مراسم شصت ودومين سالگرد ارتحال مرجع عظيم الشان جهان تشيع حضرت آيت الله العظمي بروجردي (قدس سره) روز سه شنبه مصادف با شب 13 شوال 1442 در جوار حرم كريمه اهل بيت فاطمه معصومه (سلام الله عليها) در صحن مسجد اعظم برگزار شد.
به گزارش پايگاه اطلاعرساني دفتر حضرت آيت الله علوي بروجردي مدظله العالی، اين مراسم كه با حضور نمايندگان بيوت مراجع عظام تقليد و جمع كثيري از اساتيد، شخصيت هاي علمي، انديشمندان، روحانيون و فضلا حوزه علميه، هيأت مذهبي و عاشقان به مكتب تشيع، مجاورين و زائرين كريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها و نيز اقشار مختلف مردم شريف و متدين برگزار شد. ابتدا قاري ممتاز بين المللي كشور استاد احمد ابوالقاسمي آياتي از قرآن كريم تلاوت و سپس با مرثيه سرايي مداح اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام) حاج آقاي حاج مرتضی طاهری مجلس ادامه يافت.
بسم الله الرحمن الرحیم
مراسم شصت ودومين سالگرد ارتحال مرجع عظيم الشان جهان تشيع حضرت آيت الله العظمي بروجردي (قدس سره) روز سه شنبه مصادف با شب 13 شوال 1442 در جوار حرم كريمه اهل بيت فاطمه معصومه (سلام الله عليها) در صحن مسجد اعظم برگزار شد.
به گزارش پايگاه اطلاعرساني دفتر حضرت آيت الله علوي بروجردي مدظله العالی، اين مراسم كه با حضور نمايندگان بيوت مراجع عظام تقليد و جمع كثيري از اساتيد، شخصيت هاي علمي، انديشمندان، روحانيون و فضلا حوزه علميه، هيأت مذهبي و عاشقان به مكتب تشيع، مجاورين و زائرين كريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها و نيز اقشار مختلف مردم شريف و متدين برگزار شد. ابتدا قاري ممتاز بين المللي كشور استاد احمد ابوالقاسمي آياتي از قرآن كريم تلاوت و سپس با مرثيه سرايي مداح اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام) حاج آقاي حاج مرتضی طاهری مجلس ادامه يافت.
مراسم شصت ودومين سالگرد ارتحال مرجع عظيم الشان جهان تشيع حضرت آيت الله العظمي بروجردي (قدس سره) با سخنرانی دانشمند معظم استاد حاج شیخ حسین انصاریان كه به تبيين جايگاه علمي و اخلاقي حضرت آيت الله العظمی بروجردی (قدس سره) ادامه يافت.
حجتالاسلام و المسلمین استاد حسین انصاریان با ذکر آیهای از قرآن مجید، به بررسی موضوع هجرت و تأثیر آن بر زندگی حضرت آیتالله العظمی بروجردی قدس سره پرداختند:
ایمان، هجرت، جهاد
محور صحبت دربارۀ سه موضوع بسیار مهم و با ارزش و مفید است که دارای فایده دنیا و آخرتی است و داشتن و انجام آنها پاداشی دارد که فقط خداوند سبحان از کیفیت این پاداش باخبر است. انسان ممکن است به کمک عقل و علم و تجربه از کمیتها آگاه شود، ولی آگاهی به کیفیتها یا غیرممکن است یا بسیار مشکل. این سه موضوع عبارت است از: ایمان، هجرت و جهاد.
گاهی در برخی آیات قرآن هرسه با هم ذکر شده است، مانند آیه ۲۱۸ سوره بقره: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ». این «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ»، برای خاطر خدا و برای جلب رضایت پروردگار مهربان عالم تحقق پیدا کرده است. قید «الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ» در اکثر مسائل عملی به کار گرفته شده و چنین کسانی «أُولَئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ» هستند، یعنی به رحمت پروردگار امیدوارند و امیدشان هم امید مثبت است، زیرا وقتی ایمان را در سرزمین قلب خود کاشتند و هجرت را به معنای جامع آن انتخاب کردند و جهاد را هم به معنای جامع آن انجام دادند، باید به رحمت خدا امید داشته باشند. معنای «جامع» را شاید خود امیرالمؤمنین علی علیهالسلام دقایقی پیش از شهادتشان برای فرزندان خویش بیان کردند و آن جهاد با «مال» و «جان» و «زبان»، این سرمایۀ عظیم سهگانۀ ملکوتی است.
