بیانات حضرت آیتالله علوی بروجردی حفظهالله در مصاحبه با خبرگزاری شفقنا پیرامون شخصیت علمی حضرت آیتالله العظمی وحید خراسانی حفظهالله.
بسم الله الرحمن الرحیم
بازگشت آیتالله از عراق به ایران
حضرت آیتالله العظمی حسین وحید خراسانی روحی فداه، براساس آنچه در ذهن من است، در بهار سال 1349 به درخواست و اصرار مرحوم آیتالله العظمی سید محمدهادی میلانی رضواناللهعلیه که در مشهد تشریف داشتند، از نجف به ایران آمدند و به مشهد رفتند. در مشهد تدریس فقه و اصول را آغاز کردند. تقریباً در تابستان این برنامه ادامه داشت و فضلا و طلاب مشهد هم با شوروشوق بسیاری در بحث و درس ایشان شرکت میکردند.
تابستان که تمام شد، یک مرتبه شنیدیم که آیتالله وحید مشهد را ترک کردند و به قم آمدند. آن زمان در خصوص این تصمیم صحبتهای مختلفی میشد. بعد ما از شخص آیتالله وحید شنیدیم که اقامتشان در مشهد مستلزم محاذیری در ارتباط با دولت و حکومت آن زمان بوده است و از ایشان توقعاتی داشتهاند. باوجوداینکه مرحوم آیتالله میلانی سد مستحکمی در این جهت بود، اما درعینحال آن توقعات برای ایشان ناپذیرفتنی و تحملناپذیر بود؛ لذا مشهد را ترک کردند و به قم آمدند. در قم هم ایشان مشغول به درس و بحث شدند که تا به امروز ادامه داشته است.
امسال اولین سالی است که درس ایشان بهسبب کسالت تعطیل شده است؛ اما در طول این مدت، از پاییز سال 1349 تا سال گذشته، درس ایشان سرپا بود و از توفیقات خداوند برای ایشان این است که هم فقه و هم اصول را تدریس میکردند تا اینکه در این اواخر به درس تفسیر و رجال هم ورود کردند. سال های آغازین طلبگی من مقارن با مراجعت ایشان به مشهد و سپس قم بود و بعد در قم بعد از چند ماهی خدمت ایشان رسیدم و با ایشان آشنا شدم. آنوقت درس ایشان نمیرفتم؛ بعد از مدتی پای درس ایشان نشستم.
شخصیت علمی آیتالله العظمی وحید
پیش از اینکه بگویم ایشان در قم چه کردند، میخواهم درباره شخصیت علمی ایشان چند جمله بگویم که مهم است. تلمّذ و تحصیل حضرت آقای وحید، فقط منحصر به نجف نیست. ایشان از شاگردان بسیار عالیقدر مرحوم آیتالله العظمی خویی هستند. اما غیر از این، ایشان در نجف هم از شاگردان مرحوم آیتالله العظمی سیدعبدالهادی شیرازی، مرحوم آیتالله العظمی حکیم و مرحوم آیتالله العظمی سید محمود شاهرودی بودند و این بزرگان را هم درک کردهاند.
اما قبل از اینکه ایشان به نجف بروند، در مشهد از شاگردان مرحوم آیتالله میرزا مهدی اصفهانی بودند. آیتالله میرزا مهدی اصفهانی که امروز به پایهگذار مکتب تفکیک معروف است، از شاگردان مرحوم میرزای نائینی بود که وقتی به مشهد آمد برای اولینبار مبانی مرحوم میرزا را مطرح کرد؛ چون آقازادگان مرحوم آیتالله العظمی آخوند ملامحمدکاظم خراسانی، مثل مرحوم آیات آقازاده آقا میرزا محمد و بعد آقا میرزا احمد، و دیگر شاگردانی که در محضر آخوند بودند، مبانی ایشان را به مشهد آورده بودند. اما کلمات مرحوم نائینی با آن دقت، بهوسیله آقا میرزا مهدی اصفهانی به مشهد آورده شد و درس ایشان در مشهد مجمع فضلا و محققان عالیمقام بود؛ یعنی بزرگان و شخصیتهای خیلی شامخ در آن درسها شرکت میکردند.
آیتالله وحید خراسانی و شاگردی در محضر آقا میرزا مهدی اصفهانی
حضرت آقای وحید در درس آقا میرزا مهدی اصفهانی شرکت داشتند و سالیانی خدمت ایشان تلمّذ کردند. مرحوم آیتالله شیخ محمود حلبی، که نام ایشان به مناسبت انجمن حجتیه معروف است، برای بنده نقل کردند که حضرت آقای وحید در درس مرحوم آقا میرزا مهدی اصفهانی حضور داشتند و با اینکه جوان بودند، در درس اشکال هم میکردند! اشکالکردن در چنان درسی که مجمع بزرگان حوزه آن زمان مشهد بوده است، کار راحتی نیست. یعنی مقام علمی حضرت آقای وحید در آن زمان در حدی بوده است که در درس مرحوم آقا میرزا مهدی اشکال میکردند یا جزو مستشکلین محسوب میشدند.
