشتم. خدا آقای سید حسین نصر را، که اکنون در امریکا است حفظ کند. ایشان این جلسات را هماهنگ میکرد. کُربَن استاد و پژوهشگر فلسفه شرق در دانشگاه سوربن فرانسه بود. فلسفه صدرایی یا همان حکمت متعالیه نظرش را جلب کرده بود. برای فهم مشکلات حکمت صدرایی به ایران آمده بود و با آقای نصر مرتبط بود. فارسی و عربی را بهخوبی یاد گرفته بود؛ کار فوقالعادهای که ما کمتر در حوزههایمان دنبال میکنیم و به یادگیری زبانهای دیگر برای بررسی نظریات چندان اهمیت نمیدهیم.[1] این هنری است که در ما کمتر است، اما غربیان اغلب زبانهای متعدد یاد میگیرند. کربن هم همینطور بود. وی در ایران به محضر مرحوم آقای سید ابوالحسن رفیعی رفت و در درسهای علامه طباطبایی و مرحوم آقا سید کاظم عصار شرکت کرد. او دنبال حکمت ملاصدرا بود و در این مسیر با علامه طباطبایی آشنا شده بود. آشنایی وی با علامه طباطبایی طول کشید و عمیق شد و کمکم به بحثهای عقیدتی انجامید و ایشان از فلسفه بیرون آمد و علاقهمند به تشیع شد. خود مرحوم آیت الله طباطبایی میگفتند ایشان عاشق امام زمان است؛ این تعبیری بود که ایشان میکردند و من خودم شاهد بودم. ایشان سفیدچهره بود و چشمهای آبی روشنی داشت. وقتی در محفل و مجلس نام آقا حجت ابن الحسن برده میشد چشمانش پر از اشک میشد و صورتش برافروخته. با شیدایی و شوق خاصی مواجه میشد. مرحوم علامه میفرمودند بعدها دیدیم که ایشان واقعاً به تشیع علاقه دارند و اصلاً منادی شیعه در اروپا شدند. کتابهای کربن شیعه را در دانشگاهها و محافل علمی اروپا به غیرمسلمانها معرفی میکرد.
اهمیت علم کلام و دیگر دانشها در گسترش مهدویت
این خیلی مهم است که استادی از کشوری اروپایی به ایران آمده و جاذبههایی دیده و اینگونه عاشق امام زمان شده و شیفتگی پیدا کرده است. بخت با وی یار بوده است که با کسی همچون علامه طباطبایی آشنا شده و علامه بهخوبی میدانسته است که از کجا و چگونه مطالب را عرضه کند. قطعاً علامه طباطبایی با خواب و ...، بحث را شروع نکرده، بلکه با اصولی که به اصطلاح خودش معتقد بوده شروع کرده است. توجه داشته باشیم که در چنین مواجهههایی کسانی مثل آقای طباطبایی لازم است که بحث را از زاویه مناسب آغاز کنند. بحثهای کلامی صرف راهگشا نیست. هرچند بحثهای کلامی بسیار خوب و آیات و روایات و تفاسیر خوبی در جهات مختلف راجع به آقا حجت ابن الحسن داریم که میتوانیم بین شیعه و سنی و برای مسلمان و معتقد عرضه کنیم، اما در سطحی که اکنون مهدویت در دنیا مطرح است باید از علم کلام یک پله بالاتر رفت. البته در حال حاضر ما محتاج علم کلام هستیم و بین خود اهل تسنن مخاطبهای فوقالعادهای هستند. فضای مجازی هم فرصتی را برای ما فراهم کرده است که قبلاً از آن محروم بودیم. در گذشته وضعیت به گونهای بود که حتی یک کتاب ما به عربستان سعودی نمیرفت و کسی جرئت نمیکرد در مسجدالحرام بنشیند و چند نفر دور خودش جمع کند و حرفی بزند، اما فضای مجازی کار را راحت کرده است. دیگر نیازی به عربستانرفتن نیست. من دیده بودم که وقتی تلویزیون المنار شبهای جمعه دعای کمیل پخش میکرد جوانان سنی وهابی چگونه جذب میشدند و خیابانها چگونه خلوت میشد. مانند زمان شاه که وقتی در ایران سریال مراد برقی پخش میشد خیابانها خالی میشد. در جوانان وهابی عربستان نیز شوق خاصی به دعای کمیل دیده میشد. لذا هنوز هم به مسائل کلامی نیاز فوقالعادهای داریم، اما استدلالهای عقلی کارکرد خودش را دارد. هرچند باید در وادی کلام هم کار کرد اما این کافی نیست. در گذشته، ما در معیت مرحوم آقای طباطبایی در زمینه کلام هم کار میکردیم و در مباحث مختلف به استدلال و برهان مشغول بودیم.
