بیانات حضرت آیتالله علویبروجردی مدظله العالی به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در درس خارج فقه 18 -10-1398
بسم الله الرحمن الرحیم
فَمِنْ عَلاَمَةِ أَحَدِهِمْ أَنَّکَ تَرَى لَهُ قُوَّةً فِی دِین ، وَ حَزْماً فِی لِین ، وَ إِیماناً فِی یَقِین[1]
احتیاط و دوراندیشی در تعاملات، ویژگی مؤمنان و پرهیزگاران
وجود مقدس امیرالمؤمنین - صلوات الله و سلامه علیه – در بیان علامات انسان مؤمن و پرهیزگار میفرماید: «تَرَى لَهُ قُوَّةً فِی دِین». قوت در دین فقط بهمعنای شدت عمل داشتن نیست؛ بلکه «وَ حَزْماً فِی لِین»؛ مؤمن دوراندیشی در نرمی هم دارد. مواجهه و تعاملش با دیگران، فقط با ضرب و زور نیست. این قوت در دین، بر اساس منطقِ استوار و پایدار است؛ اما درعینحال، در مقام نرمی و تعامل با دیگران، دوراندیشی و آیندهنگری هم دارد. این امر، منافات با قوت در دین ندارد. انسان مؤمن، هم با همه وجودش معتقد است و یقین دارد و هم درعینحال در مقام تعامل با دیگران، با نرمی برخورد میکند. این خصوصیت مؤمن است.
یقین و اطمینان قلب بالاترین مرتبة ایمان
حضرت در ادامه خصوصیات متقین میفرمایند: «وَ إِیماناً فِی یَقِین». مؤمن پیوسته ایمان خود را در دل خویش تقویت میکند و تا آنجا اوج میگیرد که به مرتبه یقین و اطمینان میرسد؛ همان مقامی که ابراهیم – علیه السلام – از خدا طلب میکند؛ آنجا که به خدا عرض میکند: «رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى»؛ خدایا! این مردگان را پس از آنکه پوسیده و خاک شدهاند، دوباره چگونه زنده میکنی؟ «قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ»؛ خطاب آمد: مگر تو ایمان نداری؟ «قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي»؛ ابراهیم پاسخ داد: چرا؛ ولی برای اطمینان قلبم میخواهم بدانم. قوت در دین، همین اطمینان در قلب است؛ یعنی مؤمن در قلب خودش به باورهای خودش مطمئن باشد. ایمان درجات مختلفی دارد و وجود مقدس امیرالمؤمنین - صلوات الله و سلامه علیه – به بالاترین درجه ایمان دست یافتهاند؛ چنانکه میفرمایند: «لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً»؛ حتی اگر تمام پردهها هم کنار برود، چیزی بر باور من افزوده نمیشود؛ یعنی باور من به بالاترین حدی که ظرف انسانی گنجایش آن را دارد رسیده است. امیرالمؤمنین هم انسان است و ظرف بشری است و به حد اعلای یقین رسیده است.
فاطمه زهرا (س) الگو و اسوه قوت در دین
برای معنای قوت در دین یک اسوه و نمونه فوقالعاده دیگری هم میتوان معرفی کرد و آن وجود مقدس صدیقه کبری، فاطمه زهرا - سلام الله علیها- است. آن حضرت معصومه و حجت است؛ چنانکه خود ائمه -علیهم السلام- میفرمایند: «حجتنا اُمُّنا فاطمه» و «اُمُّنا فاطمة حجةٌ علینا» و «نحن حجج الله علی العباد و اُمُّنا فاطمة حجةٌ علینا». فاطمه –سلام الله علیها- نهفقط حجت بر ماست، بلکه حجت بر ائمه هم هست. آن حضرت در زندگی و عملکرد خودش، در همین ایام کوتاه بعد از رحلت نبی اکرم – صلی الله علیه و آله – که حداکثر شش ماه ثبت شده است، مصداق کامل این معنا بودند که «تَرَى لَهُ قُوَّةً فِی دِین».
