دیدار حضرت آیت الله علوی بروجردی (مدظله العالی) با خانواده شهید محسن حججی.
بسم الله الرحمن الرحيم
ارزش تذهیب نفس
مقامی که خداوند به انسان عنایت میکند، همیشه تابع ظرفیت خود انسان است. عنایت خداوند عام و شامل همۀ موجودات است و فقط به انسانها اختصاص ندارد؛ اما هر موجودی در حد توان خویش و به حد ظرفیت خویش بهره میگیرد. کسانی که روی نفس خودشان کار کردند، بسیار بودند؛ فقط هم حوزوی نبودند، در بازار هم بودند. بزرگانی که در تحصیل علم میکوشیدند، روی نفس خودشان هم کار میکردند و کمالات نفسانی پیدا میکردند. آنها در آن اوج به مقام و مرحلهای میرسیدند که مصداق آیۀ شریفۀ «وَ مَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى» میشدند. البته بعد از طی مراحل، یعنی باید در جهات مختلف امتحان میدادند تا به مرحله و مقامی میرسیدند که در مقابل خدا عبودیت محض میبودند. عبودیت محض یعنی خضوع محض، یعنی واگذاری همه چیز به خدا، یعنی آنچه ما در وجود حضرت سیدالشهداء میبینیم. چنین انسانهایی همه چیز را در راه خدا خرج میکنند. این اوج کمال انسانی است؛ اما آن قابلیتی که سیدالشهداء در این مقام دارند، دیگران به آن اندازه ندارند.
شهادت؛ فوز ابدی
شما باید به این عزیز بزرگوار ما، شهید محسن حججی، فخر کنید. داغ فرزند و داغ شوهر در این سن واقعاً سنگین است. من هم که این حرف را میگویم، خودم داغ فرزند دیدهام و میفهمم شما چه میکشید و از درون چگونه میسوزید. این اتفاق هم اتفاقی نیست که فراموش شود. این داغ بسیار سنگین است؛ اما شما این افتخار را دارید که فرزند بزرگوارتان راه صدساله را یکشبه طی کرده است. یعنی خصوصیاتی که ما از او دیدیم و شنیدیم، او را بهعنوان یک اسوه معرفی کرد. گویا در مقابلِ مرگ نه وحشتی داشته و نه ترسی و با لبخند و شوق به استقبال مرگ رفته است. در مقابلِ آن جلادهای بیرحمی که بههرحال تمام دنیا اعتراف میکنند که چه موجودات خطرناکی هستند، کارش راه صدساله را یکشبه طیکردن است. شکی نیست و یقین داشته باشید کسانی که این عزیز بزرگوار ما در آن دنیا با آنها همنشین است، بسیار بهترند از افرادی که در این دنیا با آنها سروکار داشت. برای ایشان فوز ابدی است. ما به اسلام و کلام نورانی قرآن و کلام نورانی رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم و آن مقاماتی که در وصف شهید گفتهاند اعتقاد داریم. قطعاً شهادت برای ایشان یک فوز ابدی است.
