English | فارسی
شنبه 10 شهریور 1397
تعداد بازدید: 1680
تعداد نظرات: 0

از کسانی که در طول این سالها برای غدیر زحمت کشیدند قدردانی شود / حوزه های علمیه و مرجعیت وامدار غدیر است

از کسانی که در طول این سالها برای غدیر زحمت کشیدند قدردانی شود / حوزه های علمیه و مرجعیت وامدار غدیر است
بیانات حضرت آیت الله علوی بروجردی (مدظله العالی) در دیدار با جمعی از اعضای انجمن غدیر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اهمیت کتاب عبقات‌الانوار

زحمتهایی که امثال میرحامد حسین کشیدند، بسیار با اهمیت و با ارزش است؛ ایشان نزدیک به 400 طریق برای واقعه غدیر در کتاب عبقات الانوار نقل کرده است، مرحوم میرحامد حسین، ادله و احادیث غدیر را آورده است. بعد هر طریق را با نظر اهل تسنن از نظر رجالی تصحیح کرده است. اما فقط هنرش این نیست، این هم کار بسیار بزرگی‌ است، اما بزرگتر از این آمده مصدقین این افراد را، یعنی آن کسانی از رجالیون اهل تسنن را که "ثقۀ" گفتند دو نفر از افراد و علمای اهل تسنن آورده که آن را تصدیق کردند و این کار بسیار پرزحمتی است.

 آیت‌الله بروجردی قدس سره به کتاب عبقات الانوار میرحامد حسین توجه بسیار داشتند. حتی در درس خودشان این کتاب را ترویج می‌کردند. الان در زمان ما مثل عبقات تألیف نمیشود. منتها اشکال عبقات این بوده که مجموعهای دائرةالمعارفی  است و اگر بخواهد چاپ شود، بیش از صد جلد خواهد شد. تمام احادیث مربوط به ولایت آقا امیرالمومنین علیه السلام را به همین شکل جمع آوری کرده است از حدیث یوم الدار گرفته تا واقعه غدیر ولی بعضی از مجلدات و احادیث به فارسی و بعضی به عربی و هندی هم هست. مرحوم آقای مولانا سی یا چهل جلد این مجموعه را تعریب کرده بود، اما من هنوز ندیده‌ام که به‌طور کامل عرضه شده باشد. آیت‌الله سید علی میلانی رحمة الله علیه هم مقداری از آن را تعریب کرده بودند. این مجموعه کتاب بسیار شامخی است، اما شناخته شده هم نیست. علامه امینی در الغدیر اساساً در خصوص غدیر در وادی دیگری بودند و ادله دیگری برای آن آورده‌اند. یعنی به راویان غدیر و اشعاری که درباره این واقعه سروده شده اشاره کرده و تکیه اصلی‌‌اش بر روی آن شواهد است و در ابتدای کتاب هم به این مسئله اشاره کرده است. اما صاحب عبقات، تمام آن روایاتی را که درباره ولایت امیرالمؤمنین موجود است، از جمله حدیث غدیر و حدیث ثقلین را آورده است. مثلاً حدیث ثقلین قسم دلاله و قسم سند دارد که آن‌ها را در اثرش آورده است و انصافاً زحمت کشیده است.