قیام حضرت زهرا (س) و استیضاح حکومت
انسان طبعاً در برابر قدرت، مقهور است. این طبیعت انسان است. وقتی حیوان وحشی و درندهای مقابلش ظاهر میشود، میترسد، عقب مینشیند. قدرت انسانها را میفریبد؛ میترساند. زنان هم که بعد عاطفیشان بیشتر است و در نتیجه آن شهامت و شجاعتی که در مردان بروز و ظهور میکند در زنان کمتر است. حال تصور کنید: زنی در سنین جوانی، در هجدهسالگی، در مقابل حکومت و سردمداران حکومت بایستد و در برابر مهاجر و انصار حکومت وقت را استیضاح کند. این مسئله کوچکی نیست. فاطمه زهرا – سلام الله علیها - بدون کوچکترین واهمه و ترسی در برابر دیدگان مهاجر و انصار مقابل سران حکومت میایستد، سخنرانی میکند و آنان را استیضاح میکند. مسئله فدک، تنها یک ماده استیضاح است؛ تمام آن نیست. عنوانی است که آن حضرت مطرح میکند تا کجروی و انحراف حکومت را آشکار کند. این یک موردی است که حضرت روی آن تأکید میکند. بعد هم با استناد و استدلال به آیات قرآنی، به بیش از پنجاه مورد از انحراف ایشان اشاره میکند و آنان را استیضاح میکند؛ بهگونهایکه در مقام جواب، چیزی جز بازی درآوردن نداشتند؛ لذا در مقابلش میگویند: دختر پیامبر! همه حرفهای شما درست است؛ اما چه کنیم؛ ما از پیامبر شنیدهایم که فرمود: «نحن معاشر الانبیاء لا نورث». در برابر آن همه استدلالهای قرآنی، به یک حدیث جعلی تکیه میکنند؛ چون حرفی برای گفتن ندارند. حضرت فاطمه – سلام الله علیها – آنان را محکوم میکند و این محکومیت فقط به زبان نیست. در عمل هم این کار را میکند.
ایثارگری و فداکاری فاطمه (س) هنگام هجوم ظالمان به خانه ایشان
در بسیاری از کتب عامه نقل شده است که یک روز رسول خدا – صلی الله علیه و آله - در مسجد در محفلی نشسته بودند. امام حسن مجتبی - علیه السلام - وارد شدند. پیامبر نگاهی به او کردند و شروع کردند به گریستن. سیدالشهدا – علیه السلام - وارد شدند. به او نیز نگاه کردند و شروع کردند به گریستن. بعد علیابنابیطالب و فاطمه زهرا – علیهما السلام - وارد شدند. گریه حضرت تشدید شد. سپس فرمودند: میبینم که بعد از من، (شاید این تعبیر را ما نپسندیم، اما نقل شده است) ذلت داخل خانه فاطمه میشود؛ خانهاش را آتش میزنند، درحالیکه باردار است و بچهاش را سقط میکنند. در ادامه، حضرت عاملان آن را لعن و نفرین میکنند.
منابع شیعه این واقعه را متعدد نقل کردهاند؛ اما در منابع عامه هم هست؛ حتی، احراق بیت و سقط جنین هم در منابع عامه هست. خانم فاطمه زهرا – سلام الله علیه - وقتی در را به پهلویش میزنند، کودکی که در درون خودش دارد سقط میشود؛ اما بهمحض اینکه چشم باز میکند، قبل از اینکه آه و ناله و اظهار درد کند و کمک بخواهد، سراغ علی را میگیرد. علی – علیه السلام – نهفقط شوهرش، که ولی خداست. با همان حالت به دنبال علی میرود. علی که در جنگها آنگونه باشهامت شمشیر میزد، ریسمان به گردنش انداختهاند و کشانکشان بهسمت مسجد میبرند. میرود و بازوی علی را میگیرد و مانع از بردنش میشود؛ که آن قضایا پیش میآید. آن حضرت در عمل هم قوت در دین داشتند.