مرحوم آقای معلم دامغانی بزرگ، مثل مرحوم حلبی از شاگردان آقا میرزا مهدی اصفهانی بودند. ایشان اهل سیروسلوک بودند و با حضرت آقای وحید هم تا همین اواخر بسیار مأنوس بودند. ما اصلاً ایشان را در منزل آیت الله وحید دیدیم و خدمتشان رسیدیم و با ایشان مأنوس شدیم. مرحوم معلم دامغانی هم نقل میکردند که حضرت آیتالله آقای وحید در درس مرحوم آقا میرزا مهدی بودند و مرحوم آقا میرزا مهدی هم توجه خاصّی به ایشان داشتند. سپس حضرت آقای وحید تصمیم میگیرند به نجف مهاجرت کنند. آقا میرزا مهدی اصفهانی در همان سالی فوت میشوند که حضرت آقای وحید برای ادامه تحصیل به نجف رفتند.
رفتن به نجف دیر نمیشود!
خود آیتالله وحید میفرمودند: «وقتی خدمت آقا میرزا مهدی رفتیم و عرض کردم که میخواهم به نجف بروم، ایشان نامهای نوشتند و مرا به مرحوم آیتالله حاج شیخ محمدتقی آملی در تهران، که از اجله فقها و علمای تهران بودند، معرفی کردند. علت نامهنوشتن ایشان هم این بود که مثلاً کمک کنند تا لوازم کار من برای رفتن، از قبیل گرفتن گذرنامه و ویزا که آن زمان با مشکلاتی همراه بود، فراهم شود. آقا میرزا مهدی به من جملهای گفتند: «و آن این بود که شما تصمیم گرفتهاید که به نجف بروید؛ اما نجف دیر نمیشود، ولی رفتن شما از مشهد سبب میشود که چیزهایی از دستتان برود». آیتالله وحید میفرمودند: «من به سخن ایشان توجه نکردم و چون شوق رفتن به نجف داشتم، آمدم تهران و پیگیر رفتن بودم. بعد از چند ماه، خبر رسید که آقا میرزا مهدی فوت شدند.» گویی آقا میرزا مهدی زمان مرگ خود را میدانستند و به آیتالله وحید اشاره کرده بود که ماندن شما در مشهد غنیمت است، و فرصتی است که از دست می رود.
وقتی آیتالله وحید به نجف میروند، در نجف دوران مرجعیت مرحوم آیتالله العظمی آقا سید ابوالحسن اصفهانی بوده است.
داستانی از منبر رفتن ایشان:
آیتالله وحید در مشهد، غیر از تحصیل، منبر هم میرفتند. بعضی از بزرگان می فرمودند ایشان در نجف، در محضر مرحوم آقای سید ابوالحسن اصفهانی منبر رفته بودند. (حالا من در خاطرم نیست که منبررفتن ایشان در محضر آیت الله آقای سید ابوالحسن اصفهانی، پیش از مهاجرتشان به نجف بوده است یا بعد از آن.)
ماجرا از این قرار بوده است که عدهای از مشهد خدمت مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی در نجف میروند. آیتالله وحید هم همراه این جمع بودهاند. آنجا با اصرار آن افراد، آیتالله وحید در محضر مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی منبر میروند. منبر که تمام میشود، مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی، آیتالله وحید را به حضور میطلبند و به ایشان میگویند: «شما غیر از ماههای رمضان، محرم و صفر که درسها تعطیل است، اگر منبر بروید، حرام است. باید با جدیت بیشتر تحصیل را ادامه بدهی.»
یعنی مرحوم سید، استعدادی را در ایشان دیده بودند که این تعبیر را در مورد ایشان به کار میبرند که «منبررفتن شما در غیر این مراسم خاص، حرام است و باید فقط هَمَّت به تحصیل باشد.»
ماجرای منبررفتن آیتالله وحید در مسجد آقا شیخ عبدالحسین تهران
ماجرای دیگری را آیتالله کفایی، که نوه مرحوم آخوند خراسانی هستند، از قول دکتر محقق برای من نقل کردند. دکتر محقق استاد دانشگاه هستند و قبلاً هم در دانشگاه مکگیل کانادا استاد بودند. ایشان آقازاده مرحوم حاج محقق واعظ است. آیتالله کفایی برای من تعریف کردند که آقای دکتر محقق این مطلب را که مرتبط به زمان جوانی ایشان در مشهد است، برای ایشان چنین نقل کردهاند: «پدرم حاج محقق، از وعاظ مطرح در تهران و مشهد بوده است که در دهه اول محرم در مسجد آذربایجانیهای بازار تهران، معروف به مسجد آقا شیخ عبدالحسین، به منبر میرفت. شیخ عبدالحسین وصی امیرکبیر بوده است که آن مسجد را از محل ثلث او ساخته و به مسجد ترکها معروف شده بود. چون خود آقا شیخ عبدالحسین آذری و از علمای بزرگ تهران بود، این مسجد به نام اوست. پدرم، حاج محقق، سالی پیش از محرم بیمار شد و منبرهای ایشان در تهران و مشهد تعطیل شد. لذا با اینکه قبلاً به امنای مسجد آقا شیخ عبدالحسین وعده داد بود، به ایشان پیغام دادند که من نمیتوانم امسال منبر بروم؛ لذا اگر میخواهید من کسی را پیدا کنم که آنجا منبر برود یا اینکه خودتان کسی را دعوت کنید. اولیاء مسجد از سر ادب از حاج محقق درخواست میکنند که خودشان فردی را در نظر بگیرد.»
