English | فارسی
چهارشنبه 17 آبان 1396
تعداد بازدید: 1905
تعداد نظرات: 0

متن کامل مصاحبه شفقنا با حضرت آیت الله علوی بروجردی (مدّظله العالی) پیرامون اربعین حضرت امام حسین (علیه السلام)

متن کامل مصاحبه شفقنا با حضرت آیت الله علوی بروجردی (مدّظله العالی) پیرامون اربعین حضرت امام حسین (علیه السلام)




شفقنا: زمینه های فرهنگی واقعه عاشورا و شهادت امام حسین (ع) چه بود و آیا افشاگری های امام سجاد (ع) و حضرت زینب تأثیری در حرکت جامعه آن زمان به سمت عقل گرایی داشت؟

مسائلی که منتهی به شهادت امام حسین (ع) شد مسأله ای جدا و بی ارتباط با حوادثی که قبل از آن چه در دوران خلافت امیرالمومنین (ع) و چه دوران قبل از خلافت ظاهری امام علی (ع) و ۲۵ سال خانه نشینی ایشان گذشته، نیست و خیلی از اهل تحقیق هم کاملا به این ارتباط واقفند، به عنوان نمونه وقتی از غزالی در مورد امام حسین (ع) سوال می کنند، او پاسخ می دهد که «مثل سیدالشهداء، ریحانه النبی، ان الحسن و الحسین سیدی شباب اهل الجنه» این سخن نشان دهنده اذعان اهل سنت به جایگاه امام حسین(ع) است. و لذا وقتی از آنها در مورد عزاداری برای امام حسین (ع) سوال می کنند پاسخ می دهند که «چرا تأثر نداشته باشیم اگر کسی متأثر نشود چنین و چنان است». اما غزالی می گوید: «عزاداری و گریه نکنید چون علامت سوالی بر روی مسائل قبل می گذارد و مطالب به قبل از قیام سیدالشهداء منتهی می شود». دقت غزالی اینجاست که می گوید آنچه که موجب شهادت امام حسین (ع) شده زمینه های قبلی بوده است .

البته شکل گیری امت اسلامی در زمان پیامبر (ص) زمینه کشتن امام حسین (ع) را به صورت صد درصد نداشته است گرچه گردهمایی هایی بوده که اقدام به ترور رسول خدا کردند اما زمینه کشتن امام حسین (ع) در آن زمان ۵۰ درصد بوده است. در زمان پیامبر(ص) کسانی بودند که مقابل ایشان ایستادند؛ درعرفات وقتی حدیث ثقلین را خواند آنها موضع گرفتند و مقاومت کردند چون عترت را به معنای حضرت علی (ع) و اهل او گرفتند حتی اوضاع بر پیامبر(ص) آنقدر سخت شده بود که گردهمایی را ممنوع نموده بود. زمینه های احزابی که بعدا قدرت گرفتند مانند بنی امیه و دیگران در آن زمان ایجاد شد ابوسفیان یا معاویه در حقیقت به پیامبر ایمان نیاورده بودند اما آنها اینطور محاسبه کردند که پیامبری آمده این رنج و زحمت را متحمل شده و امتی را داخل جزیره العرب مسلمان کرده است و این خود سرمایه ای است یعنی از نظر آنها امپراطوری عربی به نام اسلام تشکیل شده که در رأُس آن رسول اکرم(ص) قرار دارد چرا ما از این موقعیت بهره برداری نکنیم و قدرت را در اختیار نگیریم؟ از نظر آنها برای این قدرت گرفتن باید لابی هایی تشکیل بدهند که این لابی ها در زمان پیامبر آرام آرام تشکیل شد ولو آثار بارز آن را خیلی بعد از پیامبر(ص) می بینیم. به عنوان مثال در زمان خلیفه دوم ابتدا یزید بن ابوسفیان برادر معاویه را برای شام نصب کردند اما به فاصله کمی بعد از آن معاویه منصوب شد و ماند. در سفری که خلیفه دوم به شام رفت شکایاتی از معاویه بود که او اینجا سلطنت می کند اما وقتی با معاویه صحبت کرد معاویه او را مجاب کرد که اینجا در مرز با امپراطوری رم شرقی هستیم و باید قدرت داشته باشیم و اینگونه خلیفه ی دوم به معاویه اختیار تام داد یعنی بنی امیه بعد از زمان معاویه به بعد بر امت اسلام مسلط می شوند و داستان شهادت سیدالشهداء پیش می آید. شکل گیری تحزب اینها در زمان رسول الله بوده است اینها کسانی بوده اند که فعالیت می کردند و نقطه اوج آنها در رهبری بود یعنی در رهبری تشخیص می دادند که علی ابن ابیطالب با مقاصد اینها هیچ گونه سنخیتی ندارد حتی زمانی که پیامبر را تدفین می کردند ابوسفیان سراغ علی ابن ابیطالب آمد و گفت دستت را دراز کن تا با تو بیعت کنم او دنبال این بود که تحزب خود را در قالب مشروعیت و وجاهت علی ابن ابیطالب پیوند بزند اما امام علی (ع) تشخیص می داد و قبول نکرد لذا این معانی سبب تحولاتی بعد از پیامبر شد .