قوت در دین، عامل ایستادگی صدیقه کبری (س) در برابر انحرافات جامعه
این قوت در دین و باور، ایجاب میکند که حضرت در برابر مهاجر و انصار بایستد؛ سخن بگوید و استدلال بیاورد و مردم را متوجه کند راهی که میروید خطاست و این انحراف سرانجام بر سر خودتان خراب خواهد شد. این انحراف، نهتنها بر سر خودتان، بلکه بر جامعه اسلامی بلا وارد میکند و در طول قرون و اعصار مصیبت ایجاد میکند، این انتخاب شما و این تفکر سقیفهای. حضرت انذار میدهد که متوجه عوارض این انتخاب خود باشید. این نتیجه قوت در دین و روشنبینی فاطمه زهرا - سلام الله علیها - است که به آنان انذار میدهد شما متوجه نیستید تصمیمی که امروز میگیرد، در طول قرون تأثیرگذار خواهد شد؛ ظلم را مسلط میکند؛ بیعدالتی و بیقانونی را مسلط میکند. این انذارها را میدهد و درعینحال در مقام عمل هم جان خود را نثار میکند؛ و پای امیرالمؤمنین - علیه السلام – میایستد. بخاری در صحیح خود نقل میکند: « کانَ لِعَلِی مِنَ الناسِ وَجْهٌ حَیاةَ فاطِمَةَ، فَلَما تُوُفیتْ إِسْتَنکرَ عَلی وُجوُهِ الناس... »[2] علی – علیه السلام – در چشم مردم آبرویی داشت که با شهادت حضرت صدیقه کبری – سلام الله علیها - لطمه خورد. فاطمه آبروی علی بود؛ تکیهگاه علی بود. این واقعیت است.
محوریت حضرت زهرا (س) در میان اهلبیت و ائمه اطهار (ع)
در برخی روایات و ادعیه، از جمله حدیث کساء، محوریتی برای فاطمه زهرا - سلام الله علیها - لحاظ شده است: «الهی بحق فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها». اینجا محور، فاطمة زهرا - سلام الله علیها - است؛ چرا ؟ او چه نقشی دارد که پیامبر و امیرالمؤمنین هم با آن عظمت شخصیتشان به او نسبت داده میشوند؟ چرا؟ چون اگر فاطمه زهرا - سلام الله علیها - نبود، تفکر انحرافی غلبه کرده بود. از آن تفکر اصیل، از آن خط اصیل اسلام هیچ نشانی باقی نمیماند. بقای مکتب به دست فاطمه بوده است. انذار فاطمه، آن زدن و کوبیدن و کشتن، جرقهای ایجاد کرد و با این فداکاری، این فکر و این مکتب را رشد داد. ابیعبدالله هم در کربلا آن رشد داد؛ امام صادق و امام رضا – علیهما السلام – هم رشد دادند و این رشد ادامه پیدا کرد تا امروز در این سطح این تفکر به ما رسیده است. اینجا فاطمه زهرا – سلام الله علیها - محوریت دارد.
