بسم الله الرحمن الرحيم
نفوذ اسلام در مراکز تمدن عصر پیامبر(صلی الله علیه و آله)
حرکت اسلام و دعوت پیامبر(صلی الله علیه و آله) در آن محیطی که ایشان بود، یعنی جزیرة العرب، به فاصلۀ کوتاهی به همۀ مراکز تمدنی عالم در آن روزگار رسید، مانند تمدن روم و تمدن بیزانس و ایران. امروز هم تمدنهای آن روزگار در اختیار اسلام است که ایران یکی از آنهاست. بیزانس هم همین ترکیه و استانبول است. در روم و اروپا مسلمانها پیشروی کردند؛ اما پس از مدتی عقبنشینی کردند. با رحلت پیامبر(علیه السلام) در اسلام انحراف ایجاد و اصول حذف شد. به معنایی جاهلیت عرب دوباره زنده شد و اسلام جاهلی رو آمد؛ اما هنوز در پیکرۀ اسلام آن نیروی پیشبَرنده وجود داشت و لذا پیش رفت و رشدی که اسلام داشت ادامه یافته است. یک مستشرق اروپایی، که ظاهراً آلمانی است، میگوید ما مجسمۀ معاویةبنابوسفیان را باید از طلا بسازیم و در پایتختهای اروپایی نصب کنیم؛ چون اگر معاویه نبود و علی بن ابی طالب را در دوران حکومتش مشغول نکرده بود، امروز آن منطق، تمام اروپا را تسخیر کرده بود.
تقابل دین و علم در دوران رنسانس اروپا
در دوران رنسانس اروپا، علوم حتی صنایع نظامی، از شرق به غرب رفت. در جنگهای صلیبی بسیاری از علوم منتقل شد. رنسانس وضعیت اروپا را تغییر داد. دین در اروپا مانع از رشد علم بود. مسیحت در اروپا مانع بود که علوم رشد کنند. میبینیم که در اروپا گالیله و امثال گالیله را برای یک نظریۀ علمی محاکمه میکنند. لذا آنها دین را، یعنی آن مسیحیتی را که مانع بود، کنار گذاشتند و رشد خودشان را شروع کردند و امروز به اینجا رسیدهاند که متأسفانه ما مسلمانها سائل به کف علوم آنها شدهایم. در مقابل، روشنفکری دینی اگر هم در ما شکل گرفت، یعنی اگر میخواستیم به خویشتن خویش بازگردیم، خواب غفلت ما را ربود. آنها رشد کردند و ما در خواب غفلت بودیم. روشنفکری دینی سابقۀ صدساله دارد و فقط اخوان المسلمین در مصر نیست، در بین ما هم این روشنفکری دینی بوده است؛ اما وقتی هم آن روشنفکری دینی بین جوامع ما پیدا شد، متأسفانه از سوسیالیسم نشئت گرفت. یعنی ما با التقات خو گرفتیم. الان نوع نظریهپردازان دینی ما در اعصار گذشته همیشه نگاه اصلیشان، و نه گوشۀ نگاهی، به مکتبهای دیگر، بهخصوص سوسیالیسم است که توانسته بود در آن زمان حرکت ایجاد کند. این واقعیت است. کم بودند کسانی که روی اصالتها تکیه میکردند.
جوشش حرکت اسلامی از حوزه
شیعه و مکتب ما و تعالیم ما جدای از مکتبهای دیگر، جدای از سوسیالیت، خودش حرف برای گفتن دارد. مکتب ما نهتنها میتوانست در مقابل امپریالیسمی که در همۀ دنیا سلطه داشت، مقاومت کند، بلکه میتوانست سلطه پیدا کند. مکتب ما این قابلیت را دارد؛ اما این قابلیت را باید فعلیت داد و به منصۀ ظهور رساند. ما این مشکل نگاه به مکاتب غربی را داشتیم و لذا حرکت اسلامی در 38 سال پیش، از سوی حوزه پیدا شده و از حوزه جوشیده است، نه از بستر روشنفکری دینی. حرکت اسلامی از حوزه جوشیده و به دست مرجعیت شیعه ایجاد شده و مرجعیت شیعه حافظ اصالتهاست.