دکتر محقق به آیتالله کفایی گفته بودند: «ما آیت الله وحید را نمیشناختیم. پدرم ایشان را میشناخت. چند روز مانده به محرم، آیت الله وحید منزل ما آمدند. پدرم فرمودند این کسی است که من برای مسجد آقا شیخ عبدالحسین در نظر گرفتهام. این درحالی بود که آیتالله وحید خیلی جوان و کوچک اندام بودند. خلاصه از لحاظ ظاهر و اندام به حساب نمیآمدند. من خیلی تعجب کردم که پدرم از بین اینهمه معاریف منبری، از این طلبه جوان خواسته است که در مسجد آقا شیخ عبدالحسین بازار تهران جای او به منبر برود. شب اول محرم پدرم به من گفت که شما ایشان را تا مسجد آقا شیخ عبدالحسین همراهی کن و به اولیای مسجد معرفی کن. من ایشان را به مسجد بردم. افرادی آنجا بودند. وقتی ایشان را معرفی کردم، آنها خیلی تحویل نگرفتند و با نظر خیلی پائینی به ایشان نگاه کردند. به احترام حاج محقق چیزی نگفتند، اما از چهرهشان میخواندم که با خود میگفتند: ’حالا حاج محقق گفته برایتان منبری دعوت میکنم، چه کسی را هم دعوت کرده است! ‘ بعد از قرائت قرآن توسط قاری، حضرت آقای وحید منبر رفت. جمعیت هم زیاد بود؛ چون مسجد، مسجد دایری بود و آن هیئت دعوتکننده هم هیئت دایری بود. حضرت آقای وحید روی منبر نشستند و شروع کردند به خطبهخواندن. خطبه هم منظور همان جملاتی است که در آغاز منبر میخوانند. کمکم افرادی که در ابتدا با چشم حقارت به ایشان نگاه میکردند، جمعوجور شدند. سپس حضرت آقای وحید یکی از آیاتی را که قاری خوانده بود، انتخاب و شروع به بحث دربارۀ آن کردند. یک ساعت بحثی کردند فوقالعاده شیوا و جاذب که بعد از منبر، اولیای مسجد غیر از اینکه دور ایشان ریختند، دور من هم جمع شده و گفتند دست حاج محقق را ببوس با این کسی که برای ما فرستاده و از ایشان از طرف ما تشکر کن.»
آیتالله وحید شخصیتی بااستعداد بسیار فوق العاده هستند. تا حدی به شأن و مقام علمی ایشان بیتوجهی شده است. ایشان با بسیاری از اقران خود فاصله دارند. آیتالله وحید سابقه علمی بسیار قوی دارند. بعد از این، ایشان به نجف رفتند. در نجف ما نبودیم. ایشان در جلسه استفتاء مرحوم آقا سید عبدالهادی شیرازی حضور داشتند. همچنین در درس مرحوم آیتالله حکیم حاضر بودند و نزد اعلام مورد توجه و عنایت بودند. اینها شمهای از سابقه حضرت آقای وحید بود که خواستم متذکر شوم، مراتب تحصیلشان فقط به نجف خلاصه نمیشود، بلکه قبل از رفتن به نجف، در نوجوانی هم محضر آقا میرزا مهدی اصفهانی را درک کرده و سپس به نجف رفتند و در آنجا محضر اعلام نجف را درک کردند و بهخصوص سالیان متمادی در محضر آیت الله خویی بودند.
چگونگی درس آیتالله وحید در قم
وقتی ایشان به قم آمدند، بنده هنوز سطحم تمام نشده بود. بعد سطح من تمام شد و به درس ایشان رفتم. البته پیش از آن درسهای دیگری هم رفته بودم و همزمان درس حضرت آقای وحید را هم شروع کردم. ایشان تحولی را از نظر علمیّت و درس در حوزه علمیه قم ایجاد کرد. وقتی خدمت ایشان رسیدیم، درسهای دیگری هم قبل از ایشان از اعلام دیده بودیم. خیلی عنایت داشتند که به عنوان مثال در اصول، فرمایش مرحوم آخوند را بهخوبی و پاکیزگی بیان کنند و مثل یک مقرّر قوی از مرحوم صاحب کفایه هم دفاع کنند. معمولاً سخن مرحوم آخوند در کفایه، ناظر است به کلام شیخ در رسائل یا در تقریرات اصول که این تقریرات را مرحوم کلانتر نوشته است. ایشان بیان شیخ را که مدنظر آخوند بود مطرح میکردند؛ سپس به سراغ شاگردان صاحب کفایه از قبیل آقاضیاء عراقی و نائینی میآمدند. البته نائینی شاگرد صاحب کفایه نیست، اما جزو اصحاب استفتاء صاحب کفایه است. اما آیت الله وحید کلام آیت الله نائینی را با پختگی و قوت مطرح میکردند. کلام مرحوم آقای ضیاء عراقی را که از شاگردان نخبۀ آخوند خراسانی است مطرح میکردند و کلمات مرحوم آقا شیخ محمدحسین اصفهانی را که او هم از شاگردان نخبه آخوند بود مطرح میکردند. سپس مطالب آیت الله خویی را هم مطرح میکردند.