اما کسی که در وجود خویش هیچ زراعتی نکرده، یعنی نه شجرۀ طیبه ایمان را کاشته و نه درخت پاک هجرت را سرسبز کرده و نه درخت جهاد را در سرزمین عمرش بارور کرده است، اگر به رحمت خدا امید داشته باشد، امیدش عبث و پوچ است و این امید کاری برای او صورت نخواهد داد.
این یک آیه هرسه حقیقت را بیان کرده است و برای آشنایی با شرح «ایمان» باید به ده جلد بسیار باعظمت و باارزش مربوط به بخش ایمان و کفر کتاب بحارالانوار مراجعه کنید. اما شرح مختصر «جهاد» در جلد یازدهم کتاب شریف وسائل الشیعه آمده است که این کتاب از خلوت کتابخانهها به امر آیتالله العظمی بروجردی قدس سره درآمد و چاپ شد و در آن روزگار چاپ بیستجلدی این کتاب کمک عظیمی به قم و نجف و مشهد و اصفهان و دیگر حوزههای آباد کرد. و اما «هجرت» به معنای وسیع آن، هم در قرآن مجید آمده و هم در روایات ملکوتی و عرشی اهلبیت علیهمالسلام. گاهی هجرت و جهاد در یک آیه آمده و گاهی هجرت بهتنهایی ذکر شده است که یکیدو آیه از آیات هجرت و دو روایت هم از روایات ناب مکتب اهلبیت علیهمالسلام دربارۀ هجرت را قرائت خواهم کرد.
هجرت زمینی
آیه صدم سوره نساء برای اهل آن اقیانوسی است. وقتی این آیه را با چشم عقل و با نگاه دل و جان و با نگاه اهلبیت علیهمالسلام ببینیم، در اقیانوس این آیۀ شریف امواجی به چشم میخورد. «وَ مَنْ يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا».
«وَمَنْ يُهَاجِر فِي سَبِيلِ اللَّهِ»؛ کسی که در راه خدا و نه به قصد دیگر هجرت کند، یعنی از وطن دور بشود و هجرتش به عشق خدا باشد، حتی به عشق خودش هم نباشد، یعنی «من» را لگد مال کند و در حوزۀ وجودش «الله» را طلوع بدهد: «يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا». وجود مبارک علیبنابراهیم قمی رضوانالله تعالی علیه در جلد دوم تفسیر خود میگوید «مُرَاغَمًا كَثِيرًا» یعنی «خیر کثیر». گرچه لغت «مُراغَم» یعنی سرزمینی که اگر آدمی در آنجا سکونت میکند، آرامش پیدا میکند و کسبوکار او راه میافتد و سفره مادیاش پهن میشود، ولی علیبنابراهیم قمی به این معنای لغوی اکتفا نکرده است. او با جان و دل خود با روایات اهلبیت علیهمالسلام ارتباط دارد و میگوید «مُرَاغَمًا كَثِيرًا» یعنی «خیر کثیر». در سورۀ بقره راجع به خیر کثیر آمده است: «[...]وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا[...]» و در سورۀ لقمان میفرماید: «وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ[...]». یعنی خیر کثیر خیری است که هم دنیا را میپوشاند و هم آخرت را زیر پر میگیرد. البته این هجرت به دلیل «يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً»، هجرتی زمینی است.
هجرت آسمانی
ادامۀ آیه دربارۀ هجرتی آسمانی و ملکوتی و عرشی است و دیگر پای زمین در کار نیست: «وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ»؛ کسی که از خانه و شهر و دیار خود و وجود خود هجرت کند و مقصد هجرت خدا و رسول خدا باشد، «ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ»، چنانچه در مسیر این هجرت بمیرد و به مقصد نرسد: «فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ»، پاداش او بر خدا واجب و قطعی است، بلکه بر عهده خداست. هیچکس بر عهده خدا هیچ حقی ندارد، اما در این آیه «فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ»، یعنی اجر او بر پروردگار عالم واجب و لازم است. «وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا»، و این آدم در آمرزش بسیار و در رحمت گسترده قرار میگیرد. «كَانَ» در اینجا یقیناً معنای زمانی ندارد، چون زمان برای پروردگار مطرح نیست. برای انسان گذشته و حال و آینده مطرح است، چون آدمی محدود است. ما گذشته و آینده را هم نمیبینیم، «الان» را میبینیم؛ ولی کل موجودات و زمانها یکجا نزد پروردگار حاضر است: «وَإِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنَا مُحْضَرُونَ» (یس: ۳۲). پس «كَانَ» معنای ماضی نمیدهد.