مرجعیت و عاشورا؛ متضمن بقای شیعه
از روزگار خانهنشینی امیرالمؤمنین تا بعد از قضایای کربلا، درخشش شیعه یکی در دوران امامصادق(علیه السلام) است که از نظر علمی شروع میشود و یکی از زمان علیبنموسی الرضا(علیه السلام) که از نظر اجتماعی شروع میشود، والا پیش از این مدام شیعه درحال کوبیدهشدن است. بعد از این درخششها، تازه کوبیدنها و کشتار شیعه کمتر نشده که بیشتر هم شده است. ما این دوران را گذرانیدم. مشکلات شیعه همیشه فراوان بوده است. در دوران عثمانی در ترکیه، شیعیان چهاربار قتل عام شدند. این علویهایی که الان هستند، بازماندههای همان قتل عامها هستند که الان هم گاهی انحرافاتی در آنها پیدا میشود. مستشرقی میگوید بقاء شیعه با این مصیبتهایی که در طول تاریخش کشیده، مرهون دو تا عامل است: یکی مرجعیت است و دیگری واقعۀ کربلا و عاشورا. شیعه و هویت آن را مرجعیت در تمام اعصار با تدبیر حفظ کرده و این یک واقعیت است. عاشورا نیز نیرویی بوده که مثل جان در پیکر شیعه میتوانسته عمل و عرض اندام کند. عاشورا شیعیان را به نام سیدالشهدا(علیه السلام) دور هم جمع آورده و به نام عزا این مجالس تشکیل میشده است. ارتباط بین مردم و روحانیت در این مجالس برقرار میشده است. چنین مجالسی را اهل تسنن ندارند. آنها برای برقراری چنین مجلسی باید هزینه کنند. اما در جامعۀ شیعه یک پرچم مشکی جلوی در خانه زده میشود و سیل جمعیت آنجا میریزند. یعنی بدون اینکه ما هزینه کنیم، با مردم ارتباط میگیریم. مخاطب پای صحبتهای ما میآید. پس عاشورا هم یکی از دو عامل بقای شیعه است.
نظام شیعه؛ فرصتی برای عرضۀ اصالتها و ارزشها
نظام شیعه از دل مرجعیت شکل گرفته؛ یعنی واجد اصالتهاست، به این معنا که بعد از گذشت 1400 سال ما درصدد این هستیم که اصالتها و ارزشهای شیعه را عرضه کنیم. ارزشهای شیعه که میگوییم، یعنی آنچه ارزشهای وحیانی است، آنچه بر دو لب پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) جاری شده و به ایشان وحی شده است و آنچه بر لسان علی ابن ابی طالب(علیه السلام) و ائمۀ طاهرین(علیهم السلام) است، چیزی نیست جز آنچه پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرموده است. امامصادق(علیه السلام) میفرمایند هرچه من نقل میکنم از پدرم، او از پدرش امیرالمؤمنین و او از رسولالله(صلی الله علیه و آله) نقل میکند. بنابراین الان با این نظام شیعه فرصتی ایجاد شده که میتوانیم ارزشها و اصالتهای شیعه را به جوامع عرضه کنیم.
افزایش مخاطبان شیعه در دنیا
تحولی که امروز پیدا شده، افزایش مخاطبان ماست. دیروز ما مخاطب کم داشتیم یا نداشتیم؛ اما امروز در دنیا مخاطب داریم. نامۀ علی ابن ابی طالب(علیه السلام) به مالک اشتر، در سازمان ملل به عنوان سند رسمی در باب حقوق بشر ثبت میشود. در این دوران مخاطب داریم و دیگر زبان مانع نیست. فضای مجازی تمام محدودیتها را برداشته است. الان در همین حوزۀ مقدسه عزیزانی که زبان اسپانیایی کار میکنند، کم نیستند. مخاطبان بسیاری در منطقۀ اسپانیاییزبان داریم. اکنون در منطقۀ اسپانیاییزبان، یعنی امریکای لاتین، فضای بسیار وسیعی که تا حالا تحت ظلم استعمار بوده و الان در دوران بیداری هستند، مخاطب پیدا کردهایم. ما در اروپا مخاطب داریم، حتی در دل سعودی.
