دیدار مدیر عامل شرکت خودرو سازی سایپا و هیئت همراه با حضرت آیت الله علوی بروجردی (مدظله العالی)
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدولله رب العالمین و صل لله علی سیدنا محمد و آله المکرمین المنتجبین سیما بقیة الله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفدا فی العالمین
صنعت خودروسازی
مجموعۀ سایپا بهحق یکی از صنایع اساسی مملکت و مادر صنایع است. همانطور که فرمودید، الان تعداد فراوانی از مردم در صنعت شما اشتغال دارند. مجموعۀ کار شما مجموعۀ تولیدی و صنعت است. همهجای دنیا، هم اقتصاد باید به اقتضای خودش حرکت کند و هم صنعت؛ یعنی مطلب اساسی این است که ما بهعنوان سیاستگذار نمیتوانیم سیاست صنعتی تعیین کنیم یا افرادمان را که این طرف و آن طرف ماندهاند، در این مجموعه مشغول کنیم. این کار به متخصصان فن نیاز دارد، یعنی کارگذارهای متخصص و فعال در این صنعت که بدانند و سابقه داشته باشند، باید این کار را به عهده بگیرند. از طرف دیگر، الان متأسفانه اقتصاد کشور، اقتصاد سلامتی نیست، مخصوصاً مسئلۀ بانکها مسئلۀ بزرگی است و این مصیبت هم در اثر ندانمکاری پیدا شده است. من اظهارنظرهایی دربارۀ بانکها داشته و دارم. این سودهای 15درصد و 10درصد و حتی 5درصد اصلاً معقول نیست. بانکهای ژاپن نیمدرصد بهره میدهند و بعد وقتی میبینند شرکتی در فروشش و در صادراتش موفق است، همان نیمدرصد را هم دولت قبول میکند و نمیگیرد. در چنین دنیایی شما میخواهید با خودرویی که با آن سرمایه گذاری آمده رقابت کنید. طبیعی است که امکان ندارد.
تفاوت صنعت خودروسازی ژاپن و ایران
مسئولان انتقاد میکنند که چطور ژاپن خودروسازیاش چنین است، اما خودروسازی ما اینگونه است. خوب است که ما هم مثل آنها عمل کنیم. الان نرخ بهرۀ بالای یکونیمدرصد در دنیا نداریم، آن وقت دردآور این است که گاهی اوقات بسیاری از کارخانهدارها و ارباب تولید، به سود و جریمه میافتند و تا 60درصد سود میدهند. این مسائل را به من گفتهاند. عجیب این است که ما آن60درصد را ربا نمیدانیم؛ اما آن نیمدرصدی را که بانک ژاپن میگیرد ربا میدانیم. حتی صندوقهای قرضالحسنۀ ما معمولاً کارمزدی حدود 4درصد و سهنیمدرصد و سهدرصد میگیرند؛ اما در خارج از ایران نرخ سودشان از نرخ کارمزد ما کمتر است و همین مسئله صنعتشان را میچرخاند. بهعلاوه، هیچ جای دنیا هم، حتی در مراکز بزرگ صنعتی هم اینطور نیست که سرمایهگذار پول کلان داشته باشد و در هر کاری آن را خرج کند. بانک برادر بزرگتر و شریک عمده در هر کاری است؛ یعنی اصلاً در دنیا، بانک نقدینگی را برای افراد تأمین میکند. سابقاً هم حسابهای اعتباری داشتیم که الان متأسفانه جمع شده است. اعتبار به این معنا بود که افراد بهاندازۀ کار و بهاندازۀ سرمایۀ مجموعهشان اعتباری پیش بانکها داشتند؛ یعنی پول نداشتند، اما اعتبار بود و به این اعتبار کار خودشان را میچرخاندند. آنها مواد اولیه میخواستند وارد کنند، پول کارگر میخواستند بدهند، گاهی اوقات فروش بالا و پایین و در بعضی از فصول کموزیاد میشد که در سابق اینطور بود، طبیعی بود که همیشه به نقدینگی ثابت نیاز داشتند و گاهی پول نمیرسید؛ لذا از آن اعتبار استفاده میکردند. هیچ وقت کار لنگی پیدا نمیکرد. در همهجای دنیا خودروسازی صنعتی بسیار اساسی است. مشکلی که شما دارید این است که جلوی چشم مردم هستید؛ یعنی به مجردی که یک میلیون تومان قیمت را افزایش دهید، صدای همه درمیآید و از چپ و راست فریاد میزنند. اما مثلاً در صنعت پتروشیمی اینگونه نیست. در صنایع فولاد افزایش قیمت خیلی غیرمعقول داشتیم. میدانید که در هیچ کجای دنیا یکمرتبه 50درصد و 40درصد افزایش قیمت معنا ندارد، آن هم برای من که میخواهم از این مواد اولیه استفاده کنم. اما هیچیک از افراد معمولی جامعه متوجه این افزایش قیمت نمیشود و هیچکس هم اعتراض نمیکند. آنهایی که در دولتها اهل فن هستند، متوجه می شوند و فشار نمیآورند، اما به صنعت خودروسازی که با این مواد اولیه تولید شده است، فشار میآید. این مصیبتی است که ما داریم.