با وجود آزادی که پیامبر به امت اسلامی داده بود، می بینیم بعد از پیامبر اکرم(ص) خالد بن ولید به قبیله مالک بن نویره حمله کرده و او را می کشد، حتی همسر او را بعد از کشتنش تصرف کرد و زن و بچه اش را اسیر نمود و به مدینه آورد در حالی که مالک بن نویره مسلمان و فرد شناخته شده ای بود اما هیچ صدایی از کسی بلند نشد چون احزابی که زمان پیامبر شکل گرفته بود لابی گری خود را با ارباب قدرت کامل کرده بودند و ابزار کار را فراهم نمودند بنابراین کار به جای اینکه دست صحابه وفادار پیامبر باشد به دست امثال خالد بن ولیدها افتاد و این حرکات زمینه ی فرهنگی ایجاد کرد که حکومت کار خلاف انجام دهد و کسی اعتراض نکند .

این احزاب و تفکرها و لابی های اطراف قدرت حاکم، زمینه مردمی هم داشتند چون کسانی که در مکه آمدند مسلمان شدند روی خلوص بود و اینها شکنجه شده بودند اما بعد از تسلط پیامبر قبیله های دیگر به جهت منافعی که برای آنها داشت مسلمان شدند خیلی ها در جنگ ها از روی ناچاری مسلمان شدند در حالی که آنها انس به بت ها و زر و زور داشتند و لذا این زمینه که باید نماز بخوانند و خمس و زکات بدهند با مذاق آنها سازگاری نداشت. از سوی دیگر لابی های قدرت هم نمی توانستند نسبت به عقاید خیلی از مسلمان ها بی تفاوت باشند بنابراین اسلام را تهی کردند و تنها ظواهری از اسلام را حفظ نمودند و آن واقعیت و حقیقت جاهلیت را در لباس اسلام حاکم کردند و این مسأله ای است که مورخین غیرشیعه به آن اشاره کردند. به عنوان مثال یکی از نویسندگان سنی می نویسد که «حکومت معاویه انتقام جاهلیت از اسلام بود» این تعبیر زیبایی است یعنی ما در واقع بعد از رسول اکرم به تدریج شاهد تولد اسلام جاهلی هستیم؛ اسلامی با ظواهر اسلام اما فاقد عمق و اساس. کار به جایی رسید که خلیفه دوم بخشنامه می کند که موالیان (ایرانیان) را به کار نگیرید. تبعیض از همان روزگار بعد از رسول اکرم شکل می گیرد و به قدری نهادینه می شود که بخشنامه ی حکومتی می گردد، عرب مقدم شمرده می شود و غنائم زیادی در پی جنگ و فتوحات مسلمان ها پیدا می شود اما کسانی به این غنائم می رسند که تا قبل از آن هیچ نداشتند که از جمله ی آنها می توان به عبدالرحمن بن عوف اشاره کرد. همین فرد از کسانی بود که در زمان خلیفه ی اول و دوم به ثروت زیادی دست پیدا کرد به گونه ای که بعد از مرگش وقتی می خواستند اموالش را بین فرزندانش تقسیم کنند اینقدر طلا داشت که مجبور شدند با تبر آن را خرد نمایند. در زمان خلفای اول و دوم هم یک چنین افراد و سرمایه دارهایی شکل گرفتند .