پاداش هجرت آسمانی
حال اگر این هجرت به مقصد رسید، یعنی مهاجر به سوی خدا و پیغمبر و کتاب خدا هجرت کرد، چه پاداشی دارد؟ هیچکس نمیداند. اینجاست که در اصول کافی، در بخش دوم، باب علم و عالِم و متعلم، بعد از بخش اول که در باب عقل و جهل است، رسول خدا صلیالله علیه و آله میفرماید کسی که برای فراگیری علم دین از خدا و پیغمبر و قرآن هجرت میکند، وقتی که روی زمین مینشیند و گوش فرامیدهد، تمام ماهیان دریا و پرندگان هوا برای او از خدا طلب مغفرت میکنند. در چند آیه قرآن، «تسبیح» با فعل ماضی و با فعل مضارع آمده است که در اینجا نه ماضیبودن فعل مطرح است و نه مضارع بودن آن . در آیهای آمده است: «سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ»، در آیۀ دیگری خداوند فرموده: «يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ»، در سوره اسراء میخوانیم: «وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ»، در سورۀ نور آمده است: «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ»، تمامی موجودات هم نماز دارند و هم تسبیح و عالم به نماز و تسبیح خود هستند. پس همۀ موجودات شعور دارند. طالب علم دین به کل آن موجودات معرفی میشود و آنها مکلف میشوند برای او از پروردگار طلب استغفار کنند. این هجرت برای تحصیل معرفت که کسی پدر، مادر، زن، فرزند، خویشاوندان و شهر پربرکت خود را خود را با هوای لطیف آن را رها کند و به شهری بیاید که هیچیک از نزدیکانش در آن زندگی نمیکند و از همۀ محبتهای آنها محروم است، و خودش است و چند هممباحثهای و تعدادی استاد فقه و اصول و حکمت و تفسیر و حدیث، البته که نزد پروردگار آنقدر ارزش دارد که تمام پرندگان و ماهیان دریا برای او استغفار کنند.
ما پیش از شروع تحصیل، باید این آیات و روایات را ببینیم تا برایمان دلگرمی شدید عرشی باشد، تا آیتالله العظمی بروجردی شدن یا در حد خودمان، حرکتمان عاشقانه و عارفانه باشد و بدون خستگی. یعنی حرکتی نباشد که در میانۀ راه خسته و دلتنگ شویم و از آن فرار کنیم. مهاجر باید هجرت را به پایان ببرد. در روایات، برای این هجرت چه مسائلی مطرح شده است؟ من سه روایت میخوانم: یک روایت از اهل سنت و دو روایت هم از شیعه.
روایت اهل سنت درباره «هجرت»
پیغمبر در مسجد تنها نشسته بود. پیرزنی خدمت رسول ایشان میرسد و به پیغمبر سلام کرده و عرض میکند: «من فقط برای اینکه موعظه شوم خدمت شما آمدهام و هیچ توقع دیگری ندارم.» عجب توقعی بالایی! واعظ اول در هستی خداست: «إِنَّمَا أَعِظُكُمْ» (سبأ: ۴۶)، قرآن خدا واعظ است و گوینده حکمتها، پیغمبر خدا واعظ است: «ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» (نحل: ۱۲۵). پیغمبر به این پیرزن سه موعظه عرضه داشتند، یکی از آنها این بود: «اهجُري المَعاصيَ؛ فإنَّها أفضَلُ الهِجرَةِ؛ پیرزن، از گناهان دور شو... .» مگر ممکن است پیرزن گناه کند؟ آری، ممکن است گناهانی کند که یک خانواده را به آتش بکشد، حسادت کند، سخنچینی کند، دوبههمزنی کند، برای عروس خود به ناحق سختی ایجاد بکند. بله، پیرزن و پیرمرد هم ممکن است گناهانی مرتکب بشوند که با سر در جهنم بیفتند. گناهان فقط مال جوانها نیست. گناهان بسیار بزرگتری وجود دارد که جوانها هنوز به آنها نرسیدهاند، مانند حسد و حرص و کبر؛ ولی پیرمرد و پیرزن ممکن است رسیده باشند.