لزوم توجه به تحقیق در صنعت خودروسازی
اگر ما بودیم و صنعت خودمان، روی همین تصمیمهای خودمان کار میگشت. یعنی بهتر است در داخل برای کار خودمان تصمیم بگیریم؛ اما این کار سرمایهگذاری میخواهد. خود اسباب و دستگاههای شما باید بهروز باشد. با دستگاههای قدیمی و سی سال سابقه، نمیتوانید کارهای جدید عرضه کنید. از طرف دیگر، همهجای دنیا، آنطور که ما شنیدهایم، گاهی 10درصد از درآمد یا فروششان صرف تحقیق میشود. تحقیق هم به این صورت است که هدف این دستگاههای عظیم یک جهتش تولید خودرو است؛ اما بقیۀ جهات هم هست، مثل اینکه چه بکنیم تا محصولمان بهتر شود و این مدلی که امسال میآید باید پنج امتیاز بیشتر نسبت به مدل پارسال داشته باشد. یا مثلاً اینکه قیمت را هم پایین بیاوریم. الان همهجای دنیا اینطور است، از لوازم خانگی گرفته تا لوازم الکترونیکی، هر سال که میگذرد قیمتها کاهش مییابد و کیفیت افزایش.
صنعت خودروسازی ایران بیمار است
الان صنایع در دنیا دیگر اینطور نیست که مرزها مثل دیوار باشند و آنطور که ما در داخل کشور خودمان محبوس کردهایم، خودشان را محبوس کرده باشند، بلکه اقتصاد اقتصاد جهانی است و عرضه عرضۀ جهانی. آنها این مشکلات ما را در خصوص مواد اولیه ندارند، مشکلات بانکی ما را ندارند و حتی امکانات تحقیقاتی برای این کار دارند. آن وقت تازه ما میخواهیم با آنها رقابت بکنیم و این رقابت به داخل مملکت ما هم کشیده میشود؛ یعنی من هم که میخواهم اتوموبیل بخرم، به اتوموبیل شما و اتوموبیلی که کرۀ جنوبی یا ژاپن ساخته است نگاه میکنم و اینجا اگر واقعاً مسئلۀ گمرک و این اضافهای که میگیرند به داد شما نرسد، فروشی نخواهید داشت. این صنعت، صنعت مریضی است. صنعت سالم صنعتی است که تمام خودروهای دنیا وارد ایران شود و هیچ گمرکی هم بابت آن نگیریم، درعینحال محصول شما فروش برود. اگر هم عدهای در ایران هستند که دلشان میخواهد محصول خارجی استفاده کنند، آن وقت به کسانی تکیه کنیم که در خارج از ایران دلشان میخواهد از محصولات ما استفاده کنند. این صنعت وقتی به این مقام برسد، صنعت خوبی است که میچرخد، وگرنه صنعتی است مریض در یک اقتصاد مریض و ورشکسته. ما مدام میخواهیم این اعلام ورشکستگی را عقب بیندازیم. بعد هم دلمان میسوزد که اینهمه مجموعه مشغول کارند و اینهمه مجموعه از این صنعت نان میخورند و ما یکمرتبه همۀ اینها را میخواهیم بیکار کنیم. این واقعیت کار ما است. لذا شخصی مثل شما که خودتان هم در این کار سابقه دارید و بهتر از ما با همۀ این مشکلات آشنایید، وقتی هدایت این مجموعه را میپذیرید، مجاهده میکنید. باید دربارۀ این مسئله فکر کنید که چطور ممکن میشود قطعهسازها هم مانند صنعت خودروسازی اتاق فکر داشته باشند، بخش تحقیق داشته باشند و چه کنیم که تولید بهتر شود و استحکام بیشتر و قیمت ارزانتر داشته باشد. اصلاً در دنیا اینگونه است که نرخ دائم باید سالبهسال پایین بیاید. متأسفانه در فرهنگ ایرانی اینگونه نیست. ما خودمان این فرهنگ را درست کردیم که تا جنسم با کارخانۀ شما خوب به فروش رفت و منِ قطعهساز قراردادم مشخص شد، دیگر سعی میکنم از کیفیت بکاهم یا قیمت را افزایش دهم. البته قطعهساز هم مانند شما بهانههایی دارد. آنها هم مواد اولیه مثل فولاد میخواهند. متأسفانه این مشکلات دست به دست هم داده و اوضاع را بهم ریخته است.