سوال اینجاست که چرا رانت های حکومتی پیدا شد و عدالت و تساوی از بین رفت؟ این قضایا در زمان عثمان به اوج خود می رسد به گونه ای که فریاد ابوذر را بلند می نماید بنابراین ما در آن زمان شاهدیم که چنین اتفاقاتی می افتد اما متأُسفانه کسانی که می توانستند صدا کنند و فریاد بزنند چون در معرض خطر بودند ساکت می شدند. این سکوت سبب شد علی (ع) خانه نشین شود گاهی اوقات مظلومیت امام علی(ع) به جایی می رسید که افراد از اینکه کنار او بنشینند و با او صحبت کنند امتناع می کردند چون در این صورت مغضوب حکومت می شدند. کم کم در دوران عثمان هجمه ها بر حکومت زیاد شد و کسانی از مصر آمدند، عثمان را کشتند و امام علی را خلیفه کردند منتهی این اقدام با حفظ همان فرهنگ قبلی بود یعنی طلحه و زبیر که با پیامبر بیعت می کنند و بعد بیعت شکنی می نمایند و جنگ جمل را راه می اندازند در آنجا وقتی علی بن ابیطالب حدیث نبوی را یادآوری می کند زبیربن عوام می گوید که ما هم اصحاب پیامبر هستیم چرا تو خلیفه باشی اما ما نه؟ لذا کم کم این منطق رشد پیدا می کند تا جایی که مانند معاویه بن ابوسفیان در شام قدرت می گیرد و بعد کم کم بعد از شهادت علی (ع) و امام حسن (ع) آن وضعیت پیدا می شود و امام حسن مجتبی (ع) اینقدر تنها می ماند که نزدیک ترین افراد به او خیانت می کنند و او ناچار به نوشتن آن صلح می گردد و معاویه خلیفه می شود. قرار بود معاویه بعد از خودش کسی را تعیین نکند اما یزید را جانشین می کند البته تا وقتی امام حسن زنده بود این کار را نکرد حتی تا زمانی که معاویه زنده بود وقتی مردم سراغ امام حسین (ع) می آمدند ایشان می گفتند ما هنوز به قرارداد امام حسن مجتبی (ع) ملتزم هستیم چون معاویه ظواهری را حفظ می کرد. همین لابی ها و حزب گرایی ها خصوصا حزب اموی ارتباطاتی با یهودی ها پیدا کرده بود و اینها برای اینکه اسلام را از هویت خود خالی کنند نفوذ کردند البته این کار به نفع یهودی ها و مسیحی ها بود یعنی مسیحیان در رم شرقی وقتی اسلام بر آنها مسلط شد دیدند اگر این افراد مقاوم وجود داشته باشند و تهاجم کنند مسیحیتی باقی نمی ماند و لذا در دربار یزید و معاویه سرجون (سرهنگ) حضور داشت که با مسیحیان و یهود در ارتباط بودند بر این اساس این معانی شکل گرفته و بعد از معاویه به اوج خود رسید. یزید ظواهری که معاویه حفظ می کرد را می شکند و علنا مبادرت به شرب خمر می کند طوری که بعد از کشتن سیدالشهداء، محمدبن حنظله، با عده ای از اهل مدینه سفری به شام می کند تا ببیند چه اتفاقی رخ داده است. وقتی به آنجا می رسند از آنها خیلی تکریم می کنند و هدایای زیادی به آنها می دهند اما هنگام برگشت به مدینه وقتی از او در مورد وضعیت شام سوال می کنند می گوید»« آنجا به ما خیلی محبت کردند اما اسلامی در کار نیست». همین معنا بعدها سبب قیام مردم مدینه شد. مصیبت این است که علی(ع) و اهل بیت (ع) را آنگونه در فرهنگ مردم نهادینه کرده بودند که وقتی امام حسین(ع) با قبائل مختلف در مکه و مدینه صحبت کرد سراغ او نیامدند و او را همراهی نکردند اما با حرف محمد بن حنظله و زمینه سازی او مردم مدینه قیام کردند. یعنی حرکتی در غیر موقع انجام دادند. زمانی که باید قیام می کردند، نکردند و این وضعیت جهان اسلام و سید الشهدا(ع) است .