عزیزانی که اکنون در این مجموعه کار میکنند، میدانند که یکی از مسائلی که در خصوص مهدویت نیاز داریم مسئله عقلیه است. یعنی باید فراتر از مسئله کلامی، استدلال عقلی هم داشته باشیم تا بتوانیم با کسانی که به مذهب خاصی اعتقاد ندارند، یا به مذهب و دین اسلام معتقد نیستند، گفتوگو کنیم. آقای طباطبایی راههای خاصی داشت. ایشان هانری کُربَن را جذب کرده بود. اگر ما بتوانیم چنین مخاطبهایی در گوشه کنار دنیا پیدا کنیم، مخصوصاً در جاهایی که این حرفها جاذبه دارد، موفق عمل میکنیم. در حال حاضر، در امریکای لاتین، اروپا و امریکا مخاطبان خوبی داریم، اما در بخشهای اسپانیاییزبان، حرفهای ما برایشان جدید است. البته بسیاری از طلبههای ما در قم زبان اسپانیایی فرا گرفتهاند و بسیار فعالاند و کار میکنند. چند مؤسسه هست که فعالیت میکنند. باید با اینها تماس داشت و بعضی کتابها را ترجمه و عرضه کرد. حتی جاذبههایی ایجاد کرد که عدهای از استادان و بزرگانی که در رشته شرقشناسی و ایرانشناسی فعالیت میکنند جذب شوند. چون مسئله مهدویت، غیر از عقیده، از این بُعد هم قابل دنبالکردن است که این قصه در ایران تبدیل به فرهنگ شده است. مثل عاشورا که فقط عقیده نیست، بلکه فرهنگ است. مسئله امام زمان (ع) هم به گونهای است که برای ما فرهنگ شده است. این مسئله از نظر شرقشناسی بسیار مهم است. چون چیزهای مختلفی همچون برخی مساجد، شعرا، عرفا و ... با امام زمان پیوند خوردهاند. اینها جاذبههایی است که باید به فکرش بود. یعنی ما باید ادله، حرفها و مطالبی داشته باشیم تا بتوانیم دیگران را جذب کنیم. بزرگانی هم در این زمینه مؤثرند.
مطلب دیگری که گاهی اوقات در خود حوزه هم با مخالفت روبهرو میشود توجه به مباحث عرفانی است. آقای طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه)، که امروز مدام ذکر خیرشان را میکنیم، مرد بزرگ و فوقالعادهای بود. البته عرفان راستین غیر از عرفان حلقه و مطالب کذایی دیگر است. عرفان واقعی ریشه در کلمات امیرالمؤمنین (صلوات الله و سلامه علیه) دارد و در اشعار و نوشتههای برخی از شعرا و عرفا، مثل حافظ، تجلی پیدا کرده است. این راهها هم ایجاد جاذبه میکند و به مخاطبه و مذاکره میانجامد. تعالیم راستین عرفای بزرگ جذابیت خاصی دارد و در شرقشناسی هم به آن توجه میشود. جهات مختلفی دخیل است که یکی از آنها همین مهدویت و امام زمان (ع) است که سبب شده است کسانی اینطور عاشقانه وارد شوند. اینها میتواند بسیار مؤثر واقع شود. لذا مسئله مهدویت واقعی است و جهات مختلف اثبات، دلالت و کاشفیت ما به آن امر واقعی هر روز باید گسترش پیدا کند.