این قضیه مربوط به حالا نیست، شاید ده یا پانزده سال پیش، یک بار من در مسجدالحرام با همین لباس نشسته بودم. جمعی از شیعیان عرب آمدند و مسئله پرسیدند. گفتم: «شما اهل کجا هستید؟» گفتند: «اهل قسیم، سعودی، هستیم.» گفتم: «شما شیعه هستید، آنجا چه میکنید؟ غیر از شما هم شیعه هست؟» گفتند: «بله در آنجا دو تیپ شیعه داریم، یکی شیعههایی که از قدیمالایام شیعه بودند، که ما از آنها هستیم. دور هم جمع میشویم. تیپی هم داریم که شیعههای جدید و این جوانها هستند. وهابیهایی که اینجا آمدند شیعه شدند. آنها هم دور هم جمع میشوند، مسجد و حسینه ندارند. در خانههاشان مراسم دعای کمیل و دعای ندبه و عزاداری هست.» ما در دل دشمن مخاطب داریم. یعنی در قسیمی که آنها بلد توحید میگویند، شیعیان فعالاند. نهتنها شیعیان قدیمی که از گذشته بودند، بلکه شیعیان جدید هم هستند.
جوشش اصالتهای شیعه، حتی بدون مبلّغ
در قم جمعیتی به نام مستبصرین داریم. بسیاری از این مستبصرین اساتید دانشگاه یا دانشجویان مستعد و نمونهای هستند که با مطالعه به مذهب شیعه علاقهمند شدند. یکی از دوستان ما نقل میکرد، برنامۀ تلویزیونی دارند به زبان مالایی، برای فیلیپین که در آن مناطق پخش میشود. او نقل میکرد که «به مانیل رفته بودیم. به ما گفتند شهری در این فاصله از مانیل هست مسجدی دارد و برای شیعیان است و جمع زیادی از شیعیان آنجا فعال هستند و خیلی با نشاط کار میکنند. یک تلویزیون کابلی هم دارند که حالا یکی دو میلیون مشتری دارد. شخصی هم آنجا هست که اینها را میچرخاند. من مشتاق شدم این شخص را ببینم. به مسجد آن شهر رفتم. مسجد پر از جمعیت بود. بعد از نماز هم آقایی با لباس معمولی برخاست و حدیث خواند. بعد از نماز همراه با مترجمم به سراغش این شخص رفتم و از او پرسیدم شما کی هستی و از کجا آمدی، کدام حوزه تحصیل کردی، حوزۀ قم بودی یا حوزۀ نجف. گفت نه، اصلاً حوزه نبودم و اصلاً هم تحصیل نکردم. گفتم پس اینجا چه میکنید. گفت من داستان دارم. من جزو جوانهایی هستم که بعد از دیپلم جویای کار بودم. در مملکت خودم کار نبود. عربستان امکانات کار بود. راه افتادیم و رفتیم و در یکی از شهرهای جنوبی عربستان کاری به ما دادند. کارمان که تمام میشد، بیکار بودیم. دوروبر مسجد میگشتیم. آن مسجد کتابخانهای داشت. آنجا کتاب میخواندیم. اول هم من کتابهای رمان میخواندم که سرگرم بشوم. در کتابخانه کتابی به نام المراجعات بود که نظرم را جلب کرد. اول ورق زدم، کمکم جلبش شدم و بعد کاملاً دقیق مطالعه کردم. دیدم این کتاب حرف برای گفتن دارد. من اهل این حرفها نبودم. دیدم مطالبی که در این کتاب هست، نقدی است بر مطالب دیگر و کتابهای دیگر. به آن کتابها مراجعه کردم. کمکم خودم شیعه شدم و فهمیدم این عربستان و این نظام با این منطق مخالف است. به فیلیپین آمدم و اینجا کارم فقط مطالعه است و بعد هم شبکههای تلویزیونیای از شیعه هست که گوشهوکنار گوش میکنیم و برنامههایش را انتخاب میکنیم و برای استفادۀ دیگران در این تلویزیون کابلی خودمان پخش میکنیم. من درسی نخواندم. کارگری هستم که به سعودی رفته بودم. آنجا، در دل وهابیت، کتاب المراجعات مرحوم شرفالدین این جرقه را در دل من زد. آمدم اینجا. دوستانی داشتم. با آنها همین مطالب را مطرح کردیم و آنها هم گرویدند و این رشد کرد و الان جمعیت عظیمی شده است.»