پیش از درس حضرت آقای وحید، آن زمان در قم با مطالب شاگردان مرحوم آخوند بیگانه نبودند؛ چون پیش از این و در زمان مرحوم آیتالله العظمی بروجردی، امامخمینی که در مسجد سلماسی درس اصول میگفتند، گاهی مطالبی از مرحوم نائینی و مطالبی هم از مرحوم آقاضیاء عراقی نقل میکردند. مرحوم آیتالله حاج شیخ محمدعلی اراکی، از شاگردان نخبه مرحوم حائری، مقید بودند که درسشان تقریر فرمایشات حاج شیخ عبدالکریم حائری باشد. و چون برخی اعلام نجف، بهخصوص آقا شیخ محمدحسین اصفهانی به بیان حاج شیخ عبدالکریم حائری اشکال داشتند، مرحوم اراکی در مقام دفاع برمیآمدند و لذا برخی مطالب آقا شیخ محمدحسین اصفهانی را هم مطرح میکردند. اما تا آن زمان، کسی که مقید باشد به طور جامع در هر مسئلۀ اصولی، مطالب و مبانی اینها را مطرح کند، در قم نداشتیم. چون نظر حضرت آقای وحید این بود که کسانی که برای خواندن درس اصول میآیند، میخواهند مجتهد شوند و این مجتهد در فقه و تفسیر و کلام و در همه چیز به اصول احتیاج دارد، لذا باید خودشان صاحب مبنا شوند. چون ما باید در اصول مبنا داشته باشیم تا بتوانیم در فقه به کار بگیریم و فتوا دهیم و چون اینگونه است، فرد برای اختیارکردن مبانی باید همه حرفها را بشنود و بفهمد و از بین همه آنها یک مبنا را انتخاب و بقیه را رد کند یا اگر میخواهد مبنای جدیدی اختیار کند باید همۀ آنها را رد کند و سپس مبنای جدید اختیار کند. لذا آیتالله وحید مقید بودند تمام این حرفها را مطرح کنند.
درس ایشان طوری ما را سر شوق آورد که شروع به مباحثه نهایة الدرایه و مقالات کردیم. نهایة الدرایه حاشیه آقا شیخ محمدحسین اصفهانی بر کفایه است که کتاب مشکلی است و فهم آن سخت است؛ چون ایشان ازآنجاکه فیلسوف و حکیم بسیار بزرگی بوده است، اصطلاحات فلسفی فراوانی در این کتاب به کار میبرد. آیتالله وحید در فقه هم همینگونه بودند. به این معنا که مقید بودند آرای فقهی قدما را طرح کنند، بعد از صاحب جواهر گرفته صاحب مدارک گرفته تا برسد به مرحوم آیت الله خوئی و اعلام متأخر. مثلاً در مبحث «صلوة» مقید بودند کلمات مرحوم نائینی را از تقریرات مرحوم آیت الله حاج شیخ محمدتقی آملی مطرح کنند؛ به «صلوة» مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری توجه داشتند؛ به تقریراتی که از بزرگان در همان کتاب «صلوة» رسیده بود عنایت داشتند؛ کلمات آیتالله بروجردی را مطرح میکردند؛ به کلمات مرحوم آیت الله خویی توجه اساسی داشتند و نوعاً هم اشکال میکردند و این از نظر ما مهم بود، یعنی درس جامعی بود.
اوائل که خدمت ایشان رسیدیم، نظرات امام را هم مطرح میکردند. نظرات امام آن زمان در کتاب تقریراتی که آیتالله سبحانی از اصول امام نوشتند موجود بود. همچنین، امام رسائلی را هم خودشان نوشتند. حضرت آقای وحید همانطور که نظرات آیت الله خوئی را نقل و اشکال میکردند، نظرات امام را هم نقل و اشکال میکردند.
آن زمان جوّ حوزه طوری بود که برخی اشکالکردن به حضرت امام ره برایشان سنگین بود و لذا به آیتالله وحید در این خصوص اعتراض میکردند. همین مسئله سبب شد که آیت الله وحید، طرح کلمات حضرت امام ره را ترک کند. چون نظر ایشان این بود که اینجا درس است و در درس باید حرفها مطرح شود و شخص صاحب حرف هرچقدر هم بزرگ باشد، میشود به او اشکال کرد و در حوزه ما کسی را نداریم که مصون از اشکال باشد. لذا ایشان بهسبب همین اعتراضات، دیگر در اصول و فقه کلمات امام را مطرح نمیکردند و این ادامه پیدا کرد.
استناد دقیق آیتالله وحید به روایات
استنادهایی که آیتالله وحید به روایات داشتند هم بسیار دقیق بود. ایشان روایات را آنطور که در کلمات بعضی از آقایان هست نقل نمیکردند، بلکه به اصل روایت رجوع میکردند. فرض بفرمایید آیت الله خوئی چند تا روایت نقل کردهاند. آیتالله وحید اینطور نبودند که همان روایت را از کلام آیت الله خوئی نقل کنند، نه. ایشان به سراغ خود وسائل بلکه منابع آن میرفتند و روایاتی را میآوردند که آیت الله خوئی هم نیاورده بود. تمام روایاتی که در هر بابی داشتیم، از منبع اصلی میآوردند. گاهی اوقات حتی صاحب وسائل هم نقلش با نقل آن مصدر، مثل کافی یا من لایحضر، تفاوت داشت؛ اما آیتالله وحید مقید بودند که برای فهم روایت به اصل رجوع کنند و در استظهار از اخبار هم ید طولانی داشتند.