مظلومیت فاطمه (س) چراغ هدایت مستبصران
کربلا یکی از شئونی است که از این حرکت فاطمه زهرا - سلام الله علیها - تجلی یافته است. واقعه عاشورا شعاعی از مظلومیت فاطمه زهرا - سلام الله علیها- است. این معناست که فاطمیه را برجسته میسازد و وظیفه ما را سنگینتر میکند. «إنَّ فاطمة لا تزال مظلومة». هنوز هم فاطمه مظلوم است. در عصر ما هم هنوز این مظلومیت باقی است. هنوز هم شأن فاطمه زهرا - سلام الله علیها - شناخته نیست. هنوز هم برخی در این چند روز ایام فاطمیه اول و دوم انقلت میکنند. به چه مناسبت؟ چرا توجه نداریم به آن شأنی که فاطمه زهرا - سلام الله علیها – دارد؟ قبر مخفی آن حضرت، دفن شبانه و اینکه کسی در تشییع ایشان حضور نداشته باشد، همه اینها هنوز هم کوبندگی دارد. اینها هر کدام یک نشانه هستند. بسیاری از کسانی که قبلاً سنی یا حتی از اساتید وهابی بودهاند و مستبصر شدهاند و الآن در قم مشغول کسب فضایل اهلبیتاند، علت اصلی گرایش آنها به تشیع، مربوط به فاطمه زهرا - سلام الله علیها – بوده است؛ یکی از قبر مخفی آن حضرت متنبه شده است؛ دیگری از دفن شبانه. پیامبر با آن عظمت، که همة حیثیت وجودی عرب وحشی را جمع کرد و عزت و قدرت داد، تنها یک دختر داشت که به فاصلة دو ماه بعد از خودش از دنیا رفته است. پس چرا دفن شبانه؟ چرا قبر مخفی؟ پس اینهمه صحابی کجا بودند؟ فاطمه – سلام الله علیها - اینها را نشانه گذاشته است. این نشانهها افراد را میکشاند؛ حتی استاد وهابی را که برای ترویج وهابیت کتاب نوشته است، تغییر فکر میدهد.
حکایت استبصار استاد اهل سنت الجزایری
سالها پیش با یک استاد الجزایری برخوردی داشتم. البته این قصه مربوط به صدیقه کبری نیست؛ منظور اینکه گاهی از اوقات این نشانهها یک اثری و جرقهای در ذهن افراد ایجاد میکند. در فرودگاه با این استاد برخورد کردیم و سلام گفتیم. از لباس ما متوجه شد که شیعهایم و طبعاً درباره شیعه صحبت شد. ما مطلبی را از صحیح بخاری نقل کردیم که در چند جا به وجود مقدس رسول اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - جسارت شد: « إن النبي غلبه الوجع»[3]. او گفت: این دروغ است. حتی به من گفت: سیدنا، من برای شما احترام قائلم؛ اما این اکاذیب را شما نقل نکنید؛ این از شما زشت است که این اکاذیب را نقل کنید. گفتم: اینها در صحیح بخاری هست؛ شما مراجعه کنید. این گذشت. در مدینه جلوی کتابخانه مسجد نبوی دوباره او را دیدم. دستش را گرفتم و بردم داخل کتابخانه. صحیح بخاری را خواستم. آوردند. باز کردیم. چهار جایی را که مورد نظرم بود و در ذهنم سپرده بودم، باز کردم. آن مطلب نبود. گفت: سیدنا، دیدید گفتم که بیخود میگویید و دروغ است. من متوجه بودم که چاپها را تغییر دادهاند. رفتم چاپهای اولیه را خواستم. چند چاپ دارد: چاپ هند، چاپ دمشق و... سه چهار چاپ اولیه را گرفتم و باز کردم. دقیقاً بود. اینجا دو مسئله برایش پیدا شد: یکی همین مطلبی که در صحیح بخاری بود؛ دیگری حذف آن در چاپهای جدید. خواستم با او حرف بزنم؛ دیدم خیلی بههمریخته است. رهایش کردم. چند روز بعد، دوباره همدیگر را دیدیم. با یک شدت خاصی آمد و یقه مرا گرفت و گفت: سیدنا، تمام عقاید مرا به هم ریختی. من هم به او گفتم: بسیار خوب؛ حالا بیا از ابتدا شروع کن.
گاهی از اوقات، این نشانهها جرقهای در ذهن افراد ایجاد میکند و مسیر زندگیشان را تغییر میدهد. این کتاب «ثم اهتدیت» و حالات آقای تیجانی را مطالعه بفرمایید. ایشان هم ابتدا در همان وادی بوده است؛ اما الآن به جایی رسیده است که وقتی به قم میآید، ما از او خواهش و تمنا میکنیم که اینقدر تند نرو؛ اینقدر بد و بیراه نگو. این واقعیت قصه است. قصه فاطمه زهرا – سلام الله علیها - یک راه و تفکری است که بیداری میآفریند.