سعادت کشتهشدن بهدست انسانهای شقی
دنیا جز مصیبت نیست. دنیا دنیای فقدانهاست و سریع هم میگذرد. ما در زندگی خودمان به گذرابودن و کوتاهی دنیا توجه نمیکنیم. وقتی که میگذرد متوجه میشویم. یکمرتبه به پشت سر نگاه میکنیم و میبینیم شصت سال گذشته، هفتاد سال گذشته، اما مثل اینکه بهسرعت برق گذشته است. زندگی همۀ ما تمام میشود. همۀ ما مرگ را داریم، دیر یا زود؛ اما بین مرگی که در رختخواب باشد با مرگی که در مسیر هدف باشد، فرق هست. حتی بین اینکه به دست چه کسانی آدم کشته شود، تفاوت هست. شهید چمران در کارهایش خیلی با اخلاص بود. من از خود ایشان شنیدم که میگفتند الان فرصت خوبی برایش پیدا شده است. ایشان در جنگهای نامنظم شرکت میکرد، خیلی هم کار می کرد، کارهای فوقالعاده. یعنی گاهی اوقات مثلاً هفتاد یا هشتاد کیلومتر در خاک عراق نفوذ میکرد و ضربهای میزد و برمیگشت. من به ایشان میگفتم کارهای شما خیلی خطرناک است. ایشان میگفت: «فرصتی برای من پیدا شده و این فرصت کم پیش میآید. تمام دنیا الان جمع شدهاند و به صدام کمک میکنند. صدام هم یقین داریم که آدم باطلی است و یقین داریم در مقابل حق ایستاده است؛ لذا به دست او کشتهشدن فوز است. این فرصتی نیست که همیشه پیش بیاید.» یک وقت من سامرا میرفتم، همین سال گذشته، قدری وضع جاده خوب نبود. مدت طولانیای بود که مشرف نشده بودم. این دوستان در عراق به من گفتند که خطرناک است. من گفتم این سعادت است که حالا ما در این مسیر که میخواهیم برویم، به دست افراد داعش و امثال اینها کشته بشویم. این فرصتی است که برای هرکسی پیش نمیآید. لذا اینکه انسان بهدست بدترین افراد کشته شود، سعادتی است. امیرالمؤمنین علیه السلام که گل سرسبد آفرینش است، بهدست ابنملجم که شقیترین انسانهاست، شهید میشود. شهادت سیدالشهدا هم همینطور بود. خیلیها داخل آن گودی قتلگاه رفتند که سر از بدن حضرت جدا کنند. آخرین نفر شمر بن ذی الجوشن، پلیدترین فرد باید میرفت و این کار را تمام میکرد. این فوزی است که اینجا به دست بدترین اشخاص کشته شود. کشتهشدن به دست شقیترین فرد، به دلیل آن ظرفیت بالا و توفیق عظیمی است که خدا به او داده است.
شکرگزار شهادت فرزندتان باشید
«و أمّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فحَدِّثْ» شما شاکر باشید. ولو اگر فرزند شما اینطور در این مسیر بسیار مقدس و در این مسیر بسیار ارزشمند شهید نشده بود و به مرگ طبیعی هم از دنیا رفته بود، ما وظیفه داشتیم شاکر باشیم. ما در همه حال شاکر خداوند هستیم. اما در این شرایط شما باید خیلی شاکر باشید. به هرکسی چنین عنایتی نمیشود. مخصوصاً مادر بزرگوار ایشان باید بسیار شاکر باشند. شما به این نکته توجه داشته باشید که «اگر با دیگرانش بود میلی، چرا ظرف مرا بشکست لیلی».
شهدا؛ شفیعان روز قیامت
درجات ایشان متعالی هست، ما دعا میکنیم که خداوند انشاءالله متعالیتر کند. شما عزیزان هم بدانید با این سرمایهای که به آنجا فرستادید، شفیع بسیار پاکیزهای برای فردای خودتان دارید. ما باید به شما ملتجی شویم و شما را شفیع قرار بدهیم که چنین عزیزی پیش خدا دارید که انشاءالله برای شما در نیا و آخرت و در همۀ شئون پشتوانه است. این را قدر بدانید. بههرحال «و الَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا» آن سبلی که به مرحوم شهید حججی نشان دادند، اوجش بود. شهید همۀ این مراحل را طی کرد. اما شما عزیزان هم در این مجموعه بهره دارید. خود والدۀ بزگوار ایشان و همسر بزرگوارشان با صبر و استقامتی که میکنند، اهل مجاهدهاند. وقتی این قصه واقع شد، من اینجا گریه کردم. آن منظرههایی را که در فضاهای مجازی بود، به من نشان دادند. آن تصاویر دل هر انسانی را میشکند. اما تحملی که اشخاص در مقابل این مصیبت میکنند، متفاوت است، مخصوصاً والده و همسر ایشان. چون ما مردها با خانمها تفاوت داریم. قدرت ما در تحمل بعضی مسائل بیشتر است، نه اینکه خانمها از ما ضعیفتر هستند، بلکه عاطفهشان از مردها بسیار قویتر است و لذا صدمۀ بیشتری میخورند. من همیشه دعا میکردم که خداوند به شما صبر بدهد. در مقابل صبر، اجر بزرگی هست؛ اما آن صبر و طاقتی که شما در مقابل این مصیبت دارید، از ناحیۀ خداوند به شما عنایت شده است. همۀ نعمتهایی که خداوند به ما میدهد از ناحیۀ خودش هست؛ اما صبر و توفیق صبر را هم باز خودش باید عطا کند. باید از خداوند بخواهیم که این توفیق را برای شما بیشتر کند و صبر بیشتر بدهد. بههرحال تمام محبتتان را صرف این عزیزانی کنید که از ایشان ماندهاند، این گوهری که بهعنوان یادگار از ایشان مانده است.