تسلط بر علم رجال
هنر دیگر ایشان در علم رجال بود. به این صورت که درباره تک تک افرادی که ناقل و راوی روایت بودند مفصل بحث میکردند. گاهی اوقات بحث ایشان روی یک نفر از رواة، سه الی چهار روز طول میکشید که آیا آن فرد موثق هست یا نه. مسئله بعدی این بود که ایشان به توثیقاتی که مورداعتمادشان بود استناد میکردند. به عنوان نمونه به توثیقات مرحوم علامه اعتماد میکردند، درحالیکه استادشان آیتالله خویی اعتماد نمیکرد. یا اینکه آیت الله وحید توثیق عام کامل الزیارات را قبول نداشتند، درحالیکه آیتالله خویی قبول داشتند. همچنین آیت الله وحید توثیق عام شیخ را در عدة الاصول درباره رواة صفوان بن یحیی و محمد بن ابی عمیر و احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی قبول داشتند و لذا فضلای حوزه را در درس جمع کردند، چه در فقه و چه در اصول.
جامعیت آیتالله وحید، هم در فقه و هم در اصول
البته افراد بیشتر به اصول ایشان توجه میکردند تا فقه ایشان. شاید در نظر برخی اینگونه جلوه میکرد که ایشان در اصول، قویتر از فقه باشند، اما من که نزدیک به هفده سال از محضر ایشان هم در فقه و هم در اصول، استفاده کردم، به نظرم فقه ایشان هم فقه بسیار قوی و جامعی بود، بهخصوص جامع بود. ایشان کلمات بزرگان را هم خوب نقل میکردند، خیلی خوب تقریر میکردند تا جایی که تقریر ایشان از کلمات از اصل کلمه رساتر و بهتر بود؛ یعنی در آن نقل به جهاتی توجه میکردند که در خود نقل به آن توجه نشده بود و حرفشان هم این بود که وقتی حرف کسی را نقل میکنیم باید امانتداری را حفظ کنیم و تمام جهاتی را که محتمل است این حرف بر آن اساس گفته شده باشد، مورد نظر قرار دهیم.
تأثیرگذاری آیتالله وحید در ارتقای علمی حوزه
درس ایشان پناهی برای فضلا شد و بسیار اوج گرفت. ایشان ابتدا در مدرسه آیتالله بروجردی بودند، بعد در مسجد فاطمیه و سپس فقهاً و اصولاً در مسجد سلماسی درس میدادند که تا بعد از انقلاب طول کشید تا زمانی که جنگ شد و آن بمبارانها در قم اتفاق افتاد. در این زمان اکثر درسها در حوزه تعطیل بود، اما ایشان درس میدادند. درواقع، فضلا و طلبهها به حساب درس ایشان مانده بودند. بعد به ایشان پیشنهاد شد حالا که بمباران است و این مسجد سلماسی خیلی بیدفاع است و از نظر ساختمانی قوی نیست جای تدریس را عوض کنید. بالاخره توانستیم با لطایفالحیلی درس ایشان را به مسجد اعظم منتقل کنیم. چون مسجد اعظم ساختمانی مستحکم داشت و آسیبپذیریاش کمتر بود؛ اضافه بر اینکه در جوار حضرت معصومه و در پناه ایشان بود. لذا ایشان به مسجد اعظم آمدند و در سالهای اخیر جمعیت پای درس ایشان بهقدری زیاد میشد که از خود شبستان هم بیرون میزد. فضلایی که آن زمان آنجا جمع میشدند، الان نوعاً در مصدر تدریساند. یعنی 90درصد اساتیدی که امروز در حوزه داریم، شاگردان آیت الله وحید هستند و این تأثیرگذاری ایشان در ارتقای علمی حوزه بسیار مهم است. البته حضور 90درصدی اساتید در درس آیت الله وحید به این معنا نیست که این افراد به دروس دیگر اعلام نمیرفتند.
بعد از آیت الله وحید، یکی از محورهای تدریسی، مرحوم آیتالله العظمی آقا میرزا جواد آیت الله تبریزی بود. فقه آیت الله تبریزی بسیار مورد توجه طلبه ها بود، و اصولشان کمتر اما آیت الله وحید به اصولشان توجه میشد؛ هرچند همانطور که گفتم بعداً فقه آیت الله وحید هم همینطور مورد توجه واقع شد. اما بهخصوص بسیاری از کسانی که در اصول آیت الله وحید بودند، فقه آیت الله تبریزی را میرفتند. و بعضی این افراد حتی علاوه بر فقه آیت الله تبریزی، فقه آیت الله وحید را هم میرفتند. و آیت الله تبریزی هم در این تأثیرگذاری و تربیت این شاگردان بسیار دخیل و اثرگذار بودهاند و این دو بزرگوار شاگردان مشترک هم فراوان دارند.