فاطمه زهرا - سلام الله علیها – غنای بزرگی برای شیعه است. تفکر شیعی مرهون و مدیون آن حضرت است. خداوند به ما توفیق دهد که اولاً مقام ایشان را درک کنیم و بشناسیم؛ ثانیاً فضایل ایشان را به دنیا بشناسانیم. به آن حضرت تنها بهعنوان دختر پیامبر نگاه نکنید. فاطمه زهرا – سلام الله علیها – خودش موضوعیت دارد و همین است که ما را حفظ کرده است. هم امیرالمؤمنین - علیه السلام – و هم ائمه طاهرین – علیهم السلام - بر محور او میگردند. علی، ولیّ خداست؛ حجت برحق خداست؛ با این حال، فاطمه زهرا - سلام الله علیها – محوریت دارد. کسی این شأن و مقام را داشته باشد، آنگاه در ساعات آخر عمر رو کند به همسرش امیرالمؤمنین و بگوید: یا علی! در تمام این مدتی که با تو زندگی کردهام، دروغ و خیانتی از من به تو سر نزده است؟
زندگی ساده و قناعتگرانه حضرت فاطمه (س)
سلمان فارسی میگوید: به خانه فاطمه رفتم. دیدم حسن و حسین گریه میکنند؛ زهرا هم دستاس میچرخاند و گندمها را آرد میکند تا نان بپزد. سلام کردم. گفتم: اجازه دهید من یا گندمها را آرد کنم یا بچهها را نگه دارم. حضرت فرمودند: اگر میخواهی کمک کنی، تو دستاس را بگردان. بچهها را من خودم نگه میدارم. سلمان میگوید: همین که فاطمه دستش را برداشت، دیدم دستة دستاس خونآلود است.
سلمان در نقلی دیگر میگوید: وقتی فاطمه را بهعنون عروس به خانه شوهر میبردند، جهزیهاش را دیدم. یک پوست حیوان بود که بهعنوان رختخواب در نظر گرفته بودند و چند کاسه و کوزه سفالی. خیلی مختصر. گریهام گرفت. نزد پیامبر رفتم و گفتم: دختران کسری را دیدهام که وقتی به خانه شوهر میروند، چه بساطی بهپا میکنند. این چه وضعی است که برای فاطمه درست کردهاید؟ پیامبر فرمود: شأن فاطمه بسیار بالاتر از این حرفهاست. خود فاطمه زهرا - سلام الله علیها- میفرمود: آن پوست حیوان را شب از سرما روی سر خودمان میکشیم و روز برای حیوانات روی آن علوفه میریزیم. این وضع زندگی آن حضرت بود؛ دختر پیامبری که آن همه غنایم به دستش میرسید.
این فاطمه زهرا - سلام الله علیها- است و این خانهداریاش با آن همه عظمتی که دارد. لذا رسول بزرگ خدا – صلی الله علیه و آله و سلم- با آن مقام و عظمت به در خانه فاطمه میآمد و در مقابل آن میایستاد و به اهل خانه سلام میکرد. پیامبر خدا، خاتم پیامبران، کسی که همه انبیاء افتخار میکنند که به او سلام و عرض ادب کنند، به اهل این خانه سلام میکرد؛ خانهای که صاحب آن فاطمه زهراست و بیوجود او فروغی ندارد. یکی از اصحاب امیرالمؤمنین – علیه السلام – نقل میکند: یک شب دیروقت آن حضرت را در بیرون خانه دیدم. عرض کردم: آقا دیروقت است؛ برگردید خانه استراحتی بکنید. حضرت فرمودند: خانهای که زهرا در آن نباشد، دیگر خانه نیست.
این فاطمه زهرا یک خانه را اداره میکند؛ همسری مثل علیبنابیطالب - علیه السلام – دارد و تربیت شدگانی مثل امام مجتبی، سیدالشهداء و زینب کبری و امکلثوم – علیهم السلام – که هر کردامشان در حفظ این مکتب اثرگذار بودند.