این اختلافات، تحزب و لابی گری های عجیب و غریب در زمان معاویه به یزید منتقل شد و لذا سیدالشهداء در کلماتی که دارند از قبیل «الا تعلمون، تعرفون، أن الحق لا یعمل به و انِ الباطل لا یتناها عنه، لیرغب المومنُ فی لقاء الله حقا» و امثال اینها در حقیقت دردی است که امام حسین (ع) می گوید. مقصود امام حسین (ع) از «أرید ان آمرُ بالمعروف و تنهی عن المنکر»، تنها نماز خواندن و امثال اینها نبود، معروفی که حسین بن علی (ع) دنبال آن است اصل تولی امرمسلمین و اصل ولایت است. آن چیزی که پیامبر به عنوان رهبری و سرپرستی گذاشته ساقط شده و به تبع آن همه ارزش ها و اصالت ها از بین رفته است به همین دلیل سیدالشهداء قیام می کند و کربلا در حقیقت تابلویی ترسیم می نماید که از ورود سیدالشهداء به کربلا و هنگامی که لشکر حرّ تشنه است و امام حسین (ع) به لشکریان حرّ علی رغم تندی او و به حیواناتشان آب می دهد شروع می شود و تا آنجا که علی اصغر روی دامان سیدالشهداء تیر می خورد و لب تشنه شهید می شود ادامه می یابد یعنی این تضاد اصالت های اسلام و اصالت های جاهلیت خود را نشان می دهد. سیدالشهداء (ع) در قصه ی کربلا همانند یک نقاش ماهر تضاد اصالت ها در اسلام و آن اصالت های جاهلی را ترسیم کرده بود یعنی جاهلیت و اسلام را کاملا مقابل هم قرار داد. سیدالشهداء (ع) تابلویی ترسیم کرده که این تابلو را هنوز ما در حرکت داعش می بینیم. شهید مطهری در منبرهایی که داشتند و من در دوران جوانی پای منبر ایشان می نشستم در خصوص کربلا می گوید «انسان وقتی به قصه ی کربلا نگاه می کند مانند سناریویی از پیش نوشته شده است». انسان وقتی برخوردهای سیدالشهداء (ع) با علی اکبر، قاسم بن حسن، زینب کبری و حرّ توبه کننده را می بیند در واقع به مجموعه ای از ارزش های اسلامی دست می یابد. ما در قصه ی کربلا نماز را در اوج می بینیم و یا در شب عاشورا وقتی امام حسین (ع) از لشکر یزید مهلتی می گیرد برای تلاوت قرآن و عبادت و امثال آن در حقیقت اینها مجموعه ای از ارزش هاست که در کربلا به نمایش گذاشته می شود، این ارزش ها در حرکت سیدالشهداء در واقع معرفی مکتب پیامبر و اصالت هایی است که پیامبر عرضه نموده است. لشکریان عمرسعد هم می فهمیدند و تا جایی که می شد نمی گذاشتند که امام حسین (ع) سخنرانی کند و وقتی می دیدند که لشکر تحت تأثیر قرار گرفته دستور می دادند که بر طبل بکوبند و هلهله کنند لذا این صحنه آرایی که سیدالشهداء در کربلا دارد درواقع عرضه ی اصالت ها در مقابل حرکت ها و ارزش های جاهلی است و حربن یزید ریاحی در این مقابله واقع شد که می گفت «خودم را بین بهشت و جهنم می بینم». حرکت سیدالشهداء تا زمان حیات ایشان حتی نسبت به آنجا که شمر بر روی سینه اش نشسته و می خواهد سر از بدن سیدالشهداء جدا کند در واقع بارز نشان دادن ارزش هاست و این هنر امام حسین (ع) است. راوی می گوید وقتی حسین (ع) روی خاک افتاد لبش تکان می خورد با خود گفتم قطعا دارد نفرین می کند، وقتی جلو رفتم دیدم که می گوید «الهی رضاً بقضائک و صبراً علی بلائک» این نشان دادن ارزشی در اصالتهای اسلامی است که یک انسان در آن شرایط فقط به خدا توکل می کند و خدا را فراموش نمی کند .

وقتی امام حسین (ع) تنها می شود و سوال می کند که «چرا می خواهید خون من را بریزید؟» آنها پاسخ می دهند «به خاطر دشمنی که با پدرت داریم». وقتی سیدالشهداء می خواست در میدان رجز بخواند این شعار را می دهد که «من فرزند علی هستم و اگر هیچ افتخاری جز فرزند علی بودن نداشته باشم برای من کافی است». در تاریخ نوشته اند وقتی اینها در جواب سیدالشهداء می گویند «بغضا لأبیک»، امام حسین (ع) بلند بلند شروع به گریه کردن می کند. او گریه می کند به خاطر جهلی که دامن گیر این مردم شده است و فرهنگ غلطی که بر این مردم حاکم شده که علی (ع) با آن عدالت و عبادتش مبغوض در دل اینهاست یعنی اصالت های وحی و ارزش ها در دل اینها مبغوض است. سیدالشهداء با حرکتش به جایی رسیده که دیگر سخنرانی فایده ای ندارد و فقط یک اقدام عملی می تواند در ذهن مردم جرقه ای بزند و این کار را زینب کبری و امام سجاد (ع) انجام می دهند. مرحوم خویی در کتاب «معجم الرجال الحدیث» از زینب کبری به عنوان «شریکه الحسین» تعبیر می کند و این تعبیر نشان می دهد که نقش زینب کبری و امام سجاد (ع) در کربلا خیلی عجیب است .