روایات شیعه درباره «هجرت»
روایت دوم روایتی بسیار عالی است. پیغمبر میفرماید: «الهجرة هجرتان»، ما دو هجرت داریم: «الاولی ان تهجر السوء»، اولین هجرت این است که از هر بدی هجرت و با هر بدی قطع رابطه کنی. یعنی با تمام بدیهای وجودت قهر کنی، قهری که آشتی نداشته باشد. این دستور خطاب به همۀ ماست.
«و الاخران ان تهجر الی الله و رسوله»، هجرت دیگر این است که به سوی خدا و پیغمبر او هجرت کنی که تأویل آن هجرت برای معرفت پیداکردن و عالم و آگاه شدن است. چون پیغمبر به امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «لَا فَقْرَ أَشَدُّ مِنَ الْجَهْلِ»، تهیدستیای بدتر از جهل نیست. این دو روایت هجرت از نفس اماره به نفس مطمئنه، هجرت از بتخانه به معبد عبادتالله، هجرت از سقیفه به غدیر، هجرت از معصیت به تقوا، هجرت از شیطان به پروردگار مهربان عالم است. یکی از عمدهترین هجرتها همین هجرت از سقیفه به غدیر است؛ یعنی بتخانۀ سقیفه و همۀ بتهای او را دور بریزی و به سوی ولایةالله، ولایةالنبی و ولایةالولی بیایی، یعنی هجرت به سوی امیرالمؤمنین علیهالسلام از بتهای جاندار، از بتهایی که بسیار بدتر از بتهای بیجان بتخانههای دنیا هستند، که خداوند در قرآن میفرماید: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ» (مائده: ۵۵).
حضرت آیتالله بروجردی قدس سره و مسئلۀ «هجرت»
۱. هجرت از بروجرد به اصفهان
مرحوم آیتالله العظمی بروجردی قدس سره سه هجرت داشتند که جامع همۀ این هجرتهایی است که از قرآن و روایات خواندم. یک هجرت این بود که از خانهشان در بروجرد به اصفهان آمدند. آنجایی که در دل «وَمَنْ يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً» قرار داشت. به چهار سرزمین و سکونتگاه روحی برخورد میکنند و از این چهار سرزمین سرزمین آرامشدهنده، یعنی «مُرَاغَمًا كَثِيرًا»، به قول مرحوم علیبنابراهیم، خیر کثیر به دست میآورند: سرزمین فقه عظیم مرحوم آیتالله العظمی درچهای رضوانالله تعالی علیه است، سرزمین اصول ابوالمعالی کلباسی رضوانالله تعالی علیه است، و سرزمین حکمت و عرفان شیعی آخوند ملامحمد کاشانی و مرحوم جهانگیرخان قشقایی.
۲. هجرت به نجف
مرحوم آیتالله العظمی بروجردی قدس سره از اصفهان به بروجرد برمیگردند و از پدر بزرگوارشان، مرحوم حاج سید علی اجازه میگیرند که به نجف هجرت کنند. پدر با کمال میل به ایشان اجازه میدهد و او را هم به حرکت تشویق میکند. ایشان کنار اقیانوس بیساحل علم و ولایت امیرالمؤمنین، علاوه بر اتصال به علم امیرالمؤمنین و معنویت و نورانیت حضرت ولیالله الاعظم ارواحنا فداه به سه سرزمین عظیم میرسد و شجرۀ وجود خود را در این سه سرزمین میکارد و آبیاری میکند: سرزمین وجود مبارک آخوند خراسانی، این مرد زاهد عالم مجتهدپرور مخلص و تکیهگاه طلابی که مشکل داشتند. کتاب مرگی در نور شرح حال آخوند خراسانی است. در این کتاب نقل کردهاند که یکی از مقلدان ایشان از بغداد، یک عبای خاچیه برای ایشان هدیه آورد. آخوند خراسانی تشکر کرد و وقتی تاجر بغدادی برگشت، به یکی از طلابی که در درس او شرکت میکرد و عباشناس بود گفت این عبا را به بازار نجف ببر و ببین با چند تا عبای معمولی میشود آن را عوض کرد. آن طلبه گفت با دوازده عبا. آخوند خراسانی گفت این عبا را در بازار با دوازده عبا معاوضه کن و بیاور. سپس در بین شاگردها، بر دوش هرکدامشان که عبای کهنه داشتند، عبای نو انداخت و گفت این هدیه علی بن ابیطالب است که مبادا از آخوند تشکر کنند!
حضرت آیتالله العظمی بروجردی قدس سره شجره وجود خود را نه سال در سرزمین اصول آخوند کاشت و مجتهد کمنظیری در این علم شد و در سرزمین وجود آقا سید محمد کاظم یزدی، صاحب عروة الوثقی و در سرزمین وجود شیخالشریعه اصفهانی که مرد بسیار بزرگی بود و هرسه به او اجازات اجتهاد کمنظیری دادند. در این هجرت دوم، بر خیر کثیر اصفهان او بسیار اضافه شد.
۳. هجرت به قم
هجرت سوم ایشان از بروجرد به قم بود. ایشان وقتی وارد قم میشوند، کلاً حوزه قم حدود هفتصد طلبه داشته است که فقیرانه زندگی میکردند و با مشکلاتی روبهرو بودند و از دست رضاخان انگلیسی زجر کشیده بودند. ایشان حدود شانزده سال، طلبههای قم را به هفت هزار نفر میرسانند و در بین اینها چه دانشمندانی و فقیهانی و مفسرانی و نویسندگانی تربیت میشوند و کمکم این خیر کثیر شروع میکند به تلألؤدادن و اشراقدادن وجود خود به حوزههای دیگر ایران. و کمکم حوزههای اهلسنت از وجود این خیر کثیر الاهی آگاهی پیدا میکنند و با اشتیاق شروع میکنند به برقراری رابطه با ایشان. نهایتاً این رابطه منجر میشود به اینکه مرجع بزرگ اهل سنت فتوا میدهد معنا ندارد که مردم مسلمان به چهار مذهب ملزم باشند و همۀ مسلمانان مجازند که در کل عبادات و معاملات خود از فقه آل محمد پیروی کنند. این یک شعاع خیر کثیر وجود آیتالله العظمی بروجردی قدس سره است.
موج این خیر کثیر از کشورهای اسلامی هم گذشت و کمکم وارد آمریکا و اروپا شد که ماجرای آن مفصل است، اما به قول حافظ: «آسوده شبی باید و خوش مهتابی».
امشب شما در این مجلس و محفل و خانۀ خدا برای بزرگداشت چنین بزرگی اجتماع کردید و بدون شک و تردید ثواب عظیمی را نصیب خود نمودید.
خوشا آنان که در این صحنۀ خاک***چو خورشیدی درخشیدند و رفتند
خوشا آنان که بذر آدمیت***در این ویرانه پاشیدند و رفتند
خوشا آنان که بار دوستی را*** کشیدند و نرنجیدند و رفتند
خوشا آنان که در میزان وجدان***حساب خویش سنجیدند و رفتند
من گریههای شدید آیتالعظمی بروجردی قدس سره را بر اباعبدالله الحسین علیهالسلام دیده بودم. با شنیدن اسم سیدالشهدا علیهالسلام از دو چشم مبارک ایشان بر روی محاسن شریفشان اشک جاری میشد. شما ای مرجع بزرگ شیعه، اسم اباعبدالله را میشنیدید بیطاقت میشدید، اما عمه شما حضرت زینب سلامالله علیها آرام آرام به طرف میدان کربلا میرود. از جد خودش شنیده هرکس به طرف زیارت حسین من برود، به هر قدمی که برمیدارد، ثواب نود حج عمره قبولشده در نامۀ عملش مینویسم. بچهها کنار عمه در حرکت هستند و نمیدانند عمه چه مقصدی دارد، اما اگر میپرسیدند عمه چه گم کردهای که حالا داری اینگونه دنبال گمشده میگردی جواب میداد:
گلی گم کردهام میجویم آن را***به هر گل میرسم میبویم او را
اگر بینم گلم در خاک و در خون***به آب دیدگان میشویم آن را
یکمرتبه دیدند عمه وارد یک گودال شد و با یک دنیا ادب نشست، دارد شمشیرها و نیزهها و چوبها و سنگها را کنار میزند. دیدند زیر بغل یک بدن قطعهقطعه را گرفت روی دامن گذاشت و صدا زد: «صلیالله علیک یا رسولالله صلا علیک ملیک السماء: هذا حسینک مرمل بدماء و مقطع الاعضاء..»