پاسدار خون شهدا باشیم
شاکر خداوند باشید و از خداوند بخواهید که این مسیر و این راهی را که این عزیزان رفتند، حرامش نکنیم. دعای من همیشه این است. حرامکردن صور مختلف دارد: ممکن است با قدرنشناسی باشد، ممکن است با بیتدبیری باشد، ممکن است با کمکاری باشد. من وظیفه و مسئولیت دارم، من و منها و همۀ ما. ما در مقابل این خونها مسئولیت داریم. از هر قطرۀ این خون، از هر سرمایهای که در مجموع کار ما ایجاد کرده، باید بهرهبرداری کنیم. باید در اعتلای نظام اسلامی، در اعتلای دین و در اعتلای تشیع از آن بهره ببریم. شهادت میراث ما است. مکتب شیعه مکتب شهادت است. از روز اول هرچه توانستند شیعیان را کشتند و این امتیاز شیعه است. اما شیعه مانده است. در همین انطاکیۀ ترکیه چهاربار سلطان سلیم شیعه را قتل عام کرد. ما بنیعباس و بنیامیه را داشتیم. امروز هم داعش همان است؛ هرچند من معتقدم الان داعش نسبت به بنیامیه بدتر است. چون بنیامیه باز در موقعیتهایی مردانگیهایی داشتند، اما داعش آن را هم ندارد. بنیامیه زنها را نمیکشتند. در کربلا زنی کشته نشد. مریض را نکشتند، امام سجاد را نکشتند. بالاخره آنها قبیلهای بودند، اما داعش نه. داعش زنها را کشتند، مریض و مجروح را کشتند. لذا اینها امتداد بنیامیه هستند. اما در مقابل همۀ این جنایات، شیعه مانده است. امروز شیعه بسیار قدرتمندتر از 1400 سال پیش است. امروز چند کشور داریم که اکثریتشان شیعه هستند. در کشورهای اطرافمان که سنینشین هستند، اقلیتهای عظیم شیعه داریم. فقط در هندوستان، بهاندازۀ کل جمعیت ایران شیعه داریم. یکسوم جمعیت پاکستان و افغانستان شیعه است. لذا شیعه مانده است. شهادت میراث ما است. ما از شهادت وحشت نداریم. ما از حرامکردن این شهادتها وحشت داریم، از اینکه قدرناشناسی کنیم وحشت داریم. این عزیزان جان دادند، ما هم به تناسب آنها تمام همتمان را صرف کنیم برای این مردمی که هر وقت احتیاج شده اینطور با اخلاص جلو آمدهاند. در جنگ تحمیلی همین مردم و همین ضعفا بودند که همیشه جلو آمدند، پول دادند، جان دادند، نیرو دادند، صبر کردند بر مصائبی که در زندگی برایشان پیش آمد. قدر اینها را بدانیم. به شکرانۀ اینکه خداوند چنین مردمی به ما داده و چنین نفوس مقدسی و چنین جانبازانی که اینطور مخلصانه کار میکنند، ما هم باید مشکلی از پیش پای مردم برداریم و طوری عمل کنیم که عدل علی علیه السلام که در ابتدای نظام جمهوری اسلامی میخواستیم، محقق شود. باید کاری کنیم که مردم عدل علی را به چشم ببینند. اگر ما بتوانیم این مسئولیت را انجام بدهیم و توفیق داشته باشیم، روح این عزیزان از ما راضی خواهد بود، وگرنه این عزیزان از ما شاکی خواهند بود و فردای قیامت مدعی ما خواهند بود. امیدواریم خداوند ما را وامدار آنها قرار ندهد. هرچند ما در همۀ شئونمان وامدار آنها هستیم، امیدواریم فردای قیامت بدهکارشان نباشیم و فردا به ما نگویند ما جان دادیم و هرچه داشتیم دادیم، شما در مقابل چه کردید و چه قدمی برداشتید. امیدواریم خداوند ما را شرمنده نکند.