قصه کربلا در اوج غربت اتفاق می افتد و امام حسین (ع) را می کشند. این جاهلیت باید خود را نشان دهد. اولا در جاهلیت کسی را با لب تشنه نمی کشند، با نامردی هم نمی کشند در حالی که حمله در کربلا عمدتا با نامردی بود چون نمی توانستند تن به تن بجنگند لذا اهل بیت و یارانشان را دوره کرده و به آنها تیراندازی می کنند. بعد از کشتار مردها به خیمه ها حمله کرده و خیمه ها را آتش زدند، گوشواره از گوش کودکان کندند، به کودکانی که آتش به دامانشان اصابت کرده تازیانه زدند. اینها ظاهری است که برای ما نقل کردند اما قضایای کربلا بیش از این مطالب است یعنی همه آنچه در مقتل ها نوشته، تمام مطلب نیست. اساتید ما می فرمودند واقعه کربلا خیلی بدتر از آن چیزی بوده که برای ما نوشتند. شاهد مثال آنجاست که وقتی به خیمه ها حمله کردند معلوم نیست چه اقدامی می کنند که محمد بن اشعث از افراد مورد اطمینان عبیدالله بن زیاد به گریه درمی آید و یقه عمر سعد را می گیرد و می گوید یا دستور بده این لشکر از خیمه ها برگردند یا اینجا خودت را می کشم و لذا تنها آتش زدن خیمه و کتک زدن بچه ها نیست. قضایای کربلا خیلی فجیع تر از آن چیزی است که برای ما نقل کردند .

زینب کبری که به تعبیر امام سجاد (ع) «عالمه غیر معلمه» است از همان ابتدا که شروع می کند وقتی می خواهند او را کنار بدن سیدالشهداء ببرند به رسول الله خطابی دارد و یا جایی که خطاب به سیدالشهداء می کند گویی این قصه طوری نوشته شده و طوری باید اجرا شود که در تاریخ به عنوان یک اصالت بماند به گونه ای که همه ی کسانی که دور زینب کبری را گرفتند به گریه بیفتند و لذا اثرگذاری زینب کبری و امام سجاد اینقدر زیاد است که در دل حمله کنندگان و حاملان سرهای مطهر اثر می گذارد. در حقیقت اینها می فهمند که خلاف می کنند اما پول و امکانات شخصی حرف اول را برای آنها می زند و در مقام تزاحم، زندگی مادی و پول را مقدم می دارند .

زینب کبری با سخنرانی خود کوفه را به هم ریخت یعنی اگر صحبت زینب کبری ادامه پیدا کرده بود و سر مقدس سیدالشهداء را جلوی او نمی آوردند که حواسش متوجه سر شود انقلابی به پا شده بود. این سخنان اثر بالفعل نداشت اما فرهنگسازی ها را تغییر می دهد و در شام به اوج می رسد. در شام کلام و سخنرانی حضرت سجاد در مسجد اموی در حضور یزید به اوج می رسد گویا نتیجه قیام سیدالشهدا باید آن سخنرانی باشد یعنی معرفی علی ابن ابیطالب. چون اینها در ظاهر می گفتند به پیامبر معتقدند و روی مأذنه ها نام پیامبر را می بردند ولو واقعا گیر داشتند اما روی علی ابن ابیطالب حساسیت داشتند؛ آن امر به معروفی که سیدالشهداء می گفت معرفی علی (ع) با آن جملات در مسجد شام بود، یعنی خطبه امام سجاد (ع) در مسجد شام کاری کرد که یزید به عوامل خود می گوید اذان بگویید حتی امام سجاد از آن اذان استفاده می کند و شام منقلب می شود یعنی بلافاصله بعد از سخنرانی امام سجاد که جزء اخیرعلت تامه بود هجمه به یزید شروع می شود که چرا حسین را کشتی؟ و کلام یزید که «خدا لعنت کند ابن زیاد را، من نمی خواستم بکشم» اینجاست. یزید در مقام دفاع برآمد و در برابر کشتن امام حسین (ع) حالت دفاعی پیدا کرد. لذا آنجاست که از اهل بیت می خواهد اگر خواسته ای دارند بگویند و اولین خواسته ای که زینب کبری مطرح می کند اینکه کودکان و اهل و عیال امام حسین نتوانستند برای عزیزان خود عزاداری کنند و لذا خانه ای برای آنها تدارک می بینند و آنجا مجلس روضه خوانی سیدالشهداء می شود. بنی امیه آنجا تمام شد اینقدر شام منقلب شد که وقتی خواستند اهل بیت را برگردانند با احترام برگرداندند. بشیربن نعمان را مسئول کردند که محملی را درست کنند و آن را زینت بخشند وقتی زینب کبری محمل را آذین بسته دید گفت :«این چه محملی است که درست کرده اید» و لذا زینت ها را برداشتند و نمادهای عزا گذاشتند .