ضرورت مطرحشدن مهدویت در کتابهای درسی و پاسخدادن به شبهات در این زمینه
ما در داخل خودمان مبتلا به مشکل هستیم. پیشنهادی که در جمع شما عزیزان مطرح میکنم و شاید خودتان هم به آن توجه داشتهاید این است که باید بحث مهدویت ارتباطی هم با کتابهای درسی داشته باشد. باید مطالبی که راجع به مهدویت نوشته میشود تخصصی باشد و هر کسی در این زمینه دست به قلم نشود. شبهاتی که اکنون وجود دارد فقط احمد بن الحسن نیست، اما همینها هم از حوزهٔ ما و از میان استادان قربانی میگیرند، همانطور که بهائیت از علمای ما قربانی گرفت. بالأخره اینها واقعیتی است. اکنون وضعیتی پیش آمده است، که صرف نظر از منشأ آن، در دانشگاههای ما عقاید سخیف بهایی و وهابی، به عنوان عقاید روشنفکری مطرح میشود و در مقابل روحانیت و نظام شیعی قرار میگیرند. لذا این شبهات در دانشگاهها بسیار مطرح است.
قبلاً در دانشگاهها مطرح بود، اکنون به دبیرستانها هم کشیده شده است. یعنی سن این شبهات و پایه آنها از دانشگاه به دبیرستان کشیده شده است. به هر حال چه باید بکنیم؟ مسئله این است که کارهای حوزوی به عنوان منبع مطرح است. در گذشته و قبل از انقلاب، بسیاری از بزرگان حتی در نوشتن کتابهای درسی دخیل بودند. مثلاً در آموزش و پرورش، آقایان مرحوم بهشتی، باهنر، رضا برقعی و غفوری در نگارش کتابهای درسی همکاری داشتند. اما آن زمان هم از یک منبع غنی در حوزه که بتواند آنها را پشتیبانی کند محروم بودند. لذا برای پیداکردن یک روایت باید بسیار تتبع میکردند.
ضرورت تدوین کتاب جامع در موضوع مهدویت
اما اکنون این کار باید اینجا انجام شود. میتوان از تفاسیر مختلف در این زمینه بهره برد. برای تفسیر بسیاری از آیات در مهدویت میتوانیم از تفسیر فخر رازی استفاده کنیم. از شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید نیز بسیار میتوان بهره گرفت. باید بهاصطلاح، جامعی در این زمینه تهیه شود. در کتابهای اهل فن، و حتی گاه در کتابهای فقهی نکاتی هست که به درد ما میخورد. همه اینها باید به عنوان منبع جمع شود. آن قدرتی که میتواند این منابع را تشخیص دهد و گرد آورد شما هستید. اگر این کار صورت بگیرد کسانی که در آینده بخواهند کتابهای درسی یا غیردرسی تهیه کنند، اعم از طلبه و غیرطلبه، از این منبع برخوردار خواهند شد. اینجا باید به عنوان مرکز پشتیبانی در روایات خودمان عمل کند. شما بهتر از من میدانید که در فقه کار ما خیلی راحت است. قرص و محکم هم حرف میزنیم. چون در فقه روایت را میگذاریم و بالا و پایین میکنیم. در خود رجال هم که اجتهادی است اختلاف بسیار است.