اصالتهای شیعه این خصوصیت را دارد که حتی خودش هم اگر مبلّغ نداشته باشد، میتواند جوشش داشته باشد، میتواند خودش را نشان بدهد و چه بهتر که مبلّغ داشته باشه و چه بهتر که مبلّغین اصولیتربیتشده و آشنا به مصالح روز داشته باشد. ما منطقی در شیعه داریم که در هیچ دینی این منطق وجود ندارد. در مسیحیت این منطق وجود ندارد. واتیکان بسیار منظم عمل میکند. از نظر نظام کاری بسیار قوی است، بسیار قویتر از ما. زمانی ما در این جمهوری آذربایجان فعالیتهایی داشتیم. آذربایجان تازه از شوروی جدا شده بود. چون زبان آذری کشور ما با زبان آنها تفاوت داشت، کارکردن سخت بود. مدرس و مبلّغ آشنا به زبان آذری لازم داشتیم. همان زمان به فاصلۀ یک سال باخبر شدیم که از دانشگاه واتیکان، چهارصد نفر مهیا و آشنا به زبان آذری فارغالتحصیل شدند که به آذربایجان بروند. تجیهزات آنها اینگونه است، اما درعینحال که این تجهزات و امکانات را دارند، آن حقایق و اصولی که در اختیارشان است ارزشمند و جوابگو نیست. در ادیان دیگر هم همینطور است، مانند بودایی و یهودیت. در خود اسلام هم آن منطقی که در تشیع داریم، در سایر فِرق وجود ندارد. تمام اساس و اصول شیعه دقیقاً مطابق عقل و سیرۀ عقلا چیده شده است. مرحوم علامه طباطبایی، بسیاری از کلمات امیرالمؤمنین(علیه السلام) را شرح عقلی و فلسفی کردهاند. دقیقاً آنچه ما از معقول و حکمت شنیدهایم، بزرگتر از آن را ائمه به ما میگویند؛ اما هیچ تخلفی از آن جهات عقلی اساسی ندارد. ما منطق داریم و لذا این منطق اگر مبلّغ قوی در کنارش باشد، میتواند امروز منشأ اثر باشد. مبلغین وهابی میگفتند کاش ما یک عاشورا داشتیم، اگر عاشورا را داشتیم، الان دنیا را گرفته بودیم؛ کاش ما یک نهجالبلاغه داشتیم؛ کاش ما یک صحیفۀ سجادیه داشتیم.
دعا؛ نعمتی در اختیار شیعه
یکی از این نعمتها و عناصری که در اختیار داریم و بسیار ارزشمند است و قدرش را نمیدانیم، دعاست. این دریایی که در معارف ما به عنوان دعا هست، عجیب و غریب جاذب است. آن وقتها این شبکههای تلویزیونی نبود، تلویزیون المنار که مال حزبالله است. دعای کمیل را با لحن بسیار زیبایی شبهای جمعه پخش میکردند. من در مکه بودم. آنجا از یک سری جوانهای سنی خود مکه شنیدیم که اینها ساعت میگذارند تا پای تلویزیون بنشینند و این دعای کمیل را گوش کنند، مثل این سریالهایی که منتظر میشدند ساعت پخشش برسد. آنها این دعای کمیل را ندارند. دعای کمیل جاذب است، دعای عرفه جاذب است. ما اگر استدلال و برهان را کنار بگذاریم و فقط دعا اسلحۀ ایمانمان باشد، میتوانیم پیش برویم. ما خیلی چیزها داریم که میتوانیم رویش تکیه کنیم. شاگردان امامصادق(علیه السلام) در علوم مختلف تبحر داشتند. رسالۀ کیمیا را جابربنحیان، شاگرد امامصادق(علیه السلام) نوشته است. این کتاب در قاهرۀ مصر چاپ شد و اولش نوشته شده است: «حدثنی سیدی و مولایی جعفربنمحمد». به جابربنحیان پدر علم شیمی میگویند. خوب ما چنین نعمتهایی داریم و باز علما و بزرگان و ملاهایی داریم که اینها در دنیای اسلام درخشیدند. ما تفکراتی داریم. همین خانهای که شما الان نشستهاید، خانۀ مرحوم آیت الله بروجردی است که برای تقریب مذاهب تلاش میکردند.