نقش حضرت فاطمه (س) در خنثیسازی توطئه اسلامزدایی
یکی از شئون متعدد فاطمه زهرا - سلام الله علیها - شهامت و شجاعت ایشان است که در مقابل حکومت میایستد و چنان سخن میگوید که پایههای حکومت را میلرزاند؛ لرزشی که از بنیامیه به بنیعباس رسید. هرچند یزیدبنمعاویه در مقابل سر سیدالشهداء گفت: «یوماً بیومٍ»؛ امروز در مقابل روز بدر؛ انتقام بدر را گرفتیم؛ اما اشتباه میکرد. آن اسلام جاهلی که یزید و معاویه میخواستند بسازند، عملی نشد. آنها میخواستند تمام اسلام را در به انحراف بکشانند؛ یعنی جاهلیت باشد، اما در قالب اسلام. فا طمه زهرا – سلام الله علیها - این نقشه را خراب کرد. نشانهها و علامت سؤالهای متعدد گذاشت روی این جریان و این علامت سؤالها تا به امروز و تا آخر دنیا باقی مانده و میماند. خط پیامبر و امیرالمؤمنین ادامه یافت تا در زمان امام صادق - علیه السلام – اوج گرفت و از میان همان جامعه افرادی همچون محمدبنمسلم و زراره را تربیت کرد؛ بهگونهایکه خود امام صادق – علیه السلام – فرمودند: «رحم الله زرارةبناعین. لو لا زرارة و نُظرائه لاندرست أحادیث أبی». همین شاگردان پرچمدار این تفکر شدند و آن را به آیندگان عرضه کردند.
لزوم شناخت و معرفی تفکر فاطمی به دنیای مادی امروز
همة این آثار و برکات، از فاطمه زهرا - سلام الله علیها- است. از همین رو ما باید نسبتبه وجود مقدس آن حضرت شناخت داشته باشیم؛ آنگاه اعتقاد خودمان را تکمیل کنیم؛ سپس این تفکر را به دنیا بشناسانیم؛ دنیای پوچ و تهی از معنویت؛ دنیای دور از اخلاق. همین مردم دور از اخلاقاند که این سیاستمداران فاقد اخلاق را انتخاب میکنند و بر دنیا مسلط میسازند که اینهمه مصیبت درست میکنند.
همان تفکر سقیفهای که فاطمه زهرا - سلام الله علیها – با آن مقابله کرد، امروز بهوسیله همین قدرتها ادامه پیدا کرده است. داعش را چه کسی درست کرد؟ چه کسی به آنها اسلحه داد؟ پول داعش از کجا آمد؟ آن پادگانهایی که نیروهای داعش در آنها تربیت میشدند، در چه کشورهایی بود؟ تحت حمایت کدام یکی از ابرقدرتها بودند؟ و چه کسی در برابر این تفکر ایستاد، جز سردار بزرگ اسلام، حاج قاسم سلیمانی؟ و او را هم ناجوانمردانه ترور کردند؛ چرا؟ چون نقشه آنها را خراب کرد؛ نقشه سقیفه را؛ اما این نقشه سقیفه باید پیش برود؛ چنانکه میبینیم قدرتهای استکباری، از آمریکا گرفته تا انگلستان و فرانسه، همگی اسلام با گرایش سنی، آن هم نه حنفی و شافعی، بلکه گرایش وهابی را که ساخته و پرداخته خودشان است، تقویت میکنند.