البته بزرگان دیگری هم از نجف آمده بودند که ما هم توفیق داشتیم و بعضاً از درسشان بهره بردهایم، مانند آقا میرزا محمدکاظم تبریزی که از شاگردان بسیار قوی آیت الله خویی بود که تنها فقه میگفت. ایشان اهل تتبع بودند و ابتکارات عجیب و غریب داشتند و انصافاً یک کامپیوتر متحرک بودند. ایشان مسلط به همه مبانی و اقوال بودند. اما تأثیرگذاری عمده در حوزه قم را اول آیت الله وحید و سپس آیت الله تبریزی داشتند. البته این بهمعنای عدم تأثیرگذاری دیگر اعلام نیست. خود قم هم اساتید و بزرگانی داشت و آنها هم تأثیرگذاری داشتند. این بزرگانی که الان از مراجع هستند، اینها هم شاگردانی داشتند و مؤثر بودند اما بههرحال الان به جمع اساتید که نگاه میکنیم، عمده اساتید سطوح عالی و خارج حوزه، سابقه حضور در درس آیت الله وحید را دارند. لذا آیت الله وحید یک تأثیرگذاری عمیقی از نظر علمی در حوزه داشتهاند که انکارناشدنی است. ازاینرو وجود ایشان برای حوزه بسیار بابرکت بوده است. البته نباید حق بزرگان خود قم را نادیده گرفت و یا تأثیر آن ها را ناچیز شمرد.
مخالفت آیتالله وحید با ورودشان به مرجعیت
ایشان نهتنها در مقام مرجعیت نبودند، بلکه با ورود در مرجعیت مخالف بودند. در زمان آیت الله خویی، کسانی بودند که احتیاطات آیت الله خویی را به آیتالله وحید مراجعه میکردند؛ اما ایشان حاضر نبودند بهصورت رسمی به مرجعیت ورود کنند. بعد از مرحوم آیت الله خویی، با اصرار بسیاری از افراد، ایشان ورودی پیدا کردند تا زمانی که جامعۀ مدرسین بعد از فوت مرحوم آیتالله حاج شیخ محمدعلی اراکی لیستی هفت نفره از مراجع برای معرفی ارائه کرد، نام ایشان در آن لیست بود اما ایشان با این اعلام مخالف بودند و لذا عقب کشیدند. یک تا دو سال ایشان عقبنشینی کردند و فرمودند که نمیخواهند وارد شوند و دراینباره صحبت هم کردند. تا اینکه بههرحال وارد شدند. لذا تمایل خود ایشان این بود که در مقام تحقیق و تدریس باقی بمانند و وارد این عرصه نشوند. درواقع، ایشان خیلی پرهیز داشتند؛ یعنی یکی از مصادیق تارکاً لِهواه بودند. منتها استدلالی که ما برای ایشان داشتیم این بود که اینجا مسئله خواستن یا نخواستن شما مطرح نیست یا صحبت هواپرستی نیست، بلکه حوزه شیعه به امثال شما نیاز دارد. اینهمه شما در حوزهها زحمت کشیدهاید و برای امام زمان کار کردهاید، الان برای تصدی مرجعیت به شما نیاز دارند. مرجعیت یک ریاست نیست، بلکه یک مسئولیت بسیار سنگین است که پذیرفتن آن، دوش بسیار بااستقامتی میخواهد که این بار را بر روی آن بگذارند. بههرحال ایشان ورود کردند.
آیتالله وحید و مواضع سیاسی ایشان
نکتۀ دیگری که باید درباره آیت الله وحید به آن توجه کرد این است که ایشان از ابتدا شخصیتی سیاسی نبودند و مشغول درس و بحث بودند؛ اما در مواجهه با امور سیاسی، از همان ابتدا همیشه بهنحوی عمل میکردند که عملکرد ایشان باعث تضعیف نظام نشود و این معانی را نفی نکند. حتی قبل از انقلاب که در قم به طلاب تیراندازی کردند و عدهای کشته شدند و بعد از آن چلهمها در قم شروع شد، طلاب حرکت کردند و به منزل بزرگان مراجع و دون مراجع رفتند. از بزرگان، به منزل آیت الله گلپایگانی و آیت الله شریعتمدار و آیت الله مرعشی میرفتند و بعد بهاصطلاح به منزل طبقه دومها مانند مرحوم آیت الله حائری یزدی و مرحوم آیت الله میرزا هاشم آملی و حضرت آیت الله وحید میرفتند. وقتی به منزل آیت الله وحید آمدند، ما هم بودیم. آیت الله وحید سخنرانی کردند و در آنجا تعبیر بسیار زیبایی داشتند. چون آن زمان علیه حضرت امام ره مقالهای در روزنامه نوشته شده بود که منشأ آن حرکت در قم شد. سخنرانی ایشان در آن دیدار مفصل بود و تعبیر جالب ایشان این بود که فرمودند: «این آقایان میخواهند نور را پایمال کنند، اما نمیفهمند که نور قابل پایمالکردن نیست.» ایشان اینگونه حکومت را خطاب قرار دادند که تو میخواهی نور را پایمال کنی، اما خودت پایمال نوری، نمی فهمی! چون نور قابل پایمالکردن نیست. وقتی در جایی که نور هست پا بگذاری، نور روی پا میافتد و پا را پایمال میکند.