اثری که حرکت سیدالشهدا گذاشت این بود که بنی امیه تمام شد یعنی اگر این حرکت اسرا نبود و اگر حرکت زینب و امام سجاد(ع) در طول مسیر نبود این آثار به دست نمی آمد. زینب کبری شخصیت فوق العاده است ما آن طور که باید و شاید به شخصیت ممتاز زینب کبری نپرداخته ایم .

آثار این افشاگری ها این بود که یزید مشروعیت خود را در دنیای اسلام از دست داد و دو سال با خواری حکومت کرد و بعد که مرد معاویه بن یزید بالای منبر رفت و پدر و پدربزرگ خود را لعن کرد. این همان آثار بزرگ حرکت امام حسین است یعنی حتی در داخل خانواده تأثیر گذاشت و معاویه به پدر خود، یزید لعن فرستاد و به معاویه پدربزرگش فحش و ناسزا گفت که آنجا مادرش متعرض او می شود اما معاویه بن یزید از خلافت کناره گیری می کند و در اینجاست که خلافت از آل امیه به داخل آل مروان می رود. مروانی ها هم از امیه های بدنام بودند و هیچ مشروعیت و وجهه ای نداشتند اما چون می خواستند حکومت داشته باشند لذا حکومت آنها پلیسی و نظامی می شود این وضع تا زمانی که قدرت آنها کاهش پیدا کرد ادامه داشت و در زمان مروان حمار که آخرین خلیفه آل مروان بود مردم استخوان های بنی امیه را از زیر خاک بیرون می کشند و خرد می کنند. اینها نتیجه یک کار سیدالشهداء است اینها آثاری کلی است برای حرکت اسرا و سیدالشهداء بیان می کنم و الا از همان بعدازظهر عاشورا در کوفه، نطفه مخالف گونه شروع شده است اینقدر این قیام در دنیای اسلام تأثیر گذاشت که بعدها وقتی ابومسلم مقابل بنی امیه قیام کرد شعارش «الرضا من آل محمد» بود چون اینها سراغ امام صادق آمده بودند که سردمدار شود و ایشان قبول نکرده بود بنابراین گفتند فعلا بنی امیه را زمین می زنیم و هر کسی که از آل محمد راضی شود در رأس قرار می دهیم و لذا سیدالشهداء دقیقا به جایی می زند که اموی ها می خواستند ولایت را بشکنند اما سیدالشهداء ولایت را زنده کرد و لذا در قیام مقابل بنی امیه« الرضا من آل محمد» شعارشان شد و چون «الرضا من آل محمد» گیرشان نیامد به سراغ ابوالحسن سفاح و بنی عباس رفتند یعنی مردم از شرّ بنی امیه به دامن بنی عباس پناه بردند در هرحال امام حسین و حرکت او بنی امیه را نابود کرد .