تلاش آیتالله بروجردی برای تقریب مذاهب
شیخ طنطاوی، رئیس قبلی جامع الازهر، در آن کنگرۀ تقریب در بحرین، به من گفت: «آیت الله بروجردی مرجع شیعه بود و در قم نشسته بود؛ اما در قم هنری داشت و میکوشید ارتباط با فعالیت الازهر مصر را به عنوان مرجع، در جامعۀ اهل تسنن جا بیندازد و برای اهل تسنن الازهر مرجع باشد.» چرا؟ چون الازهر سابقۀ علمیت و سابقۀ محبت اهلبیت(علیهم السلام) را دارد. او میگفت ما هم مثل شما در قاهره ضریح را میبوسیم. بعد از مرحوم آیت الله بروجردی از این قصۀ تقریب غفلت شد. طنطاوی میگفت عبدالناصر سمت شوروی و شاه امریکایی بود و اینها باهم تضاد داشتند. روابط ایران و مصر قطع بود؛ اما مرجعیت اینقدر عظمت داشت که روابط سیاسی حاکم بود. هیئتها از مصر به قم میآمدند و از قم به قاهره میرفتند. کسی نمیتوانست مخالفتی کند. بزرگانی داشتیم که درخشیدند و کارهایی کردند. چرا ما راه آنها را فراموش کردیم؟ آقای طنطاوی میگفت: «شما الازهر را رها کردید و دانشگاه مدینه مرکزیت اهل تسنن شد. حتی آخوندهای اهل تسنن ایران، در مدینه یا پاکستان تربیت میشوند. یا این مدارس وهابی در مملکت شما با آن پشتیبانی مالی، اساس عقاید مردم را به هم میریزند.»
ما و نعمت آبروی 1400سالۀ اسلام
ما امروز رسالتی داریم و شما دستاندرکاران آموزش مکتبی هستید که این رسالت را به عهده دارد. این فرصت و نعمتی را که خدا به ما داده، قدر بدانیم. بعد از 1400 سال، زمینهای فراهم شده که ما بتوانیم عرض اندام کنیم. این فرصت و آبرویی است که خداوند عطا کرده است. ما سرمایهای داریم که عبارت است از آبروی 1400سالۀ شیعه، آبروی پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و امامصادق(علیه السلام) و سیدالشهدا(علیه السلام) و علما و شهدا و همۀ کسانی که در این مسیر تلاش کردند. ما چقدر فقیه شهید داشتیم: شهید اول و دوم و سوم. ما سرمایهای داریم که همیشه در نهضتهای اجتماعی هم روحانیت شیعه سرآمد بوده است. نهضت مشروطه را ببینید. این نهضت زمانی است که در بلاد عربی هنوز بحث اخوان المسلمین مطرح نشده بود. حتی عبدالناصر در مصر از ایران و نهضت ملی ایران الهام میگیرد. همین الان در قاهره خیابانی به نام دکتر مصدق هست. این ریشه در تفکر روحانی شیعه داشته است. این سرمایه را خدا در اختیار ما گذاشته است.
امروز برای اینکه صدایمان را بلند کنیم، دستمان باز است و در این صدا بلندکردن آزاد هستیم. دیگر دوران بنیعباس و بنیامیه گذشته است، دوران شیعهکشی و قتل عام گذشته است. امروز ما حکومتی از خودمان داریم که میتواند از خود دفاع کند. در سوریه دستبهدامن حکومت شیعه میشوند که بیایید ما را از شر داعش نجات بدهید. امریکا و هیچ کشور دیگری نمیتواند برای نجاتشان کاری کند. اینکه کسانی که تفکر وهابی را در دنیا تبلیغ میکنند و خودشان ایجادکنندۀ داعشاند و ما ناجی آنها بشویم، هنر بزرگی است. این عنایتی است که خدا به ما کرده است و باید آن را قدر بدانیم. باید قدر بدانیم که نقشۀ عربستان در لبنان موفق نمیشود؛ اما نقشۀ حزبالله به عنوان جماعت شیعه موفق میشود. ما که در دنیا دائم قتل عام میشدیم و محدود بودیم، چنین فرصت و موقعیتی را خدا در اختیارمان گذاشته است. اما باید قدر بدانیم. اینها وسیلهای است برای اینکه تفکر شیعه را در دنیا عرضه کنیم.
لزوم عمل به فرمایش امامرضا(علیه السلام)
فرمایش امام هشتم علی ابن موسی الرضا(علیه السلام) هم یادمان نرود: «رحمه الله من احیاء امرنا...». ما فقط باید عرضه کنیم. فقط ارائۀ طریق کافی است؛ اما در این عرضه استوار باشیم و سلیقۀ عَرضه داشته باشیم. حال چطور باید عرضه کنیم؟ مطالب اختلافی عرضه نکنیم، مطالبی عرضه کنیم که موجب عفاف و مؤثر باشد. جوامعی که برای کار به آنجا میرویم بشناسیم و با فرهنگشان آشنا باشیم و خلاف جهت فرهنگشان حرکت نکنیم. این مسائل در دنیا الان مطرح است. وقتی وزارت خارجهها به کشوری سفیر میفرستند، این سفیر باید به موقعیت فرهنگی و جغرافیایی و تاریخی آن منطقه آشنا باشد و بداند که با چه زبانی با مردم آن کشور صحبت کند.