در جریان انقلاب و در جریان جنگ تحمیلی، ایشان پناه بودند و برنامهها را تأیید میکردند. اما این بیانصافی بالایی است که کسانی میخواهند ایشان را در جبهه مقابل انقلاب و نظام قرار دهند، درحالیکه در کنار نظام بودن فقط این نیست که فرد، متصدی در نظام شود یا دائم، هر مطلبی را تأیید کند. بلکه این هم هست که به کار اصلی خود بپردازد و در مواقع ضرورت هم به کار نظام بیاید. ایشان در برابر برخی حرکات افراد، میفرمودند که عملکردن در جهت مقابله با نظام و تضعیف نظام، حرام است و من شهادت میدهم که این سخن را از ایشان شنیدم.
غیرت دینی آیتالله وحید
آیتالله وحید خراسانی از آن شخصیتهایی هستند که غیرت دینی بالایی دارند. ایشان وقتی مسئله دین، و بخصوص اعتقادات، ولایت و حضرت صدیقه سلاماللهعلیها مطرح شود، بسیار جدی و انعطاف ناپذیرند، همچنین ایشان در مواقعی تذکراتی میدهند و گاهی لسان تذکرشان هم تند است. من این را قبول دارم و گاهی به دوستانی که از ایشان رنجش پیدا میکردند و سراغ ما میآمدند که مثلاً چرا ایشان این مطلب را گفتند، همیشه یادآوری میکردم که پدر گاهی اوقات گوش فرزندش را هم میپیچاند. این هم هست. اما ایشان، مثل همه مراجع، نسبت به انقلاب و نظام نقش پدری دارند. و انقلاب ولید و فرزند حوزه است. حوزه خودش را در قبال انقلاب مسئول میداند. اما این پدری و حمایت به روشهای مختلف صورت میگیرد و روش حضرت آیت الله وحید هم اینطور است. لذا این کسانی که سعی میکنند این شخصیتها را از نظام جدا کنند و مقابل نظام قرار دهند، کارشان خدمت نیست و به خود نظام ضربه میزنند.
تأثیرگذاری آیتالله وحید در جهت تقویت و حفظ عقاید در حوزه
بُعد دیگر آیتالله وحید خراسانی تأثیرگذاری ایشان در جهت تقویت و حفظ عقائد در حوزه است. ایشان به مناسبتهای مختلف در درس، در مقامات انبیا علیهم السلام، ائمه علیهم السلام، رسول خدا صلی الله علیه و آله، حضرت صدیقه سلام الله علیها، و مخصوصاً توسل به حضرت حجتبنالحسن عج الله تعالی فرجه شریف صحبت میکردند. همچنین دراینباره صحبت میکردند که طلابی که در حوزه مشغول درس هستند، فقط در برابر امام زمان علیهالسلام مسئولاند و برای او خدمت میکنند؛ لذا رضای او را در نظر بگیرند و باقی افراد را با او بسنجند. بعد، این قضایا به حرکت فاطمیه انجامید. من از نزدیک شاهد این حرکت بودم.
تعظیم فاطمیه؛ ابتکار آیتالله وحید
ایشان برای تعظیم فاطمیه بسیار کوشیدند. چون از نظر ایشان، فاطمیه اساس حرکت شیعه است. ما امروز تفکر شیعه را داریم که همان تفکر اصیل اسلامی است. شیعه نه مولود اسلام، که خود اسلام است. یعنی تشیّع همان چیزی است که رسول اکرم صلیالله علیه وآله آورده است و غیر از آن انحراف است. و نظر آیتالله وحید این بود که این اساس و اصالت را ابتدا صدیقه کبری بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله حفظ کرده است. یعنی در همان مدت کوتاه 75 یا 95 روز با حرکت و بیانات حضرت صدیقه سلام الله علیها و خطبی که عنوان فرمودند، این تفکر که بهواسطۀ حرکات آن زمان، در معرض انهدام کامل بود، حفظ شد و بعد بهوسیلۀ ائمه طاهرین علیهمالسلام ادامه پیدا کرد. چون این مسئله در کلمات خود ائمه هم هست که همین روش اصیل رسول خداست که دنبال میشود. امامصادق همین تفکر را دنبال میکند، سیدالشهدا در کربلا همین تفکر را دنبال میکند و به نسلهای بعدی منتقل شد و لذا قصه کربلا و عاشورا شعاعی است از آنچه که بر فاطمه زهرا گذشته است. مصیبت اصلی مصیبت فاطمه زهراست که فقط گوشهای از آن در کربلا تجلی پیدا میکند. این مسئله مهمی است که متوجه اساس باشیم. لذا آیتالله وحید برای تعطیلیِ روز شهادت حضرت صدیقه سلام الله علیها تلاش زیادی داشتند.