یک بار خود مقام معظم رهبری، آقای دریاب را، که امروز بنده چند دقیقهای در خدمتشان بودم و درباره دیدگاه رجالی مرحوم آقای بروجردی کار میکنند، خواسته بودند. چون ایشان به رجال علاقهمندند. رهبری از آقای دریاب پرسیده بودند شما که درباره اسانید و طبقات آقای بروجردی کار میکنید، طبق مبانی رجالی آقای بروجردی چه مقدار از کتب اربعه تصحیح میشود؟ ایشان جواب داده بودند که چهارپنجم کتب اربعه تصحیح میشود. همچنین پرسیده بودند بر اساس مبانی مرحوم آقای خویی (رضوان الله علیه) چه مقدار تصحیح میشود؟ جواب داده بودند: یکپنجم. من ابتدا قدری از پاسخ ایشان اعجاب کردم اما بعد دیدم بسیار به حقیقت نزدیک است. لذا در مبانی رجالی هم اختلاف فراوان هست. باید به این نکته توجه داشته باشیم. لذا نباید فقط به معجم الرجال آقای خویی اکتفا کنیم. روایات، ثروت و غنایی است برای ما. نباید آن را راحت از دست بدهیم و به صرف اینکه کسی گفت ضعیف است دور بیندازیم. بسیاری از روایات، به نظر مرحوم آقای خوئی اصلاً قابل اعتنا نیست، و ایشان خلاف مشهور فتوا میدهد. چون روایت را نمیپذیرد. اما این روایات قابل تصحیح است و دیگران آن را تصحیح میکنند.
ضعف راویان در فهم و نقل روایات راجع به مهدویت
در اینجا هم همین مسئله را داریم. گاه در موضوع مهدویت، مضامینی که وجود دارد به گونهای است که روات حرف امام را نفهمیدهاند. چون خارج از دیدگاه و فکرشان بوده است. حال آنکه وقتی مسائل فقهی بیان میشود روایات را بهخوبی میفهمند و نقل میکنند. اما شما نمونهاش را در مناظراتی ببینید که آقا علی ابن موسی الرضا (صلوات الله و سلامه علیه) با عمران صابی دارند. مناظرات امام با جاثلیق و ... بسیار پخته و عالی نوشته شده، اما نقل مناظرات در باب عمران صابی دقیق و سنجیده نیست و چیزی از آن فهمیده نمیشود. چون عمران صابی به قول امروزیها ماتریالیست بوده و استدلالهایش عقلی و برهانی بوده و شخص ناقل مطالب را نمیفهمیده و لذا مطلب درست نقل نشده است. مناظرات عمران صابی موجود است و مطالب بسیار کمی از آن فهمیده میشود.
در مسائل مهدویت هم، اگر امام صادق (ع) به نکاتی اشاره میکردند، درکی که بخواهد مطالب را بگیرد و هضم کند، قوی نبوده است. ممکن است همان راوی در مسائل فقهی یا عقیدتی و ... کاملاً قوی باشد، اما نتواند این نکته را درک کند که در آخرالزمان یکی از فرزندان ما زمین را پر از عدل و داد میکند. این نکته ترسیمی از نهایت عالم و غایت آن است. یعنی انزال کتب و ارسال رسل غایت میخواهد و این غایت ظهور کسی است که جهان را پر از عدل و داد میکند. فهم این مطلب راحت نبود. لذا باید در مضامین بسیار دقت شود. گاهی از اوقات برداشت عوامانهای از این مضامین میشود. این آثار سوء دارد، اما اگر برداشت پخته باشد میبینیم که روایات در کنار هم معنا پیدا میکند و هر کدام قرینهای میشود برای فهم مطلب.
ما با این مسئله مواجیهم و نیاز داریم که منبعی قوی داشته باشیم. کسانی که در آموزش و پرورش کتابهای درسی مینویسند یا عهدهدار تدوین کتب دینی دانشگاهی هستند یا رشتههای دانشگاهی که به نحوی با دین سر و کار دارد باید از چنین منبعی بهره بگیرند و با مسئله مهدویت آشنا شوند. باید دانشآموزان و دانشجویان به گونهای با موضوع مهدویت آشنا شوند که شبهات در آنها تأثیر نکند و بستری فراهم شود که دستکم کنجکاوی و تحقیق را اقتضا کند. ما این مشکل را در کتابهای درسیمان داریم، و این فقط مشکل دانشگاهها و کتابهای درسی نیست.