نیاز به سیستم اقتصادی منسجم
ما نهتنها در محدودۀ کار شما، بلکه در محدودۀ بالاتر از کار شما، به یک سیستم اقتصادی منسجم و یک تیم اقتصادی منسجم نیاز داریم. الان متأسفانه در بین شخصیتهای تأثیرگذار ما در بخش اقتصاد اختلاف نظر هست و هرکدام یک حرفی میزنند و نتیجه این میشود که میبینید. اقتصاد ما نهتنها سلامت نیست، نهتنها مریض نیست، بلکه مریض بدحال است. وقتی مریضی بدحال میشود، به دکتر عادی اکتفا نمیکنند، بلکه کمسیون پزشکی تشکیل میدهند. ما الان در وضعیت کمسیون پزشکی هستیم. ما به یک مجموعۀ اقتصادی منسجم با یک فکر فوقالعاده نیاز داریم، نه آن فکری که همهجای دنیا میگذرد. همهجای دنیا کارشان اینطور نیست و آن را میچرخانند. ما باید فکری داشته باشیم که از افق مشکلات بالاتر برود و پرواز کند؛ اما متأسفانه چنین فکری نداریم.
حرامبودن احتکار و عدم تعیین نرخ در اسلام
گاهی اوقات کسانی در رأس کارهای نظارت بر امور اقتصادی قرار دارند که اصلاً متوجه مشکلات شما نیستند. گاهی کمسیون نرخگذاری به فروشنده میگوید این جنس را باید به این نرخ بفروشی. این کار معنا ندارد. فروشنده هم این جنسی که به دستش میرسد، با نرخی بیشتر از قبل تهیه کرده است. اصلاً در اسلام تعیین نرخ نداریم. اقتصاد اسلام اقتصاد باز است. احتکار در اسلام حرام است. انبارکردن جنسی که مردم نیاز دارند حرام است. خود رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در مدینه بود. به ایشان گزارش دادند که کسی گندم احتکار کرده است. حضرت فرمودند بروید و انبارهایشان را باز کنید و جنسش را به مردم عرضه کنید. پیش رسول اکرم آمدند و گفتند انبارها را باز کردیم و میخواهیم جنس را عرضه کنیم، به چه نرخی بدهیم؟ حضرت فرمودند ما حق تعیین نرخ نداریم، نرخ را بازار تعیین میکند. از ابتدا در اقتصاد ما تعیین نرخ در هر چیزی اشتباه بوده و اسلامی و مطابق اصول اقتصادی هم نیست.
اقتصاد دولتی؛ مشکل صنعت خودروسازی
مشکل دیگری که شما دارید، سابقۀ اقتصادی ما است. ما از این اقتصاد دولتی شروع کردیم. آن موقع زمان جنگ بود، فشار بود، تحریم بود و هرچه بود، اقتصاد دولتی را شروع کردیم و همه چیز دست دولت بود. ابتدا کارخانههایی را که افراد داشتند، از آنها گرفتیم. این کار اشتباه بود. ما باید آن کسانی را که هنر داشتند و این کارخانهها را سرپا کردند و متخصص بودند، بهکار بگیریم. قبلاً حکومت دیگری بود و آنها خودشان را با آن حکومت هماهنگ میکردند و حالا باید خودشان را با ما هماهنگ کنند. در دنیا وقتی رئیسجمهوری میآید، هدفش زیروروکردن همۀ کارمندها نیست. همهجای دنیا دمکراسی هست. نباید فکر کنیم سرمایههای کشور فقط پول و طلاست. سرمایۀ ما مغزهای ما است، اقتصاد یک ارزش است، سرمایه یک ارزش است و سرمایهگذار یک ارزش است. ما این سرمایهگذار را بهعنوان یک زالو معرفی کردیم و سرمایه را ضد ارزش شناختیم؛ پس نتیجه این شد که آنها رفتند. سرمایهگذارهای ما الان در نقاطی از دنیا درخششهایی دارند و سرمایههای عجیبی. برخی از آنها را میشناسیم. مثلاً همین آقایان خیامیها. اینها به انگلیس رفتند و هزار مدرسه بهعنوان خیرین مدرسهساز برای فقرای انگلستان به پا کردند. ما ابتدا چنین وضعی داشتیم، حالا میخواهیم اقتصاد را آزاد کنیم. همین شوروی سابق را ببینید که الان صنایع اتوموبیل و صنایع هواپیمایش از نظر بینالمللی در چه درجه و جایگاهی نسبت به ممالکی که دارای اقتصاد آزاد هستند قرار دارد. آن زمانی که سایپا سرپا شده بود، کرۀ جنوبی در چه وضعیتی بود؟ الان کره در ماشین و لوازم خانگی و لوازم الکترونیکی در دنیا حرف برای گفتن دارد. این پنجاه سال آنها چه کردند و ما چه کردیم؟ خوب راه اشتباه بوده است. آدم عاقل کسی است که با شهامت و شجاعت اشتباه را متوجه شود و بعد برگردد و آن را تکرار نکند. استعدادهای کشورهای دیگر از ما بیشتر و قویتر است. ما متخصصهای کمتری نسبت به آنها داریم. اما افراد برجستۀ ما هم در المپیادهای بینالمللی شرکت میکنند. ایرانیها هم انصافاً استعداد فراوان و قوی دارند. اما چه اتفاقی افتاده؟ کرۀ جنوبی و کرۀ شمالی را باهم مقایسه کنید. کرۀ جنوبی در چه وضعی است و کرۀ شمالی در چه وضعی؟ اقتصاد حرف خودش را دارد و صنعت هم حرف خودش را و هرکدام اقتضائات خود را دارند. صنعت باید صرفه داشته باشد. اگر در امریکا صنعت صرفه نداشته باشد، تعطیلش میکنند. هیچ وقت خودرویی را که ممکن است روی آن ضرر بدهند، حالا چه خوب یا چه بد، تولید نمیکنند.
لزوم اصلاح بانکها در ایران
عمل شما واقعاً حرکتی جهادی است. یعنی یک مسئله این است که وضع موجود را حفظ کنید. اقتصاد ما و بانکهای ما این است. باید این بانکها اصلاح شوند. از روز اول کارمان اشتباه بود که برای اسلامیکردن بانکها مضاربه و مزارعه را به آنها تزریق کردیم. از طرفی بانک از مردم پول میگیرد و میخواهد 15درصد به آنها سود بدهد. 2درصد هم خودش خرج دارد و کمتر از 17درصد نمیتواند سود بدهد. حرف این است که بانک به چه مناسبت از مردم مضاربه میگیرد. اصلاً کار بانک این نیست که پول از مردم بگیرد و به آنها سود بدهد. در دنیا این کار بورس است. در دنیا خود بانکها برای اینکه سرمایهگذارهایشان سود ببرند، پولهایشان را در بورس سرمایهگذاری میکنند. در بورس که سرمایهگذاری شود، تولید افزایش مییابد. وقتی سرمایۀ شما در بورس باشد و برای خرید سهام هجمه بیاورند، ارزش کار شما بیشتر میشود. شما تشویق و تقویت میشوید. اما مضاربه و مساوات را وارد سیستم بانکی کردند و همۀ این سیستم را بهم زدند. مسئلۀ خدا و دین و اعتقاد سر جای خود محفوظ است؛ اما با دین و اعتقاد این چرخۀ اقتصادی و این فرمول اقتصادی تغییر نمیکند. دو دوتا چهار تا است و نمی توانیم بگوییم ارزشی حسابش کنیم. آن ارزشهایی که ما باید ببینیم، ارزشهای والاست. آن ارزشها را در بستر اقتصاد سالم باید ببینیم. الان ما روی گنجی از نعمتهای خدادادی نشستهایم. کشور ما نفت و گاز دارد. عربستان فقط نفت دارد. اینهمه معادن داریم، اینهمه استعدادها که بزرگترین گنجمان این است. واقعاً غصه دارد که در آلمان، عمدۀ کادر پزشکیشان را ایرانیها تشکیل میدهند. همینطور در امریکا و کشورهای دیگر اروپا، پزشکان ایرانی بنام هستند. در سفری که به مکه مشرف شدم، کاروانی از امریکا میآمد. شخصی به نام آقای موسوی که با ما آشنا بود، کاروانی چهارصد یا پانصد نفره از لسآنجس آورده بود. چند شبی پیش آنها بودم. افرادی که از امریکا آمده بودند، 27 نفرشان در ناسا کار میکردند که ایرانی هم بودند. هفده نفرشان حق سفر به ایران را هم نداشتند. آنها شبها دور ما جمع میشدند. ایرانی هر کجای دنیا برود، ایرانی است و دست از اعتقاد و اصالتش برنمیدارد. ما نباید به ظواهر افراد توجه کنیم. همین افراد در آنجا از چه زندگیهایی با همان عقیده، گذشتهاند. مکرر از همان افرادی که از سطوح بالا بودند و در ناسا کار میکردند و حق مسافرت به ایران را هم نداشتند، میشنیدم که اگر امکانات کارشان در ایران فراهم باشد، یک لحظه درنگ نخواهند کرد و به ایران برخواهند گشت. من به خارج از ایران زیاد سفر کردهام؛ اما به یک ایرانی