میرحامد حسین و تحمل مشقات فراوان برای پژوهش در باب غدیر

سابقاً من به کتابخانه ایشان در هند، در شهر لکهنو رفته بودم. در لکهنو نوهها و نبیرههای ایشان بودند و نقل می‌کردند که میرحامد حسین در اواخر عمر از حیث حرکت مشکل پیدا کرده بود. لذا رختخواب و بساطش را طوری مهیا کرده بودند که وقتی او دراز می‌کشیده، روی سینه‌اش تختهای می‌گذاشتند که کتاب را روی آن بگذارند و ایشان بخواند و فکر کند و بگوید تا کاتبی بنویسد. بر اثر مداومت بر همین کار، تمام روی سینه ایشان  پینه بسته بوده است. شخصیت عجیبی داشته، معروف است که ایشان برای دسترسی به برخی کتاب‌ها به مدینه رفته بود. از آنجا که کتاب‌ها و مستنداتش همه در دسترس ایشان نبود،  شنیده بود برخی نسخه‌های مورد نیازش در مدینه است. در خانه یک عالم سنی خادم می‌شود تا به این کتاب‌ها دسترسی داشته باشد. آن زمان هم کپی و امثال این‌ها نبوده است. میرحامد حسین بعد از مدت‌ها جلب اعتماد آن عالم سنّی، از او اجازه گرفته بود که شب‌ها در کتابخانه بماند و از کتاب‌ها استفاده کند و شروع کرده بود به نوشتن بعضی از نسخ. کارش که تمام میشود به قصد خروج از مدینه حرکت میکند. آن عالم سنّی متوجه ماجرا می‌شود. میرحامد را تا جده تعقیب میکند؛ اما میرحامد دیگر سوار کشتی شده بود و آن عالم سنّی نتوانسته بود به او دسترسی پیدا کند. میرحامد حسین چنین آدم فوقالعادهای بوده است.

ضرورت تجلیل از غدیرپژوهان

تقاضایی که از شما دارم این است که تجلیل از رجال غدیر جزء برنامهها گذاشته شود. از کسانی که در طول این سالها برای غدیر زحمت کشیدند قدردانی شود. مردان بزرگی در این رشته داریم. بسیاری از طلبهها یا اساتید ما آن‌ها را نمیشناسند و نمی‌دانند میرحامد حسین کیست. ما به کتابخانۀ او در لکهنو رفتیم. آن زمان 36هزار جلد کتاب خطی داشت. از نظر نگهداری هم کار بسیار دشواری است. هوای هند مرطوب است و ممکن است موریانه آن‌ها را نابود کند. ما خدمت آیت‌الله العظمی خویی نوشتیم کتابخانه در چنین وضعی است، کاری بکنید. ایشان هم دستور دادند دو تا دستگاه کپی خریدند و به آنجا فرستادند. چون دولت هند اجازه نمی‌دهد عین کتابها چاپ شود. آنجا هم در کپی‌کردن کتاب‌ها تعلل کردند تا ایشان فوت شد. من اینجا به مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنهای دامت برکاته ماجرا را اطلاع دادم. الان بعد از این زحمات فکر میکنم، پنج شش سال است که خود مقام معظم رهبری دامت برکاته دستور داد‌ه‌اند که تمام کتاب‌ها کپی شود. البته مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای دامت برکاته  میفرمودند اگر ممکن باشد ما اصل کتاب‌ها را میخواهیم بیاوریم. من به ایشان گفتم امکان ندارد، چون بههرحال مشکلاتی وجود دارد. باید در همان هند اقدامی بکنیم و در کتابخانه دستگاههای تهویه نصب شود. در بیت مرحوم صاحب عبقات هم افرادی بودند آن‌طور که باید از کتاب ها نگهداری نمی‌کردند. همه این کتابها مستندات غدیر است و بههرحال باید از ایشان تجلیل شود. این افراد در قم ناشناختهاند و زحمتهای عجیب و غریب و طاقت‌فرسا کشیده‌اند.

الغدیر؛ اثر سترگ علامه امینی

علامه امینی هم حدیث غدیر را خودش نیاورده است، اما ایشان با غدیر یک کار هنری انجام داده است. مؤسسات تحقیقاتی در قم فراوان داریم، اما ابتکار مهم است. کجا دست بگذاریم که تا حالا دست گذاشته نشده است؟ علامه امینی گشته و مثل همین حضرت رقیه را که بعضیها وجودش را انکار میکنند، اثبات کرده است. در شعری که در محضر امامصادق علیه‌السلام خوانده شده است، نام حضرت رقیه و نام حضرت سکینه هست و حضرت هم شنیدهاند و هیچگونه مطلبی به شاعر نفرموده اند. این خودش دلیل است و کمتر از شعر روایی نیست، غیر از اینکه مستندات دیگر هم هست. علامه امینی بر این‌ها تکیه کرده‌اند. اصلاً شعرایی که برای غدیر شعر گفتند، زمان پیغمبر جزو ادبای درجه اول عرب هم هستند، خود سنیها آن‌ها را میشناسند و اشعارشان را قبول دارند. حسّان بن ثابت که در غدیر شعر گفته بود و حضرت امیر سراغش فرستادند، گفت من شعرم را فراموش کرده‌ام و بعدها دچار فراموشی شد. این شخص در محضر پیامبر برای غدیر شعر گفته بود. آن زمان هم عربها حافظه‌های قوی داشتند و وقتی کسی شعری می‌خواند، عده‌ای حفظ میشدند. شعر این شاعر هم هنوز در دست و دهنها بود. قصه سقیفه که پیش آمد، امیرالمؤمنین از او خواستند بیاید و راجع به غدیر شهادت بدهد، اما گفت من پیرمرد شده‌ام و یادم رفته است و تمارض کرد. حضرت نفرینش کرد و او بعداً مبتلا به همان فراموشی واقعی شد.