پیروزی تنها نشستن به اریکه قدرت نیست بلکه پیروزی این است که آن ملاک ها و ارزش ها عرضه شود و در این جهت حرکت امام حسین موفق بوده است. بعد از واقعه عاشورا امام سجاد در مدینه خیلی تحت فشار است چون حکومت پلیسی است ولی ما شیعیان باید این توجه را داشته باشیم که اگر حرکت عاشورا نبود همین اصالت هایی که امروز از ائمه برای ما مانده به دست ما نمی رسید یعنی آنچه ما از میراث و اصالت های اسلامی در دست مان است چیزی است که به وسیله قیام سیدالشهداء و حرکت اسرا صیانت شد. قیام سیدالشهداء به قدری فوق العاده بود که این معارف و معالم بعد از ۱۴۰۰ سال به دست ما باقی مانده و هنوز گروهی می آیند و می گویند اولی الأمر باید معصوم باشند و این ارزش ها محفوظ بماند و بر این اساس، حرکت سیدالشهداء پیروزی بود .

یکی از مصیبت های ما شیعیان این است که مقداری تدبیر و دوراندیشی بر ما کمرنگ است. مسلم بن عقیل را وقتی باید یاری می کردیم، یاری نکردیم، هانی بن عروه و مسلم بن عقیل را تنها گذاشتند و تازه عصر عاشورا آقایان به هیجان آمدند و بی هدف می گفتند که ما باید کشته شویم؛ اینها در شیعه تکرار شده است. واقفیه در زمان موسی بن جعفر و بعد از ایشان نمونه ای از این تکرار حرکت بی موقع است. ما به موقع کار نکردیم و کار نمی کنیم .

ای مردم مدینه شما که می خواستید قیام کنید چرا آن زمان که امام حسین می خواست از مکه حرکت کند این قیام را آغاز نکردید و به موقع بیدار نشدید؟ اگر می خواستید حرکت کنید چه کسی بهتر از حسین بن علی می تواند رأس این حرکت باشد؟ چرا به ندای او پاسخ مثبت ندادید؟ لذا همه اینها که به موقع یاری نکردند چوب آن را خوردند اینگونه نبود که خدا خون سیدالشهداء را نادیده بگیرد .

شما به بحث روضه خوانی و عزاداری برای سیدالشهداء اشاره کردید که حضرت زینب این مجلس را برپا نمود آیا امروز بعد از گذشت ۱۴۰۰ سال از واقعه ی عاشورا، این عزاداری ها آنگونه که باید تأثیرگذار هست یا خیر؟ آیا آن چارچوب ها رعایت می شود؟

چیزی که در عزاداری داریم و مورد نظر ائمه بوده این است که این قصه باید حفظ شود و فراموش نگردد. ما باید در هر زمان و هر مکان بر حسب عرف محلی اظهار حزن و اندوه داشته باشیم به عنوان مثال، یزدی نخل بلند می کند، جای دیگر سینه می زنند، زنجیر می زنند. هدف این است که این حزن اظهار شود و لذا در روایت داریم که در روضه امام حسین (ع) لازم است که فرد گریه کند، بگریاند و یا حتی صورت گریه به خود بگیرد .

این سخنان که فلان شخص به پیام امام حسین(ع) توجه ندارد و یا به حرف امام حسین (ع) عمل نمی کند پس این گریه ها چه فایده ای دارد، اساس را سست می کند. ما معتقدیم گریه درعزاداری امام حسین (ع) موضوعیت دارد. بالاتر ازاین، کلام امام علی بن موسی الرضاست که فرمود: «برای هرچه خواستی گریه کنی آن گریه را برای امام حسین (ع) قرار بده چون او کشته شد همان گونه که گوسفندی را ذبح می کنند» بنابراین، این فرهنگ گریه و اظهارتأثر برای آن واقعه باید زنده بماند .

این گریه و روضه و حضورهاست که خودش پیام ایجاد می کند. نباید حضور مردم را در مجلس عزاداری مشروط به شناخت و شنیدن سخن امام حسین(ع) کنیم چون افرادی بودند که زندگی شان در هرزه گی و مشروب خواری گذشته اما با قدم گذاشتن در مجلس عزای امام حسین(ع) منقلب شدند .

اصلا خود گریه و روضه پیام ایجاد می کند ما اینها را نباید دست کم بگیریم و نباید با تحلیل های خودمان، مسائل را بسنجیم. در روایات بالاتر از گریه برای امام حسین حالت گریه به خود گرفتن است که این هم موضوعیت دارد برای اینکه این قصه زنده بماند و آن معروفی که امام حسین در صدد عرضه اش بود در قالب این بزرگداشت ها حفظ شود. اگر ما بیاییم هر روز یک جایی از این عزاداری ها را بزنیم چیزی باقی نمی ماند .

مستشرقین ذکر می کنند که علت بقای شیعه دو چیز است: یکی امام حسین و عاشورا و دیگری مرجعیت. ما می بینیم در زمان عثمانی چهاربار شیعه را قتل عام کردند به گونه ای بود که اگر کسی اسم علی روی خود داشت، نسبتی با علی داشت یا حدیثی از علی نقل می کرد کافی برای کشتنش بود. ما بعد از آنها ماندیم بنابراین بیاییم این دو عامل را خراب نکنیم نه مرجعیت را و نه عاشورا؛ هیچ یک را لطمه نزنیم. تحلیل های شخصی خود را معیار قرار ندهیم بلکه قبل از آنکه تحلیل کنیم سراغ پیامبر، امام علی (ع)، امام حسن مجتبی و همین طور دیگر ائمه برویم و ببینیم این بزرگان با چه دیدی به این عزاداری نگاه می کردند بنابراین عزاداری و گریه را مشروط به پیام نکنیم .

آیا چارچوبی را برای عزاداری ها می توان در نظر گرفت؟

بله می شود، اما اینها دستوری نیست اولا مردم کاری به ما ندارند. یک زمانی در بحث فاطمیه حضرت آیت الله وحید خراسانی بیان کردند که «غدیر را ما علما و حوزه ها به عهده گرفتیم اما نتوانستیم حفظش کنیم اما امام حسین و عاشورا را مردم دست گرفتند و تا الان حفظش کردند». نه ما حمایت می کنیم و نه کاری داریم و خبر داریم که شب اول محرم بچه ها علم مشکی دست می گیرند و در کوچه ها می آیند و حسین حسین گویان به سینه می زنند. این حرکت و جوشش مردم است ما خیلی مایل نیستیم که چارچوب تعیین کنیم که چگونه به سینه بزنند یا چگونه راهپیمایی کنند .

منظور همینکه عزاداری ها از یک حدودی خارج نشود؟

عزاداری خودش موضوعیت دارد، الا ای حال نباید عزاداری را ابزاری برای هیچ هدف سیاسی و غیرسیاسی قرار داد بلکه باید از برکات آن استفاده کنیم. اگر امام حسین (ع) و عاشورا نبود در این جنگ تحمیلی نمی توانستیم سرزمین مان را حفظ کنیم شهدای ما به حساب کربلا و یاحسین جلو رفتند و کشته شدند این سرمایه ی ماست که شیعه را حفظ می کند پس خرابش نکنیم .

ما اربعین حسینی را در پیش داریم و در صدر این مراسم، راهپیمایی و پیاده روی عاشقان اباعبدالله است که البته این راهپیمایی منحصر به مسلمانان یا شیعیان نیست بلکه از اقوام، ملل و مذاهب مختلف در آن شرکت می کنند. پیام این راهپیمایی چیست؟

پیام این راهپیمایی این است که صدام و صدامی ها از متوکل و بنی امیه گرفته تا صدام این زمان راهپیمایی اربعین را به مسلسل و گلوله بستند و با قبر امام حسین و زیارت او مقابله کردند. اما امروز می بینیم این جمعیتی که به عشق امام حسین (ع) می رود شمارش آن از حساب بیرون است. به قول رسانه های خارجی بزرگترین اجتماع انسانی در اینجا اتفاق می افتد و این نشان می دهد که حرکت امام حسین زنده است و این زنده بودن تنها بین شیعه ها نیست، اگر ما شیعه ها قدر ندانیم مسیحی ها قدر می دانند. ببینید چقدر دانشمند مسیحی راجع به امام حسین حرف زدند .گاندی هندو می آید این پرچم را بلند می کند بنابراین ما شیعه ها باید حواسمان باشد خودمان افتخار این را داشته باشیم که پرچم سیدالشهداء در دست ما باشد اگر ما سست شویم، دیگران می آیند و این پرچم را برمی دارند و لذا داریم که غیرشیعه ها گفته بودند کاش ما مسیحی ها، عاشورا و امام حسین داشتیم آن وقت نمی گذاشتیم در دنیا یک نفر غیرمسیحی باشد .


تصاویر
  • متن کامل مصاحبه شفقنا با حضرت آیت الله علوی بروجردی (مدّظله العالی) پیرامون اربعین حضرت امام حسین (علیه السلام)
ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

کلیه حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی می باشد. (1403)
دی ان ان