در بیرون از ایران برنخوردم که دلش خوش باشد که از ایران رفته است. همهشان دنبال برگشتن به ایران هستند. آنهایی که نمیتوانند برگردند یا مشکل دارند، اصلاً ایران در ذهنشان کابوسی شده است. ما این علایق و این سرمایهها را در افراد داریم. آن وقت این شرایط اقتصادی در مملکت انصافاً درست نیست. بعد هم میخواهیم نظام خودمان را بهعنوان مکتب امیرالمؤمنین علیه السلام و مکتب شیعه معرفی کنیم؛ اما با این اقتصاد لنگ جور درنمیآید. ما مشکل بانک داریم و مشکل مواد اولیه داریم.
وجود مشکلات مدیریتی در ایران
یکی دیگر از مشکلات بسیار عمدۀ ما مشکل مدیریتی است که بسیار اساسی است. گاهی اوقات بسیاری از مشکلات را میشود به هر ترتیبی رفعورجوع کرد، اما به دست کسی که وارد به این کار باشد و سابقۀ این کار را داشته باشد. کسانی بودند که این ویژگیها را نداشتند و مشکلات را چند برابر کردند. الان شما وارث چنین وضعی هستید، یعنی اسیر مدیریتهای غیردرست. در بین مدیریتها مدیریت بحران هم داریم. گاهی اوقات حتی در سطح بینالمللی هم خودروسازی و صنایع دیگر گرفتار بحران میشوند. مثلاً ماشینی را عرضه کردهاند که نقصی داشته است. باید آن را مثلاً از امریکا و کانادا به کره و ژاپن برگردانند. این مدیریت بحران است؛ اما آنها مدیریت میکنند و آب از آب تکان نمیخورد و نه مشتریانشان را از دست میدهند و نه اعتبارشان را. بله، در بورس قدری سهامشان چند روز پایین میآید و بعد هم دوباره بالا میرود. این مدیریت بحران است. ما در این اوضاعی که هستیم، باید از مدیرانی برخوردار باشیم که بتوانند در حالت بحران هم مدیریت کنند. ما بحران شدید داریم. مردم را عادت دادهایم که پول در بانک بگذارند و سر ماه سودش را بگیرند. این سود مالیات هم ندارد. این شیوۀ زندگی اسلامی نیست. اصلاً علت حرمت ربا این بود که پول خودش کار نکند، بلکه اشتغال ایجاد کند و سرمایه شود و در کار بیفتد.
کارخانهدارها برای واردکردن مواد اولیه مصیبت دارند. اولاً وقتی میخواهیم در کشور کارخانهای سر پا یا شرکتی ثبت کنیم، زمان زیادی میبرد. بعد هم که میخواهیم موادی از بیرون بیاوریم، با این وضع ارزی و مشکلاتی که داریم، خود مشکلی دیگر است. مشکلاتی که در داخل برای ما درست میکنند، بیشتر از اینهاست. در چنین اوضاعی کارخانهدار باید پول کارگر و مواد اولیه بدهد که یا برایش نمیصرفد یا صرف جزئی دارد. بارها کارخانهدارها به من گفتهاند که کاش پولمان را در بانک گذاشته بودیم و شب راحت میخوابیدیم. این یعنی اینکه ما برای سرمایهگذاری، هزینه درست کردهایم. ما مردم را تشویق نکردیم که این سرمایهها را در این کارها بیاورند تا این امکان برای شما فراهم شود که سرمایهتان را اضافه کنید و امکانات مالیتان بیشتر شود. باید مردم را تشویق به سرمایهگذاری کنیم نه سپرده گذاری در بانکها. متأسفانه بانکها الان بهعنوان صاحب کار جلو میآیند. بانک بنگاهدار نیست. بانک فقط باید پول بدهد و اعتبار عرضه کند، نه اینکه خودش کارگردان باشد. الان کارخانههایی که نمیچرخند معمولا از بانک وام گرفتهاند، بعد از آنکه نتوانستند وام خود را پرداخت کنند بانکها کارخانه را میگیرند، کدام یک از این کارخانهها را بانک توانسته درست اداره بکند، فقط کارخانه و تولید و کارگر را از چرخه می اندازد، بانک اداره کننده نیست، حتی اگر بانک خصوصی باشد. بانک خودش یک صنعت دیگر است، نمیتوان این دو را با هم قاطی کرد. اگر مردم اعتماد بکنند و مطمئن باشند سرمایه گذاری آنها سود مناسب دارد سرمایههای خود را به کار میاندازند.