استمرار خط سقیقه و جایگاه تفکر فاطمی در مقابله با آن
ابوبکر بغدادی، در یکی از سخنرانهای خود تصریح میکند که ما تفکر بنیامیه را داریم. راست هم میگوید. این تفکر، تفکر بنیامیه است. عبدالله علائلی، از نویسندگان اهل سنت لبنان، میگوید: حکومت معاویه انتقام جاهلیت از اسلام بود. حرکت داعش و حرکت سقیفه هم همین است؛ انتقام جاهلیت از اسلام است و امروزه همچنان در حال تقویت است. لذا ایجاب میکند که امروز ما بهگوش باشیم و شخصیتی مثل فاطمه زهرا - سلام الله علیها – و آن تفکر اصیل فاطمی را که همان تفکر اصیل اسلامی است، به دنیا عرضه کنیم؛ اسلامی که در مقابل انحراف میایستد؛ اسلامی که اجازه نمیدهد حاکمش ظالم و فاسق باشد و درعینحال اطاعتش هم واجب باشد؛ همانگونهکه در بسیاری از کشورهای اسلامی حاکم را ولو فاسق و ظالم و دیکتاتور باشد، اولیالامر میدانند و برایش دعا میکنند و اطاعتش را هم واجب میدانند. این اسلام است؟ این اسلامی است که پیامبر آورد؟ این اسلامی است که در قرآن میبینیم؟ قرآن دربارة مبارزه با ظلم و نفی ظالم با چه شدتی سخن گفته است؛ آنگاه مسلمانان اطاعت از این ظالمان را بهعنوان ولیامر واجب میدانند! اگر چنین بود که دیگر نیازی به اسلام نبود؛ خود جاهلیت کافی بود. ظاهر اسلام را نگه داشتهاند؛ نماز جماعت و حج و... هست، اما از محتوا خالی شدهاند. به همین دلیل است که بیش از یک میلیارد جمعیت مسلمان تحت سلطه چند میلیون یهودی صهیونیست قرار گرفتهاند و محکوم و مرعوب آنها شدهاند. چرا؟ چون خط سقیفه است؛ و فاطمه زهرا - سلام الله علیها - در مقابل این خط سقیفه قیام کرده است؛ برای احیای تفکر علوی قیام کرده است.
وظیفه روحانیت در معرفی و ترویج تفکر فاطمی
وظیفه ما این است که این تفکر را در دنیا ترویج کنیم. اول بشناسیم و بعد بشناسانیم. بسیاری از علمای سنی از اوّلیات تفکر شیعی بیاطلاعاند. ما در کتابخانههایمان تمام کتابهای سنی را داریم و به آرا و نظرات آنان مراجعه میکنیم با مکاتب کلامی و فقهی و اصولیشان آشنایی داریم؛ اما آنها از شیعه و عقاید آن اطلاع ندارند؛ لذا باید به آنان عرضه کنید این تفکر را. فضای مجازی فرصت بسیار خوبی است. آن را تهدید ندانید. از این فرصت برای عرضه معالم شیعه و معرفی آثار فقهی و کلامی شیعه به بهترین نحو استفاده کنید. تا دیروز یک کتاب شیعه در عربستان مثل کالای قاچاق بود؛ اما الآن با استفاده از فضای مجازی تمام نوشتهها و کتابها را بهراحتی میتوان عرضه کرد. اصلاً مفهوم کتب ضاله از بین رفته است و هر جوان و حتی کودکی که گوشی همراه دارد، به هر مطلب و تفکری که در این دنیا هست، دسترسی دارد. بنابراین فرصت عرضه تفکر در اختیار ما قرار گرفته است؛ مخاطب هم بسیار هست؛ میخواهند ببینند که ما در اسلام و در شیعه چه حرفی داریم؛ و ما در اسلام و بیانات ائمه اطهار – علیهم السلام - حرف برای گفتن زیاد داریم و باید آنها را عرضه کنیم. وجود مقدس امام علیبنموسی الرضا – علیه السلام - فرمودند: «فأنّ الناس لو عَلِموا مَحاسِنَ کَلامِنا، لَاتّبَعونا». مردم اگر محاسن کلام ما را بشناسند، حتماً از ما تبعیت خواهند کرد. این محاسن را چه کسی باید عرضه کند؟ ما حوزه و روحانیت باید عرضه کنیم تا مردم بشنوند و بعد تشخیص دهند؛ آنگاه خودشان در مسیر قرار میگیرند.
والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته.
[1] . نهج البلاغه، خطبه متقین.
[2]. با الفاظ مختلفی ذکر شده است.
[3] . با الفاظ مختلفی ذکر شده است.