ما هم احتیاج داریم از کسانی که به کشورمان میآیند، بهرهبرداری کنیم. عزیزانی که به بلاد عربی میروند متعددند؛ اما هر بلد عربی موقعیت خاص خود را دارد، تاریخ و فرهنگ خود را دارد. نحوهای که شما میتوانید در اردن کار کنید، با شیوۀ کارکردن در تونس متفاوت است و در مغرب به شکل دیگری است. این هنری است که امروز به دست شماست، برای اینکه شما میخواهید نظامبندی کنید. و خود اساس جامعةالمصطفی به این لحاظ شکل گرفته است، وگرنه در گذشته، حوزه مبلغ هم داشته است و مبلغها هم به این طرف و آن طرف میرفتند؛ اما امروز به جای اینکه مبلّغ سالها وقت صرف کند و فرهنگ آنها را بشناسد و با تاریخ آنها آشنا شود، میتواند همینجا مجهز شود و آنچه نیاز دارد فرا بگیرد و بعد برای تبلیغ سفر کند. گاهی یک نفر منشأ تحول در یک منطقه و مملکت شده است. نمونهاش آقای زکزاکی است که به اینجا هم آمده و با ما مأنوس بوده است. آقای زکزاکی یک نفر بود، آن هم در نیجریه که شیعه در آنجا قدمتی نداشت؛ اما الان جمعیتی که به مناسبت محرم به خیابانها میآیند مثالزدنی است. یک نفر توانسته این کار را بکند که مصداق این آیه است: (قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ ۖ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ)؛ یعنی همان کاری که خود پیغمبر(صلی الله علیه و آله) هم کرده است. پیغمبر روز اول تنها بود. وقتی که گفت: «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» آزار و اذیتش میکردند. در آن روزگار غربت هم خدیجۀ کبری در کنارش بود و کمکش میکرد. در آن روزگار، در مدینه اسلام آرام آرام شروع کرد به رونقگرفتن، والا در مکه پیامبر آزار میدید.
سرباز وظیفهشناس امامزمان عجل الله تعالی فرجه باشیم
امیدوارم خداوند به شما عزیزان توفیق بدهد. بدانید کاری که به عهده دارید، کار و شغل نیست و فقط برای ادارۀ زندگی نیست، بلکه رسالت و عبادت است؛ یعنی در این مسیری که کار میکنید خیلی میتوانید منشأ اثر باشید. پس قصد قربت کنید. کارتان مجاهدت است و بدانید اگر کسی در راه اهلبیت(علیهم السلام) کوچکترین قدم را بردارد، برترین حمایتها را میبیند. (مَن جاهَد فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا) برای همینجاست. خودشان راه را باز میکنند. بله، کارتان زحمت دارد. راه شیعه از اول زحمت داشته، شهادت هم داشته است. شهادت میراث ماست؛ اما آیا این شهادتها شیعه را زمین زده است؟ بزرگان ما را کشتند و شیعیان را قتل عام کردند. امروز شیعه چقدر جمعیت دارد؟ الان اقلاً چهار کشور است که اکثریت جمعیتشان شیعهاند: ایران، عراق، آذربایجان و بحرین. این اکثریت شیعه است و در سایر جاها اقلیتهای سنگین داریم، یعنی جمعیت شیعۀ هند الان اندازۀ کل جمعیت ایران است و ما هم شاید از آنها بیخبر باشیم. ما بکوشیم و در کارمان قصد قربت کنیم و مهیا باشیم. ما سربازان حجتبنحسن (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستیم و سرباز زیر نظر فرماندهاش کار میکند؛ پس سعی کنیم سربازان وظیفهشناسی باشیم. تشکر میکنم از همۀ عزیزان و از همۀ مجموعهای که در این وادی تلاش میکنند.
دعای خیر برای شما دارم و امیدوارم خداوند در همۀ احوال حافظ و مددکار شما باشد، انشاءلله.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته