اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) یک وجود شناخته شده برای همه است
در آستانه ولادت با سعادت وجود مقدس امیرالمؤمنین (علیهالسلام) قرار داریم. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) یک وجود شناخته شده نه برای ما بلکه برای پیشینیان مانند انبیای سلف است. در این آیات شریفه: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُوني بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين»[1] و «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحيم»[2] منظور از «الاسماء» و «کلمات»، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است. این مطلب نه تنها در جوامع روایی شیعه بلکه در کتب روایی اهل سنت نیز نقل شده است. به تازگی دیدم یکی از وهابیهای افراطی، خیلی صریح گفته بود: «خدای تعالی به آدم فرمود: برای قبولی توبهات این اسماء را بگو». لذا این مطالب فقط در روایات شیعه نقل نشده است که بگویند اینها خبر است و شیعیان جعل کردهاند، بلکه اینها حقایقی است که اهل سنت در کتابهای خودشان نقل کردهاند. کما اینکه همان کسانی که ما را به سخره میگرفتند که علی ولید کعبه است، امروز طبق روایات خودشان اعتراف به این حقیقت میکنند.
علی و عیسی
این کعبه فضیلتش از بیت المقدس بیشتر است. مریم عذرا که قرآن از او به سیده نساء العالمین تعبیر میکند. مردی او را درک نکرده است و روح الامین در او میدمد. همانگونه که درباره حضرت آدم قرآن میفرماید: «وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي»[3] یک نحوه نفخی هم در خصوص حضرت عیسی صورت میگیرد از همان منشأ نشأت می گیرد منتها با واسطه حضرت مریم. این مقام و شأنی که مریم دارد شأن بالایی است. سیده نساء العالمین زمان خودش است. و در قرآن کریم خداوند فرموده است « وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنّ اللّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمينَ»[4] وقتی با این روش و ترتیب والا و بالا و مقدس که از آن نفخه سرچشمه می گیرد، حمل را برداشت و درد مخاضش گرفت، با اینکه او عزیز کرده خدا بود به او گفتند: «ای مریم از بیت المقدس برو بیرون وضع حملت را انجام بده و برگرد». مریمی که ساکن بیت المقدس و معتکف بود. از آغاز طفولیتش آنجا بود. در واقع در خانه خودش بود. او را بیرون میکنند تا کار ولادت عیسی که انجام شد برگردد. اما کعبه افضل از بیت المقدس است و فاطمه بنت اسد، مانند مریم ساکن کعبه نبود. فاطمه بنت اسدی که مقیم کعبه نیست و بیرون کعبه زندگی می کند وقتی میآید به صاحب کعبه متوسل میشود که درد مخاض او را آسان کند او را می پذیرند. آن هم عادی نمیپذیرند دیوار را برایش میشکافند و میپذیرند.
علی؛ ولید کعبه
این یک مسألهای است که با علیبنابیطالب (علیهالسلام) مانده است. این را نمیشود کنار زد. آنقدر کعبه را تعمیر کردند. آنقدر سعی کردند که این آثار را از بین ببرند. اما آیا این آثار را توانستند از بین ببرند؟! من اخیرا دیدم یکی از علمای بزرگ وهابی گفت: «این مسأله ولید کعبه بودن علی (علیهالسلام) حرفی ندارد و نمیشود آن را منکر شد. هر کس انکار کند کافر است». آنها هم که زود کافر و مشرک درست میکنند. حرفی ندارد چون نقل خودشان است. این علیبنابیطالب است که مادرش دیوار می شکافد و در کعبه او را پذیرایی میکنند.
علی و انبیا
علیبنابیطالب (علیهالسلام) برای انبیا آشناست. آن روزی که علی در ظاهر هنوز تولد نیافته، اما برای آدم رمز خلقت است و آنجا علی حضور دارد و نزد ابراهیم علی حضور دارد و وقتی علی متولد میشود، هنوز اسلامی نیست و پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله مبعوث نشده است. آنجا فاطمه بنت اسد قنداقه را به دست پیامبری داد که هنوز ظاهرا مبعوث به رسالت نشده است. علی دهان باز کرد:
« بِسْمِ اللّهِ الرّحْمنِ الرّحيم قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الّذينَ هُمْ في صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ
وَ الّذينَ هُمْ عَنِ اللّغْوِ مُعْرِضُونَ ».
قرآنی را ترنّم کرد که هنوز بر پیامبر نازل نشده بود و بعدا تدریجا نازل نشده است. این علیبنابیطالب است.
علی و قرآن
علی با رمز هستی و خلقت پیوند دارد. علی آشنای سرّ خلقت است. ورای این خلقت را میبیند و حضور دارد. از این علیبنابیطالب نمیشود و امکان دارد این فضایل را گرفت.
معاویه وقت قدرتش، یک سفر به مکه و مدینه آمده بود. خیلی با جلال و جبروت. وقتی علیبنابیطالب از دنیا رفته بود و امام مجتبی را کنار زده بود. خیلی مثلا با قدرت، به تصور خودش نام علیبنابیطالب را نگذاشته است باقی بماند. بخشنامه نوشته است برای همه جا که باید بالای منبرها لعن بر علیبنابیطالب کنند و مقدسین برای لعن بیشتر بر هم سبقت میگیرند و مسجد ذکر درست میکنند. در این جوّ به معاویه خبر دادند: «تو این جور داری تلاش می کنی برای لعن علی اما ابن عباس هر روز نشسته و در مجلس درسش فضایل علیبنابیطالب را میگوید».
معاویه خیلی عصبانی و برافروخته شد. آمد نزد ابن عباس و گفت: «تو درس تفسیر قرآن داری؟»
ابن عباس گفت: «بله درس تفسیر قرآن میگویم».
معاویه گفت: «شنیدهام فضایل علیبنابیطالب را میگویی».
گفت: «نه من تفسیر قرآن میگویم».
گفت: «در تفسیر قرآن فضایل علیبنابیطالب را میگویی».
گفت: «نه من تفسیر قرآن میگویم، ولی آیهای که در خصوص علی است را باید بگویم شأن نزولش چیست و چطور نازل شد و شرح بدهم».
گفت: «خُب فقط آیاتی را شرح بده و تفسیر کن که از علیبنابیطالب در آن نشانی نباشد».
ابن عباس گفت: «آیهای نداریم که در آن از علیبنابیطالب نشانی نباشد».
معاویه گفت: مثلا آیات «اذا زلزلت الارض زلزالها و اخرجت الارض اثقالها را تفسیر کن که در خصوص زلزله است و به علیبنابیطالب ربطی ندارد».
ابن عباس گفت: «اتفاقا شان نزول این آیات در مورد علی بن ابی طالب است، در مدینه زلزله شد مردم وحشت کردند علیبنابیطالب آمد پایش را گذاشت روی زمین و به زمین امر کرد استقرار پیدا کن و این آیه اذا زلزلت الارض زلزالها را خواند. اینها را چهجوری نگویم»؟!
معاویه عصبانی شد گفت: «پس بگو همه قرآن یعنی علیبنابیطالب».
این واقعیت بود که معاویه آنجا اظهار کرد. بله همه قرآن یعنی علیبنابیطالب.
خود آقایان نقل کردهاند در جنگ صفین وقتی که قرآن را بالای نیزه کرده بودند علی فرمود: «انا کلام الله الناطق». فرمود: «این کاغذها را از بالای نیزه بزنید و پایین بیندازید. انا کلام الله الناطق. قرآن من هستم». این روزگار این جور است که قرآنی که تمامش علیبنابیطالب است را بالای نیزه ببرند. این را معاویه کرد. امروز هم هست. امروز قرآن را مقابل علی نگه داشتهاند که همان میراثی که از گذشته مانده است فقط کتاب باشد در حالی که خود کتاب می فرماید: «وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ»[5]
همه قرآن علیبنابیطالب است و این واقعیت است. علی قرآن است و قرآن علی است. نیازی نیست از منابع شیعه نقل کنیم این کلماتی است که خود این آقایان نقل کردند: «الحق مع علی و علی مع الحق یدور بینهما حیث دار». حق مدار علی میچرخد و علی مدار حق میگردد. این کلام حضرت رسول است که در کتب حدیثی خود آقایان نقل کردهاند که «علی مع الحق و الحق مع علی». این الحق مع علی، این معیت یعنی چه؟! واقعش یعنی چه؟!
مقام علی، واقعی است نه ظاهری
علیبنابیطالب صاحب شأن و مقامی است و این مقام، ظاهری نیست که دست ما انسانها باشد که بخواهیم یا نخواهیم. انتخاب کنیم یا انتخاب نکنیم. ولو در جنگ صفین وقتی حاضرنشدند حرف او را بپذیرند و او را وادار به حکمیت کردند، علی (علیه السلام) باز نظر مردم را پذیرفت. این مقام ظاهر بود ولی مقام علی مقام واقعی است. از زمانی که قبرش کشف شد و باز شد. متوکل آمد آن مختصر بنایی هم که بود را خراب کرد. تا به امروز این بالا و پایینها بوده اما علی مانده است.
سیدالشهدا (علیهالسلام) شأنی از شئون امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است
شما نگاه کنید به سیدالشهدا (صلواتاللهوسلامهعلیه) متوکل و قبل از متوکل و بعد از او تا دوران اخیر با قبر حضرت چه کردند؟! یعنی قبر حضرت را نمیتوانستند تحمل کنند. صدام و صدامیان دسته طویریجیها را چطور به رگبار بستند؟! این حرکت اربعین را چطور گلوله باران کردند و تعطیل کردند؟! امروز این جمعیت که جمع می شود، این امام حسین هست یا نیست؟! در عراق امام حسین حکومت میکند یا حزب بعث یا صدام حسین یا دیگران؟! نه تنها در عراق بلکه در دنیای اسلام. نه تنها در دنیای اسلام بلکه در دنیای بشری. بزرگترین اجتماع بشری دارد برای امام حسین تشکیل میشود. توجه داشته باشید سیدالشهدا در روز عاشورا با همه عظمتش شأنی از شئون علیبنابیطالب است. خود سیدالشهدا با همه عظمتش خیلی مقام و شأن نزد خدا دارد.
قضیه آخوند خراسانی
این قضیه را از یکی از اساتید بزرگوارم و ایشان با یک واسطه از یکی از بزرگان نقل میکنند که ایشان آخوند خراسانی (رضواناللهتعالیعلیه) را در خواب دیده بود و به مرحوم آخوند گفته بود: با وجود آنکه شما آنجا این همه عظمت دارید هیچ تمایل دارید به این عالم برگردید؟! ایشان گفته بودند: «بله من دلم میخواهد به دنیا برگردم». پرسیده بود: «برگردید که چه کار کنید»؟ گفته بودند: «دلم میخواهد برگردم و در مجالس عزای سیدالشهدا شرکت کنم». آخوند میگوید: «ما آنجا که رفتیم فهمیدیم امام حسین یعنی چه». مثل آخوند که اهل معرفت است. خیلی بزرگ است. آنجا که میرود تازه میفهمد امام حسین کیست.
علی و روز عاشورا
این امام حسین شأنی از شئون علیبنابیطالب است. خود سیدالشهدا روز عاشورا وقتی میدان میرود شعارهای مختلف دارد. کلمات مختلف عنوان میفرماید: «انا ابن علی الطهر من آل هاشم کفانی بهذا مفخر حین افخر» در برابر کسانی که آمدند مقابلش ایستادند و گفتند: «اقاتلک بغضاً لابیک» یعنی آنهایی که امام حسین را کشتند بخاطر بغضی بود که از علیبنابیطالب در سینه داشتند و این علیبنابیطالب امر واقعی است. ظاهری نیست.
علی و فاطمه
خدا علیبنابیطالب را حفظ کرده و حفظ میکند. روی شرایط عادی نباید علیبنابیطالب باقی میماند باید جمع میشد. فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) چقدر شأن و مقام دارد. فاطمه زهرا کسی است که خودش را برای علیبنابیطالب قربانی میکند. آیا این جور نیست ؟ با آن شرایط سختی که روزگار را طی می کند. امیرالمؤمنین فاطمه زهرا را دید که نشسته بود و دارد گریه میکند. خیلی روزهای زار و نزاری بود. امیرمومنان فرمودند: «چرا گریه میکنی»؟ فاطمه زهرا فرمود: «دارم برای مظلومیت تو بعد از خودم گریه میکنم».به عبارت دیگر حضرت فاطمه میفرماید: «من ناصر تو بودم. اگر من نباشم چه میخواهند به سر تو بیاورند»؟ فاطمه زهرا با همه عظمتش برای علیبنابیطالب فدا میشود و مدافع علیبنابیطالب است و این علی خیلی مقام دارد. عرض کردم مقام واقعی است. لذا در بعضی از دلها مهر علی گذاشته میشود. این نشانه است که خدا به آن عبد عنایت داشته است و در آن دلی که بغض علیبنابیطالب هست، مطرود خداست. خود رسول اکرم فرمودند: «یا علی انت میزان الاعمال». یعنی فردای قیامت ترازو تو هستی.
علی و معراج
در معراج، پیامبر هر کجا رفت در هر مقامی رفت آنجا از علی از او پرسیدند. فرشتگان مقرب میآمدند احوال علی را میپرسیدند. با علیبنابیطالب آشنا بودند و وقتی پیامبر اکرم «ثم دنی فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی»[6] آن بالا با وجود اقدس الهی تکلم کرد، آنجا صدای علی را شنید. در آن اوج باز صدای علی هست. و وقتی پیامبر توضیح میخواهد به ایشان میگویند: «هیچ کس محبوبتر از علی بین خودم و تو ندیدهام و لذا اگر صدای من میخواهد تجلی پیدا کند به فردی تجلی میکند که محبوبترین و اقرب پیش من باشد». خدا با صدای علی با پیامبرش حرف میزند
اسم علی هنوز جرم است
آن وقت این علی را امروز هم نمیخواهند ببینند. هنوز نام علی نامی است که بخاطرش میکشند. یعنی اسم علی هنوز جرم است. از زمان معاویه شروع شد هنوز هم هست. از اتوبوس میآورند پایین اسمش علی است. اسم بچههای علی است. اسم وابستگان علی است چوب میخورند.
خدیجه کبری هم به خاطر علیبنابیطالب چوب میخورد. اصلا از نظر اهل سنت خدیجه کبری ام المؤمنین نیست. اگرچه از نظر ما ام المؤمنین فضیلت نیست، بلکه یک حکم فقهی است اما اهل سنت این را فضیلت گرفتند و به جناب خدیجه اطلاق نمیکنند چون به علیبنابیطالب وابسته است. حضرت فاطمه زهرا چوب میخورد به خاطر این که به علی وابسته است. اگر فاطمه زهرا به علی کاری نداشت، با او کاری نداشتند. این علیبنابیطالب را حالا میخواهند بپوشانند؟!
فضائل علی عالمگیر است
به قول خلیل بن احمد دوستان علی به هر حال ملاحظه کردند و ترسیدند و فضایلش را نگفتند و دشمنان علی فضایلش را انکار کردند و پوشاندند با وجود این فضایل او شرق و غرب عالم را گرفت. ما هم همین جور هستیم. در بین خودمان فضائل امیرالمؤمنین را میگوییم اما جایی که خطر داشته باشد آیا باز هم میگوییم و اظهار میکنیم؟! ما مخفی میکنیم.
معاویه احادیث در فضایل علیبنابیطالب را جمع میکرد تا از بین ببرند و برای خودش فضیلت درست کنند. اما چقدر از این احادیث باقی مانده است؟! آن طرف چقدر باقی مانده است؟! اصلا بعد از پیغمبر حدیث را کنار گذاشتند. به خاطر علیبنابیطالب نقل و تدوین و نوشتن حدیث را ممنوع کردند. مجازات آن را مرگ قرار دادند. چرا؟! به خاطر علیبنابیطالب.
علی نوری است که خاموش نمیشود
اما آنها توجه نداشتند این نور است و آنها میخواهند پا روی نور بگذارند. افراد احمق تصورشان این است که اگر پا روی نور گذاشتند دیگر خاموش و مخفی میشود. در حالی که نور میآید روی پا میافتد و نور علیبنابیطالب آمد روی آن پاها افتاد و آن پاها معدوم شد. اما آن نور باقی ماند.
منکران فضائل علی مانند خفاش کورند
علی خیلی شأن و مقام دارد. تصور علیبنابیطالب و فضایلش دشوار است. لذا افرادی که می خواهند این فضایل را نبینند معنایش این است مثل خفاش کورند. وقتی خورشید غروب میکرد و هوا تاریک میشود، خفاش پیدایش میشود. دور خانهها میچرخد. اینها خفاشصفت هستند نور را نمیتوانند تحمل کنند. در حقیقت این خورشید دارد میتابد اما اینها میروند در خانههایشان و حاجبها و مانعها را میکِشند تا با این نور روبرو نشوند. ولی خودشان را محروم میکنند. خیال میکنند که میخواهند علی را بکوبند. علی قابل کوبیدن نیست.
علی خورشید تابان است
علی خورشید است، نه این خورشید. این وصف معقول به محسوس است. وگرنه این خورشید هم با عنایت علی جا به جا میشود. ما وقتی میخواهیم تصور کنیم بیشتر از این نداریم. وقتی میخواهیم بزرگ ببینیم، خورشید را میبینیم. نورانی و بزرگتر از این نداریم. شخصی به خورشید خطاب کرد من به تو چی بگویم؟! اگر دعایت بکنم بگویم خدا تو را بلند کند که بلند کرده است. نورانیات کند که نور بیشتر از این چی هست؟! بعد گفت چیزی که به عقلم میرسد این است که خدا تو را مستدام بدارد. همیشه باشی. ما نیز چشممان به این خورشید میخورد. این را میفهمیم. بیشتر از این نمیفهمیم. اما علی فوق این معانی است. آنهایی که با علی ارتباط پیدا کردند اوج گرفتند.
پیوند با علی را غنیمت بدانیم
اما این چیزی که من میخواهم در پایان عرض کنم این است که این پیوند مبارکی که ما با علیبنابیطالب داریم را غنیمت بدانیم. این را بدانیم تشیع علی نیست. خیلی سخت است ما نمیتوانیم جا پای علی بگذاریم. ادعای تشیع و شیعه بودن هم نمیتوانیم بکنیم. ما شیعه هستیم اما شیعه جغرافیایی. ولی یک چیزی ما داریم و آن مهر علی و عشق علی در دلمان هست. این را نمیشود انکار کرد. ما برای علیبنابیطالب میمیریم. این پیوند هست و این پیوند را غنیمت بدانید. از آن استفاده کنیم و بهره ببریم. نکند شیعه جغرافیایی علی به علی ضربه بزند. ضربه را دوست به علی زیاد زده است. ما جزء آنها نباشیم که بگویند این پیروان علی اینگونه هستند. شیعه جغرافیایی هستیم اما همین عنوان به علی لطمه نزند. از ناحیه عاشقان علی لطمه به علی نخورد. واقعا ما محب علی هستم و امیدمان هم همین است. چون خدا علی را دوست دارد و این دل خانه محبت علی است. خدا این دل را نمیتواند از توجه دور بیندازد. نمیتواند بسوزاند. تعارف نیست بحثِ علی است. علی نوری است که هر جا بتابد زندگی میدهد. جنّت امر وجودی است و نار امر عدمی است. اما نور علی هر جا بتابد به ادنی وجه بتابد آنجا عنایت خدا هست رحمت واسعه هست. رحمت خدا در سایه محبت علیابنابیطالب است. پذیرش خدا در سایه علیبنابیطالب است. عبادت را نمیپذیرد جز با ولایت علیبنابیطالب. این علی است. این علی طلوع میکند و طلوع این علی در کعبه و از کعبه است.
امام عصر ارواحنافداه جلوه علی است
شبلی شمیل دانشمند مسیحی میگوید: « ای کاش این روزگار هر قرن یک علی به این مردم میداد». این امکان ندارد چون علی یکی است اما جلوهای از این علی هست و وجود دارد و آن وجود مقدس آقا حجت بن الحسن ارواحنافداه است. این عید بزرگی است. عید بسیار مبارکی است. ما این عید سعید را به ایشان تبریک میگوییم و امیدواریم خداوند به برکت این عید سعید برکات و عنایات خودش را شامل حال همه ما بفرماید و فرج و گشایشی کامل و شامل برای عامه شیعه و دوستداران علیبنابیطالب مقرر بفرماید.