پیگیری مراجع برای حفظ و نشر آثار علامه امینی

 بقیه جلدهای الغدیر متأسفانه چاپ نشده است. ما با آقازادههای علامه امینی این مسئله را دنبال کردیم. خدمت آیت الله العظمی سیستانی رفتیم و در مدرسه امیرالمؤمنین جلسه گذاشتیم و گفتیم که علامه امینی نوشتههایی دارند که موجود است. یکی از آقازادههای علامه، آقای محمد امینی، خودش شخص ملا و باسودادی است. ایشان دربارۀ ازدواج امکلثوم کتاب محققانهای نوشته است و از ما خواسته است که دست‌نوشته‌های علامه را به عنوان نسخۀ خطی در کتابخانه‌ آیت الله العظمی بروجردی بگذاریم و لازم هم نیست چاپ شود. لااقل اهل تحقیق می‌توانند به این‌ها دسترسی داشته باشند؛ اما یک مشکل ورثهای است که درد و افسوس دارد. در هر حال یازده جلد چاپ شده و بقیه مانده است. گفته‌اند آیت الله العظمی سیستانی هم برای حل این مسئله ورود کرده‌اند و تا حالا موفق نشده‌اند.  آیت الله العظمی خوئی هم برای حل مسئله ورود کردند، اما نتیجه‌ای حاصل نشد. کتابخانۀ آقای امینی کتابخانۀ معظمی است و مکتب الامیرالمؤمنین خیلی برایش زحمت کشیده و فعلاً سروسامانی پیدا کرده است. آیت الله العظمی سیستانی از ورثۀ علامه اذن گرفته‌اند و عدهای را در کتابخانه مسئول کرده‌اند و هزینه هم میکنند. کتابخانه شکل گرفته است و امیدواریم بقیۀ مجلدات هم چاپ شود. ما هم از کتابخانه شخصی آیت‌الله العظمی بروجردی قدس سره عکسبرداری کردیم که بماند و چند جا هم فرستادیم و بعد هم همه را به کتابخانه آیت الله الظمی بروجردی در مسجد اعظم منتقل کردیم که هر محققی از آن بهره ببرد.

عشق و ارادت خالصانۀ علامه امینی به امیرالمؤمنین علیه‌السلام

کار علامه امینی کار گسترده و ادامهداری بود. ایشان تحقیق را رها نکرده بود. خاطرم هست ایشان پاهایش از کار افتاده بود. یک روز من خدمت ایشان برای عیادت رفتم. به ایشان بسیار علاقه‌مند بودم. از علامه احوالپرسی کردم و گفتم پاهایتان چطور است؟ ایشان فرمود «الحمدالله امروز خیلی درد میکند»! گفتم آقا اگر درد شدید دارید که الحمدالله ندارد! ایشان فرمودند: «نه، چون این سِر است. درد علامت خوبی است. علامت اینکه حس میخواهد برگردد.» در همان حال هم دورتادورش کتاب بود. وقتی عدهای از دوستانش که غیر اهل علم بودند، برای ایشان حدیثی پیدا میکردند، علامه خودشان نظارت میکردند. یعنی همیشه مشغول بودند. حتی اواخر عمرشان هم با آن شدت وخامت حالشان مشغول بودند. علامه امینی عمرش را برای امیرالمؤمنین گذاشته بود. یعنی مخلص هم بود. با تمام وجودش ورود کرده بود. ایشان این نکته را که نکتۀ قشنگی است برای ما تبیین میفرمودند و آن اینکه تا جایی که میتوانید برای امیرالمؤمنین قدم بردارید، کار کنید. جای مطمئنی است. ایشان می‌فرمودند رسول خدا کسی است که قطعاً دعایش مستجاب است و خود رسول خدا در غدیر میفرماید: «وانصر من نصره وخذل من خذله»؛ کسی که امیرالمؤمنین را یاری کند، خدا یاریش میکند و کسی که به او ضربه بزند، خدا ضربه‌اش میزند. علامه میفرمودند من در عمر خودم دیدم، از سلاطین و بزرگان هرکسی ورود کرده و خواسته به امیرالمؤمنین ضربه بزند، در کار و جایی ضربه خورده و ضربۀ جانانه هم خورده است. خلاصه اینکه، علامه امینی مرد مخلصی بود و عظمتی را هم که خدا میدهد، فقط عظمت دنیایی نیست. نام ایشان در کنار نام غدیر واقع شده است. یعنی نام آقای امینی منفک از غدیر نیست.

اهمیت و ارزش حب علی علیه‌السلام و ائمه علیهم السلام

قصهای هم علامه امینی باز برای ما نقل میکردند که جالب بود و من از زبان خودشان شنیدم. ایشان میفرمودند: «ما به کربلا میرفتیم. در مسیر کربلا، کنار شط فرات مزارع بود. راهی نبود که همه از آنجا عبور کنند. در کنار آن مزارع به ما تعارف میکردند. ما هم میماندیم و از ما در حد توانشان پذیرایی میکردند. در آن مسیر شخصی قصه‌ای برایم نقل کرد و گفت: ’اینجا مزرعه‌ام کنار فرات است. همسایۀ من سنّی است. آن شخص ناصبی بود که نسبت به امیرالمؤمنین تکفیر میکرد و دائم من را مسخره میکرد. من مقید بودم شبهای جمعه کربلا بروم و او مرا دائم مسخره و اذیت میکرد، طوری که حرص من را درآورد. دیگر تحمل نکردم و به او گفتم میروم به امیرالمؤمنین شکایت میکنم. گفت هر غلطی میخواهی بکن. از امیرالمؤمنین هم کاری برنمیآید و خلاصه توهین کرد. یک شب جمعه کربلا نرفتم. چون زارع بودم، فقط شب جمعه میتوانستم بروم. به نجف رفتم و در حرم امیرالمؤمنین به ایشان خیلی استغاثه کردم و از ایشان خواستم آن ناصبی را که خیلی اذیتم می‌کند سر جایش بنشاند. مدت طولانی هم در حرم ماندم و چون در طول روز کار کرده بودم و خسته بودم، همان‌جا خوابم برد. در خواب امیرالمؤمنین را دیدم. دوباره در خواب این ناراحتی خودم را عرضه کردم. حضرت فرمودند با او مدارا کن. گفتم آقا نمیتوانم مدارا کنم. حضرت اصرار کردند، من اصرار کردم که نمیتوانم. حضرت فرمودند من مشکلی در این قسمت دارم. گفتم آقا شما قدرت عالم هستید، یعنی چه مشکل دارید؟ با او کاری کنید تا نتیجۀ درافتادن با شما را بفهمد. حضرت فرمودند آخر این شخص به گردن ما حق دارد، نمیتوانم با او این کار را بکنم. گفتم آقا چه حقی دارد؟ ایشان فرمودند این مرد روزی خسته شده بود. بهار بود. این رود فرات طغیان کرده بود. آب فراوان بود و رود موج میزد. این مرد خسته کنار مزرعه نشسته بود و این آب را نگاه میکرد. یک مرتبه در دل خودش گفت که عمر سعد، خدا لعنتت کند! اینهمه آب! چه میشد چند قطره آب به فرزند امامحسین می‌دادی؟ از این‌همه آب چه کم میشد؟ و از یادآوری این مسئله چشمانش تر شد. لذا این مرد به گردن ما حق پیدا کرده است و من نمیتوانم کاری بکنم. از خواب بیدار شدم و از حرم برگشتم. آن مرد سنّی دوباره شماتت را شروع کرد و پرسید رفتی شکایت؟ گفتم شکایت کردم، بله. اما قصهای بود. گفتم امیرالمؤمنین را هم دیدم، اما ایشان گفت تو به گردن آقا حق داری. مرد سنّی پرسید من حق دارم؟ قصه را برایش گفتم. بهتش زد و گفت این ماجرا را اصلاً به زبانم نیاوردم. راست است، اما در دلم گذشت و چشمم هم تر شد. راست است، اما هیچ‌کس خبر نداشت. مرد سنّی متغیر شد و به من گفت این دفعه شب جمعه کی میخواهی کربلا بروی و راه افتاد و شب جمعه همراه من شد. اول خدمت امیرالمؤمنین آمد و عذرخواهی کرد و بعد شبهای جمعه با من به کربلا میآمد.»

حوزه و مرجعیت، وام‌دار غدیر

تمام حوزه، یعنی حوزههای علمیه و مرجعیت وامدار غدیر است. همۀ حیثیت ما از امیرالمؤمنین است. صحبت تعارف نیست. مقام و شأن سیدالشهدا بسیار والاست؛ اما کربلا و عاشورا گوشهای از قصۀ سقیفه است. مصیبت اصلی مصیبت امیرالمؤمنین است. یعنی واقعیت است و لذا ما باید حرکت کنیم. در هند ما یکسری تازه‌مسلمان شیعهداریم. یعنی الان همین بساط طلبگی و همین مدارسی که ما به آن اهمیت نمیدهیم، مسلمان تحویل جامعه می‌دهد. یعنی طلبهای که هفت هشت سال زحمت میکشد و درس میخواند، پیش‌تر در هند بودایی یا هندو بوده است و بعداً مسلمان و شیعه میشود. و این قصه عجیب رشد دارد. یعنی حتی در بین جوانهای سعودی هم این اتفاق را می‌بینیم. این فضای مجازی بسیار مهم است و کمک میکند. رشد علوم و رشد همین صنعت ارتباطات قدری منطق را جایگزین تعصبات کرده است. الان دیگر ما مشکلات گذشته را نداریم. قبلاً برای یک جلد الغدیر که میخواستیم برای دوستانمان در مکه ببریم، مشکلات فراوان داشتیم. من یک بار دو سه ساعت در فرودگاههای جده معطل شدم، الان کتاب الغدیر را شما در فضای مجازی عرضه میکنید، هیچ قدرتی هم نمیتواند مانعش شود. سایت‌ها را فیلتر هم کنند، فیلترشکن هست. فضای مجازی بهترین کمک را به ما کرده است. ما اهل استدلال و اهل منطق بودیم. میتوانیم حقایقی که داریم عرضه کنیم. وهابی مثل بهایی میماند، اینها از عرضۀ بسیاری از مطالبشان وحشت دارند، حتی در توحید. اگر توحید ابنتیمیه را عرضه کنند، همۀ مسلمانان از آن تبری میکنند. ما شیعیان درباره امیرالمؤمنین و اولاد امیرالمؤمنین چیزهایی بسیاری برای عرضه داریم. انصافاً این کار بسیار مهمی است. شیعه امکان و قابلیت رشد دارد. من بارها به عزیزانی که در این کار نقش دارند، توصیه کرده‌ام تا جایی که میشود با مراکز شیعه در گوشهوکنار دنیا ارتباطگیری داشته باشند. مثلاً مدتی پیش شخص برزیلی که اسپانیایی‌زبان است و در جامعة المصطفی بوده نزد ما آمد. ایشان در قم طلبه بود و در برزیل فعالیت های فرهنگی و مسجد عظیمی دارد. بارها وهابی‌ها خواسته‌اند که جذبش کنند، قبول نکرده است. این شخص خودش در برزیل، بساط غدیر به پا میکند، بدون اینکه مرجعی کمکش کند، بدون اینکه کسی تأییدش کند، بدون اینکه اجازهای گرفته باشد. خودش جوان‌ها را جمع کرده، جوانها هم همین برزیلیهایی هستند که تازه شیعه شده‌اند. لذا ارتباطگیری و اخبار اینها تا جایی که ممکن است باید به دست بیاورید. در گوشهوکنار دنیا این‌طور برای علی علیه‌السلام دارند جانفشانی میکنند. مثلاً در هندوستان مدارسی هست که ما اصلاً خبر نداریم. آنجا هیچ مرجعی به طلبه‌ها شهریه نمیدهد. آنها کارها را خودشان انجام می‌دهند و آن طلبه هم طبق همان بساط خودشان تربیت میشود و به میان مردم می‌رود و شیعه تربیت میکند. اینها حرکت‌هایی است که باید ارزشگذاری کرد.