ضرورت برگزاری دورههای آزاد مهدویت در حوزه
در خود حوزه هم این مشکل را داریم. یعنی عقاید مهدویت بین حوزویان و طلبههای خودمان جاافتاده نیست و متأسفانه عمق ندارد. گاهی میبینیم که حتی استادان حوزه هم بسیار ضعیف به شبهات جواب میدهند. اینگونه جوابها حکایت از ضعف دانش آنها دارد. لذا در خود حوزه هم محتاج هستیم. باید رشتهها و دورههای آزاد، مانند بحث امامت و ولایت در مؤسسات و ... برگزار شود و افرادی را با استعدادهای خاص جمع کنند و آموزش دهند. مهدویت باید به گونهای وارد درسهای آزاد شود. این درسهای آزاد در مدرسه آیت الله گلپایگانی و مدرسه آیت الله بروجردی برگزار میشود و ما تلاش فراوانی کردیم که خود امامت و خود رجال به عنوان درس آزاد برگزار شود و نقش متمم و جنبی در درسهای فقه داشته باشد. باید کتابهای مناسبی برای این دورهها تدوین کرد و استادان هم بکوشند طلاب را جذب کنند و از طریق بحثهای کلامی، روایی و عقلی ابعاد موضوع را بررسی کنند. حتی خود مهدویت یک رشته است. حوزه باید بیش از پیش به موضوع مهدویت توجه کند. باید در مدارس این درس گذاشته شود. شاید ابتدا هم جدی گرفته نشود و از آن استقبال نکنند. چون به هر حال درس آزاد است و در امتحان و شهریه دخیل نیست. اما آرام آرام جذب میشوند و این ارزشمند است. بسیاری از درسها در حوزه با تعداد کمی از طلاب شروع شده و بعد بهتدریج مخاطب پیدا کرده است. حتی استادان هم برای تدریس از رسائل و مکاسب شروع نمیکردند بلکه اغلب از همان جامع المقدمات شروع میکردند و کمکم پیش میرفتند.
مرحوم آیت الله روحانی (رضوان الله علیه) میفرمودند وقتی آقای کاظمینی، از شاگردان مجرب مرحوم نائینی، صاحب فوائد الاصول، فوت شدند و درس شامخ ایشان تعطیل شد، از مرحوم آیت الله خوئی تقاضا کردیم که شما بیاید اصول را شروع کنید. ایشان تا آن موقع درس خارج نمیگفتند. مرحوم آیت الله روحانی میفرمودند تا سالها فقط من بودم و آقا سید علی بهشتی و مرحوم آیت الله بهجت. بعد از دو سه سال مرحوم آقا میرزا علی فلسفی هم اضافه شد. با اینکه مدرس آن درس آیت الله خوئی بود اما شاگردان فقط دو سه نفر بودند و سالها وضع به همین منوال گذشت. این واقعیت درس است و اشکالی هم ندارد که مشتری کم باشد. آقای شهید مطهری نقل میفرمودند که ما خدمت امام رحمۀ الله علیه رفتیم و از ایشان خواستیم که برای ما تدریس کنند. آیت الله بروجردی هم به قم آمده بود. ایشان بسیار معقول بودند. نمیدانم آیت الله بروجردی فشار آوردند یا خود ایشان تجدید نظر کردند و بنا شد وارد شوند و برای ما درس بگویند. ما خدمت ایشان رفتیم که برایمان درس اصول بگوید. ایشان ابتدا فکر کرد ما کفایه میخواهیم. لذا کفایه را شروع کرد. بعد دید ما درس خارج میخواهیم. آیت الله مطهری میفرمود من بودم و آیت الله منتظری. همین دو نفر بودیم اما ایشان پذیرفت و چهار سال همین دو نفر ماندیم و ایشان در حجره دارالشفاء به ما اصول درس میداد. این دلیل بر چیزی نیست، اما اینهایی که در همان چهار سال پخته شدند بعداً جزء نخبهها شدند.