ایشان در جهت تعطیلیِ شدن روز شهادت حضرت صدیقه و بنیانگذاری حرکت هیئات در این روز به دنبال آن بودند که فاطمیه حالت عاشورایی پیدا کند و فراموش نشود. این فراموشی هم بهقول ما بر اساس یک ایدئولوژی خاصی بود. الان عاشورا در میان مردم جا افتاده است. خود ما هم نخواهیم، اول محرم که میشود مردم حرکت میکنند. خود آقا سیدالشهدا مسیر خودش را در بین عامه مردم باز کرده است. اما در فاطمیه اینطور نبود و این مشکلی مانند مشکل غدیر را به وجود میآورد. یعنی نباید در میان عامه مردم فراموش بشود که اساس تفکرمان چیست و از کجاست. نباید فراموش بشود که اساس اصالتمان از کجا نشئت میگیرد. اگر این حرکت فاطمیه نباشد، اینها فراموش میشود، کمااینکه غدیر در خیلی از جاها فراموش شد و اثرش را هم در دنیای اسلام میبینیم. لذا این حرکت ایشان در حوزه انصافاً حرکت بسیار پختهای بود، اوائل این حرکات با مخالفتهای فراوانی روبهرو میشد، اما کمکم جای خود را باز کرده است؛ یعنی به برکت حضور ایشان، امروز دیگر کسی نمیگوید «وفات» فاطمه زهرا، بلکه گفته میشود «شهادت» حضرت زهرا سلاماللهعلیها. در گذشته، حتی در صداوسیما و رسانههای ما گفته میشد: «وفات» حضرت زهرا، اما الان «شهادت» در کلمات همه افراد جا افتاده است. و این حاصل حرکت آیت الله وحید است. البته در این راه تلاشهای اساسی دیگر بزرگان حوزه مثل مرحوم آیت الله تبریزی و دیگران را نباید نادیده گرفت.
این حرکت علمی و عقایدی ایشان در حوزه بود؛ اما اخلاق و رفتار و زهد ایشان بیش از این چیزی است که گفته شد. یکی از افتخارات و توفیقات الهی من این است که خدمت ایشان رسیده و از ایشان آموختم و اگر مثل ایشان را در زندگی نداشتم و ملاقات نمیکردم و خدمت ایشان نمیرسیدم، بسیار احساس غبن و ضرر میکردم. ما از ایشان چه در مقام علم و چه در مقام عمل بسیار آموختیم.
تسلط آیتالله وحید بر فلسفه و عرفان
خود آیت الله وحید که هیچ وقت اهل اظهار نیستند، اما ایشان فقط فقه و اصول نخواندهاند، بلکه فلسفه خواندهاند و مراتب بالای عرفانی دارند. اما تعبّد ایشان به کلمات ائمه و راه ائمه است. آیت الله وحید مسلط بر فلسفه است. ایشان برای حکمت یونان اصالت قائل نیستند، اما آن ابزار را در راه بیان حقایق به کار میگیرند. ما در بحث ایشان دیدهایم که وقتی کلمات مرحوم آیت الله آقا شیخ محمدحسین اصفهانی را مطرح میکردند، به بهترین نحو تقریر کرده و تمام نکات ریز کلمات ایشان را که بر اساس مبانی دقیق فلسفی بنا شده بود بیان میکردند. مرحوم آقای معلم دامغانی همیشه به من میگفت که شما دست از آیت الله وحید برندارید چون ایشان مراتبی در سلوک دارد؛ اما بههیچوجه اهل اظهار نیست. حتی به ما هم که تلاش میکردیم چیزی از ایشان دراینباره بشنویم، هیچ اظهاری نمیکردند. اما خود معلم دامغانی اهل راه و اهل حال بودند. گاهی که ما برای بعضی مسائل سراغ آقای معلم دامغانی میرفتیم، به ما میگفتند که چرا آیت الله وحید را رها کردهاید و سراغ من آمدهاید؟ بروید سراغ ایشان. بههرحال ایشان شخصیت بزرگی هستند. ما امروز برایشان دعا میکنیم. لحظه لحظۀ عمر ایشان برای ما غنیمت است و ما از خدا میخواهیم که از عمر ما واقعاً بردارد و به عمر ایشان اضافه کند و برکات وجودی ایشان را نه فقط برای حوزۀ قم، که برای حوزههای علمیه و برای جامعۀ شیعه مستدام بدارد. ایشان تأثیرگذاری عمیقی هم از نظر علمیت حوزههای علمیه و هم از جهت تقویت عقائد بین جامعه شیعیه دارد، چون نتیجه حرکت علمی در حوزهها به مردم شیعه منتقل میشود. همیشه ایشان این نظر را داشتند که در حوزهها بهگونهای حرکت کنید که برای عامه شیعه در همه کشورها مفید باشید. ایران گوشهای از شیعه است. ما در هند به اندازۀ کل جمعیت ایران شیعه داریم. ما امروز 400 یا 500 میلیون شیعه داریم. پس در حوزه طوری عمل بکنیم که جوابگو برای همه این شیعیان باشیم و امیدواریم که خداوند به ما توفیق بدهد که به آن برکاتی که از ایشان اخذ کردیم، بتوانیم ملتزم باشیم، انشاءلله.
دیدگاه آیتالله وحید درباره مرجعیت
حضرت آیت الله وحید بر این نظر هستند که مرجعیت باید مستقل باشد. در واقع ایشان به مرجعیت وحوزه مستقل قائل هستند. از نظر ایشان در مرجعیت «تو باش و تو نباش» معنا ندارد. خود مردم بهتدریج کسی را انتخاب میکنند. مثل خود ایشان که بطور طبیعی برجسته شدند. لذا ایشان این مسئله را آزاد و مستقل میدیدند و اساساً مصلحت شیعه هم در همین است.