اسلام یعنی علی بن ابی طالب علیه‌السلام

به امیرالمؤمنین علیه‌السلام یک نظر عام و واسعی باید داشت. در آیندۀ اسلام این مطلب تبیین میشود. اصلاً اسلام یعنی علی بن ابی طالب علیه السلام. علی بن ابی طالب علیه السلام را از اسلام بگیرند چیزی نمیماند. معاویه اضافهای برای اسلام ایجاد میکند یا عثمان بن عفان که در قبرستان یهودی‌ها دفنش کردند برای اسلام اضافه‌ای درست می‌کند. معاویه چقدر زحمت کشید زمینهای بین قبرستان یهودیها و بقیع را خرید تا یکی کند و عثمان بن عفان را از این وضعیت دربیاورد. اما علی بن ابی طالب و فاطمه زهرا سلام الله علیها این‌طور نیستند. امامحسن علیه‌السلام مظلوم است و بسیار غریب. کاری که ایشان برای اسلام کرده است، آن‌طور که باید و شاید، من بلد نیستم تشریح کنم. همۀ ائمه همین‌طورند، امامسجاد با آن دعاها، امامباقر، امامصادق، اگر این‌ها را از اسلام بگیریم، چیزی نمیماند.

ادعیه؛ گنج شیعیان

این دعاها، مثل دعای کمیل واقعاً تأثیرات عجیب و غریب در بین مردم میگذارد، مخصوصاً عربزبان‌ها که با صدا و لحن عربی خوب آن را می‌خوانند. من شاهد این تأثیر بوده‌ام. اوایل که مکه میرفتم، سالها پیش در ماه رمضانها مکه بودم. اکثراً در مسجدالحرام با همین لباس مینشستم و با این جوانهای سنی هم خیلی رفیق شده بودم. دعوتم میکردند. آنجا هم سید زیاد دارند. آن زمان تلویزیون المنار حزبالله تازه راه‌اندازی شده بود و شبهای جمعه دعای کمیل را با لحن زیبایی پخش می‌کرد. این جوان‌های سنی که سراغ ما میآمدند، وقت دعای کمیل که میشد، همه پای تلویزیون میرفتند. دعای کمیل چنین جاذبه‌ای دارد و ما متوجه نیستیم. سنّی که هیچ، وهابیت اصلاً دعا ندارد. دعای عرفۀ ما و همۀ ادعیۀ ما واقعاً جاذبه دارد. تشیع غنا دارد. حوثی‌ها که امامسجاد علیه‌السلام را قبول دارند و بعد پیرو زیدبن‌علی می‌شوند، زمانی که در ماه رمضان به مکه می‌آمدند، نمی‌دانستند صحیفه سجادیه مال امام‌سجاد است. آن‌ها از صحیفه سجادیه استقبال عجیبی میکردند. صحیفه سجادیه کتاب بسیار فوقالعادهای است، اما در حوزههای ما صحیفه سجادیه و نهج ‌البلاغه ناشناخته است. آن دانشمند سنّی میگوید من نهج البلاغه را از اول تا آخر خواندم و بعد شرح نوشتم، اما برخی از طلبه ها اصلاً یک بار هم این مضامین و مطالب را دوره نکرده اند و حتی ترجمهای که خوب باشد کم داریم تا در اختیار مردم بگذاریم. الان الحمدالله خیلی بهتر شده است. این کتاب را واقعاً هرکسی نمیتواند ترجمه کند. مطالب بسیار بلندبالایی دارد. اوج توحید در کلمات امیرالمؤمنین علیه السلام است، اصلاً نبوت عامه را آنجا باید فهمید. لذا شیعه الان غنای زیادی دارد.