ضرورت تداوم فعالیتها علیرغم تنگناهای اقتصادی
فعالیتهایی که شما عزیزان دنبال میکنید فوقالعاده است و من از شما تقدیر میکنم. کار بسیار لازمی بوده و من نمیدانم از لحاظ بودجهای وضعیت چگونه است. علیرغم ضروریاتی که هست متأسفانه تنگناهایی داریم. در وضعیت اقتصادی فعلی مردم وجوهات چندانی نمیدهند و آقایان مراجع هم در پرداخت شهریه مشکل دارند. آقای وحید شهریه نجفش را قطع کرده، و میفرمود اگر پول نرسد شهریه قم را هم قطع میکنم. وضعیت این است. خود دولت هم پول ندارد. بیپولی مشکلی است که عمومی است. اما باید به این موضوعات مهم، همچون مهدویت، توجه کافی داشت. همین کارهای موجود فوقالعاده است. اما جهات اضافهای را هم باید تصویر کرد.
ضرورت عرضه صحیح مباحث و استفاده از ظرفیتهای فضای مجازی
خوشبختانه شما ارتباط بیرونیتان قوی است. دعوتکردن از افراد باید گسترش پیدا کند. ما برای مهدویت به امثال هانری کربن نیاز داریم. باید در دانشگاهها هم فعالیت کرد. فعالیتی که فقط در حوزهها باشد کفایت نمیکند. مخاطبان باید در سطح وسیعی جذب شوند و بحث مهدویت از زاویه مناسبی مطرح گردد. خوشبختانه زمینه این کار فراهم است و مخاطبان فراواناند. فقط باید عرضه مناسبی داشته باشیم. مثلاً عرضه پاکیزه در فضای مجازی، به زبانهای مختلف. این عرضهها میتواند در سطوح مختلف مخاطبان را جذب کند. همان فرمایش آقا علی ابن موسی الرضا که میفرمودند: «رَحِمَ اللّهُ عَبْدا اَحْیا أمْرَنا، [قال الرّاوی:] فَقُلْتُ لَهُ: فَکَیْفَ یُحْیِی أمْرَکُمْ؟ قالَ: یَتَعَلَّمُ عُلُومَنا و یُعَلِّمُها النّاسَ، فَإِنَّ النّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعُونا». نحوه عرضهکردن مطالب بسیار مهم است. همانطور که در ابتدای صحبت گفتم هانری کربن عاشق امام زمان (ع) شد اما عرضهکننده مهدویت به او علامه طباطبایی بود. سلیقهای که ایشان اِعمال کرد و توجهی که به این نکته داشت که او به چه چیزی احتیاج دارد سبب شد خلأ فکری و روحی کُربَن را بهخوبی پر کند و وی عاشق امام زمان (ع) شود. ما آن موقع بچهطلبه بودیم و بچهطلبه هم خیلی حرف حساب نمیزند. گاهی به آقای طباطبایی اشکال میکردیم که چرا کُربَن مسلمان یا شیعه نمیشود. آقای طباطبایی میفرمود من به مسلمانشدن یا شیعهشدنش کاری ندارم که از او بپرسم شهادتین گفتی یا نه. مثل چنین کسی که جلوی من نشسته و اینگونه برای امام زمان اشک میریزد در شیعههای خودمان چند تا داریم؟ ایشان به هر حال اقوام و فامیل دارد. حتی اگر عقیدهاش را هم عوض کرده باشد برای ما علنی نمیکند.