ما الان با این مشکلات مواجه هستیم؛ اما همیشه اینگونه بوده که در بحرانها و مشکلات از خدا یاری میخواهیم. البته خدا هم به ما خواهد فرمود که من عقل هم به شما دادهام و قرار شد کارها را بر بساط عقل طی کنید تا به نتیجه برسید. اما ما از خداوند و از اولیای دین کمک میخواهیم؛ چون الان فقط مسئله شکست یا پیروزی یک تولیدی یا کارخانه نیست. شما نمونه و اسوهای از دهها بنگاه صنعتی دیگر هستید. اتوموبیلسازی در ایران کلاً گرفتار این مشکلات است و فقط شما نیستید؛ اما مشکلاتشان به شکل دیگری است.
یکی دیگر از مشکلات ما مسئلۀ ارز است. نرخ ارز کم و زیاد میشود. هیچ کجای دنیا اینطور نیست. این بالا و پایینشدنها مستقیم در کار شما و ما تأثیر میگذارد. از طرفی دیگر تا میخواهید پانصد تومان به قیمت کالایی اضافه کنید، صدای مردم درمیآید.
امیدواریم خداوند خود به ما عنایت کند. اما دعایی که من دارم این است که خداوند به ما توفیق و توان بدهد تا بتوانیم مدیریت بحرانی اعمال بکنیم، نه مدیریت تخصصی بلکه فوق تخصصی، تا در حال حاضر این مشکلات تقلیل پیدا کند و بعد انشاءالله مرحلهبهمرحله مشکلات رفع شود. سپس برای بالابردن استاندارد کارمان فکری بکنیم، بهگونهای که بتوانیم اطمینان مردم را جلب کنیم. گاهی اوقات این ماشین تولید داخلی که نقصی پیدا میکند، مردم آن را با تولید خارجی مقایسه کرده و با خود فکر میکنند که چقدر پول دادهاند و چه محصولی تحویل گرفتهاند، درحالیکه بسیاری از مردم میخواهند با این ماشین زندگی بگذرانند. تولید داخلی در گذشته، ترمه بود؛ اما در حد خودش مرغوب بود و در دنیا موضوعیت داشت. ما دلمان میخواهد الان هم همانطور باشیم. ما دلبستۀ این آب و خاک هستیم. اینکه ما جنس خارجی مصرف کنیم و به محصول کشور کره اعتماد کنیم اما به محصول کشور خودمان نه، واقعاً سخت است؛ اما ناچاریم چنین کنیم. چون نیازهایی که داریم، با محصولات آنها بیشتر تطبیق پیدا میکند.
امید؛ سرمایۀ ما است
دعا میکنم خداوند به ما توفیق اعمال مدیریت بحرانی بدهد. سرمایۀ بزرگ دیگری که باید داشته باشیم، این است که در هیچ شرایطی ناامید نشویم؛ یعنی بیان مشکلات، امید را از ما نگیرد. امید داشته باشیم برای بازکردن گرهها. گرهها متعدد است، باید دانه دانه بازشان کنیم. ما امیدواریم خداوند به شما که مجاهده کردید و این تیم عزیز و گرامی که با آنها کار میکنید، این توفیق را بدهد که تأثیرات بسیار مفیدی در این روند داشته باشید. گرههای بزرگی با این کار به دست شما باز میشود؛ هر چند امید معجزه نمیتوان داشت؛ اما گرههای بزرگ انشاءالله باز بشود و نوبت به بازکردن گرههای کوچک برسد.
والسلام علیکم و رحمةالله برکاته