حمایت قدرت‌های جهان از اسلام سنّی

 آینده در دنیا برای شیعه است. راست است که داعش و القاعده را امریکا میسازد. الان هم در سوریه به داعش کمک میکند و هیچ شکی در آن نیست. چرا؟ چون قدرت در دنیا همیشه اسلام سنی را ترویج کرده است و نه اسلام شیعه را. صریح هم میگویند. در وزارت خارجۀ انگلستان، صریح میگویند که بنای ما بر حمایت از اسلام سنی است و نه اسلام شیعه. امریکاییها هم همین‌طور هستند. بعضی‌ها می‌گویند که مصر قبلاً شیعه بوده و بعد سنی شده است. من این حرف را قبول ندارم. مصر شیعه نبوده است. در مصر عده‌ای از فاطمی‌ها بودند که مسلمانهای ششامامی بودند. اسماعیلیهای عجیب و غریبی آنجا بودند. الحاکم بالله اصلاً خودش را خدا میدانست. اینها ضد اسلام بودند و ضد اسلام تبلیغ میکردند. مردم از آنها بری شدند و این دُروزیها که ماندند، باقیماندۀ آنها هستند که در لبنان و سوریه سکونت دارند. بعد از انقلاب، ما شیعۀ جدید در مصر داریم، یعنی نزدیک 100 تا 150 هزار نفر شیعۀ دوازده‌امامی جدید در قشر تحصیلکرده و جوانها داریم که در آینده رشد پیدا میکند. دولت مصر از وجود شیعه احساس خطر میکند. لذا چون این آقایان نمیتوانند از نظر منطق با شیعه دربیفتند، جلیقۀ انفجاری میپوشند و حذف فیزیکی می‌کنند. راهی که آن‌ها انتخاب کرده‌اند، راه کشتن و انفجار و ترساندن شیعه است. انقلاب ما برای ترساندن مردم شیعه بهانه شده است، نه اینکه موجب بوده، بهانه شده است. همیشه کار دست قدرتها نمیماند و خداوند خودش کمک میکند.

نام همیشه‌زندۀ علی علیه‌السلام؛ فخر شیعیان

 اگر نصرت خداوند نبود، در طول این هفتاد سالی که علی بن ابی طالب علیه السلام را لعن میکردند، نباید اسمی از او  می‌ماند. چه کسی توانسته در مقابل این هجمۀ قدرت حاکم دوام بیاورد؟ اما علی بن ابی طالب علیه السلام ماند. بهقول خلیلبناحمد دوستان علی بن ابی طالب علیه السلام جرئت نکردند فضائل او را بگویند و دشمنانش فضایلش را انکار کردند، باوجوداین فضائلش شرق و غرب عالم را گرفته است.

خداوند انشاءالله توفیقات شما را بیشتر کند هر قدمی که برای علی بن ابی طالب علیه السلام بردارید پسندیده است. هر قدمی، هر چقدر هم کوچک باشد، بزرگ است. نام علی علیه السلام نام مبارکی است، ولو انسان پیش خودش هم این نام را ذکر کند و در دل خودش هم بگذراند، این کار هم حسنه و فضیلت دارد.

 

تصاویر
  • از کسانی که در طول این سالها برای غدیر زحمت کشیدند قدردانی شود / حوزه های علمیه و مرجعیت وامدار غدیر است
  • از کسانی که در طول این سالها برای غدیر زحمت کشیدند قدردانی شود / حوزه های علمیه و مرجعیت وامدار غدیر است
  • از کسانی که در طول این سالها برای غدیر زحمت کشیدند قدردانی شود / حوزه های علمیه و مرجعیت وامدار غدیر است
  • از کسانی که در طول این سالها برای غدیر زحمت کشیدند قدردانی شود / حوزه های علمیه و مرجعیت وامدار غدیر است
  • از کسانی که در طول این سالها برای غدیر زحمت کشیدند قدردانی شود / حوزه های علمیه و مرجعیت وامدار غدیر است
ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

کلیه حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی می باشد. (1403)
دی ان ان