اخلاص در عمل
هرچند صحبتم طولانی شد اما داستانی را هم از مرحوم آقای بروجردی برایتان نقل میکنم. آقای لرزاده، معمار مسجد اعظم، برای من نقل میکرد که میخواستیم در مسجد اعظم چاه بزنیم. باید کسی را میآوردیم که متخصص این کار باشد. به ما گفتند متخصص این کار آقایی است به نام جمشید یگانگی و پسران که مؤسسه و بنگاهی در خیابان سعدی دارند و کارشان بسیار خوب است اما زرتشتیاند. با آقای بروجردی مطرح کردیم و ایشان هم استقبال کرد. آنها هم اظهار آمادگی کردند. منتها ما وحشت داشتیم که در زمین وقفشده برای مسجد زرتشتیها چاه بزنند. با موافقت آقای بروجردی آنها آمدند و چاه زدند و چاه خیلی خوبی هم از کار درآمد و از عجایب آن اینکه آب این چاه شیرینتر از چاههای اطرافش است. چاههایی که داخل رودخانه است شور است، اما PH آب این چاه خیلی پایینتر است. این چاه را زدند و موتور گذاشتند و تا انتها کار را به نحو احسن انجام دادند. آقای لرزاده میگفت به سراغشان رفتم و گفتم صورت حساب بدهید، اما امروز و فردا میکردند. تا اینکه یک روز خود جمشید، که مدیر بنگاه بود، گفت صورت حساب دادن ما یک شرط دارد. شرطش این است که ما آقای بروجردی را از نزدیک ملاقات کنیم. آقای لرزاده میگفت من نمیتوانستم از طرف ایشان قولی بدهم و بعید میدانستم که آقای بروجردی بپذیرند. با این حال پیش آقای بروجردی رفتم و ماجرا را به ایشان گفتم. آقای بروجردی بسیار استقبال کرد و گفت چرا نگفتی بیایند. به هر حال با یگانگی خدمت آقای بروجردی رفتیم. ایشان در اتاق کناری زیر کرسی نشسته بود و چون بسیار پیر بود نمیتوانست به هنگام ورود افراد از جا بلند شود. یگانگی وارد شد و خدمت آقای بروجردی، که مرجع تقلید شیعه بود، رفت. دست و پایش را گم کرده بود. به آقای بروجردی چسبید و پیشانی، گونهها و دستش را بوسید. لرزاده به من گفت که آقای بروجردی در این بوسیدنها نه خودش را عقب کشید و نه دستش را این طرف و آن طرف کرد که حاکی از آن باشد که ایشان کافر و نجس است. کاملاً مانند رفتاری که با مسلمانان داشت با او مواجه شد. یگانگی کنار آقای بروجردی نشست و دست آقای بروجردی را گرفت. آقای بروجردی مطلقاً دستش را نکشید و مدتی دست در دست هم بودند. آقای بروجردی هم از ایشان تعریف کرد و گفت شنیدهام که کار خوبی کردی و آقای لرزاده از شما تعریف میکرد، اما چرا صورت حساب نمیدهی. یگانگی گفت برای همین خواستم خدمت شما بیایم و عرض کنم که اجازه بدهید در کار خیری که شما کردهاید من هم سهیم باشم. شما مسجدی برای خدا ساختهاید. اجازه دهید ما هم به اندازه این چاه در بنایی که شما ساختهاید سهیم باشیم. آقای بروجردی در گرفتن مبالغ کلان اخلاق خاصی داشتند و مخصوصاً از سهم امام در مسجد خرج نمیکردند و بهراحتی به پیشنهاد افراد برای کمککردن پاسخ مثبت نمیدادند. آقای لرزاده کاملاً با این روحیه آقای بروجردی آشنا بود. با این حال تا یگانگی این پیشنهاد را داد، آقای بروجردی پذیرفت. آقای لرزاده میگفت برای من تازگی داشت که آقای بروجردی چنین چیزی را قبول کرد.
بعدها مرحوم آقای میرزا ابوالحسن روحانی، در مجلس آقای بروجردی، همین اشکال طلبگی مرا که به آقای طباطبایی میکردم به آقای بروجردی وارد کرد و گفت حالا که آقای یگانگی این همه به شما اظهار ارادت دارد به او امر بفرمایید که مسلمان شود. آقای لرزاده میگفت آقای بروجردی وقتی ناراحت و عصبانی میشدند صورت و گوش ایشان قرمز میشد. خود من هم دیده بودم. چون ایشان وقتی فوت شدند من 10 سالم بود. آقای بروجردی از شنیدن آن حرف عصبانی شدند و سرشان را پایین انداختند و هیچ نگفتند. آقای جمشید یگانگی با این حرف قدری کوچک شد و در واقع به او القا شد که تو در میان ما قدری بیگانه هستی و مسلمان نیستی. البته این هم سلیقهای است و گاهی چنین اظهارنظرهایی میشود. آقای بروجردی بعد از اینکه این حالتشان برطرف شد سرشان را بلند کردند و به ایشان گفتند: «آقای حاج میرزا ابوالحسن! من دعا میکنم خداوند اخلاص آقای یگانگی را به ما بدهد». تا حدی این وضعیت جبران شد، و بعد هم که آقای یگانگی میخواست برود آقای بروجردی با اینکه بسیار پیر بود و بهسختی میتوانست از جا بلند شود، برخاست و او را چند قدم بدرقه کرد تا جبران آن کلام را بکند.
این اصل قصه است و تتمهای هم دارد. بعدها این چاه، در زمان نوه آقای بروجردی، که متولی مسجد بود، خراب شده بود. ایشان میگفت در پروندهها گشتیم و آدرس بنگاه آنها را پیدا کردیم. در همان خیابان سعدی چند مغازه بود که نوشته بودند بنگاه جمشید یگانگی و پسران. به آنها گفتیم که چاه خراب شده است. آنها گفتند که چاه را ما زدهایم و میآییم درست میکنیم. آمدند و چاه را تعمیر کردند و باز هم صورت حساب نمیدادند. به بنگاه آنها مراجعه کردیم. معلوم شد خود جمشید فوت شده و بچههایش متصدی بنگاه هستند. یکی از پسرانش که مدیر عامل بنگاه بود، ملاقاتی با من گذاشت و پرونده را آورد و گفت پدر ما نوشته است که این چاه را ما برای آقای بروجردی و مسجد اعظم زدیم. تا وقتی این بنگاه هست و شما بچهها هستید، هر کاری این چاه داره بدون دریافت پول موظفید انجام دهید و این وصیت من به شما است.
این قصه حالا به عنوان خطابه عمومی است. امیدوارم خداوند انشاءالله توفیقات عزیزان را بیشتر کند. «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا». بهترین و پرافتخارترین کار این است که برای کسی باشد که همه ائمه به وجودش افتخار میکردند، و به وجود او امید داشتند. این بافضیلتترین کارها است. خداوند خودش قبول بفرماید. خود آقا حجت ابن الحسن پشتوانه اساسی کار شما هستند و خواهند بود و امام حاضر و ناظر ما هستند. بقیه ائمه را هم برای هر کاری که مربوط به خودشان باشد به در خانهشان میرویم. به هر حال امیدوارم خداوند به همه عزیزان توفیقات بیشتری عنایت کند؛ مخصوصاً آقای پور سید آقایی را که ما ارادت دیرینهای خدمتشان داریم و واقعاً خوشحالم که ایشان با این فضل و کمال و سوابق به این کار همت کردند. با بسیاری از مشکلاتشان آشنا هستم. ایشان علیرغم این همه مشکلات این کار را ادامه میدهند و هر سال هم با مشکلات جدیدی مواجهاند. از خداوند متعال میخواهم صبر و استقامت ایشان را در این کار افزون کند و عواقب بسیار روشنی در این مجموعه مقرر دارد. انشاءالله.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
[1]. البته گاهی استثناهایی هم هست. آقای مطهری، در درسهایی که داشت گاهی از کتاب سیر حکمت در اروپای فروغی استفاده میکرد و به اشکالهایی برمیخورد و گاهی مطالبش با هم جور در نمیآمد. یعنی ترجمهای که فروغی از فلسفه هگل یا کانت و ... کرده بود از نظر استدلالی جور درنمیآمد. آقای مطهری مباحث حرکت را در قم شروع کردند و جلد سوم اسفار را تدریس میکردند. آقا شیخ محمدرضای جعفری، که مدتی شاگرد مرحوم آقای روحانی هم بود، به فرانسه تسلط داشت و با انگلیسی هم آشنا بود. یکی از این جلسات با آقای جعفری تشکیل شد و آقای مطهری جواب اشکالش را پیدا کرد. یعنی با ترجمهای که آقای جعفری کرد معلوم شد ترجمه محمدعلی فروغی غلط بوده است.