شهدا؛ زندهکنندگان یاد عاشورا
ما همیشه دعایتان میکنیم. خدا یاریتان کند. شنیدهام که انشاءالله قصد سفر به عتبات را دارید، خوش به سعادتتان. مخصوصاً آنجا وقتی تحت قبۀ شریفۀ آقا سیدالشهدا مشرف شدید، خدمت آقا سید الشهدا بفرمایید که ما هم با شما اشتراکاتی داریم: سر مبارک شما از بدن جدا شد، ما هم پدر شهیدی هستیم که همینطور بوده است. آنجا شما خیلی راحتتر میتوانید با حضرت صحبت کنید. فرزند شما یاد عاشورا را زنده کرد. همۀ آنهایی که جلو رفتند و سر دادند، نشان دادند که هنوز هم هستند کسانی که سر میدهند و ندای «هل من ناصر ینصرنی» تمام نشده و باقی است. بههرحال شما در آن حرم حق آب و گل دارید. آنجا که رفتید، خیلی بهرهبرداری کنید و خیلی چیزهای بزرگ از حضرت بخواهید. از حضرت ابوالفضلی که آنطور مردانه مدافع برادر بوده و امیرالمؤمنین که پدر بزرگوار همۀ شیعیان است، طلب خیر کنید. آنجا برای ما ناقابلها و بازماندههای از این راه هم دعا کنید. ما هم آرزو میکنیم که خداوند این عنایت را به ما بکند و شهادت را نصیبمان فرماید.
شهادت؛ آرزوی مراجع
مرحوم آقای گلپایگانی فرمودند که در همین خانه خدمت آقای بروجردی بودیم (اینجا خانۀ آقای بروجردی است که شما تشریف آوردهاید. البته این ساختمان بازسازی شده است و قسمتهای قدیمی و بیرونی و دفتر ایشان هنوز همانطور هست) و آقای بروجردی میفرمودند که همیشه، نجف که بودند و بعد که آمدند بروجرد، از خداوند طلب شهادت میکردند. زمان رضاخان، ایشان را در راه بازگشت از نجف در مرز ایران دستگیر میکنند و به تهران میآورند. ایشان در ستاد ارتش صد روز بازداشت بودند و بازجویی شدند که دوبار هم خود رضاخان بازجویی کرده است. این دستگیری هم به خاطر نامهای بوده است. ایشان به آقای گلپایگانی فرموده بودند که آن وقت من خوشحال شدم به زندان رفتهام و با خود میگفتم گویا آن دعایی که من کردم، مقدماتش دارد انجام میشود. اما متأسفانه نشد و من را آزاد کردند.
شهادت آرزوی مراجع تقلید بوده است و حالا این عزیز ما چه کرده است که در این سن و در جوانی این توفیق را پیدا میکند که شهادت نصیبش شود. این شهید بههرحال بین خود و خدایش خیلی دلش را صاف کرده بود. قطعاً شما در حرکات و رفتارش دیده بودید. خوش به سعادتش.
حجربنعدی؛ یار باوفای علی علیه السلام
قبر حجربنعدی را در سوریه خراب کردند که این هم توفیق حجر بوده است. خود امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمودند که «حجر فردا روزگار پیش میآید که از تو میخواهند از من تبری بجویی. اگر به زبان تبری کنی، اشکال ندارد. به زبان هم حرفی علیه من بگویی مسئلهای نیست؛ اما دلت از من هیچ وقت رویگردان نشود.» علی بن ابی طالب از دنیا رفت. حجر ماند و گرفتار معاویه شد. او را به همان جایی بردند که الان قبرش هست. از او خواستند که فقط به زبان علی بن ابی طالب را لعن کند. دل او دست آنها نبود. اما حجربنعدی به زبان هم حاضر نشد یک کلمه حضرت را لعن بگوید. بالاتر از این، خودش بود و پسرش هم بود و چند نفر دیگر هم بودند. قبرها را کنده بودند و آنها را بالای این قبرها نشانده بودند. آن کسی که از طرف معاویه فرماندۀ این کار بود، میخواست حجر را اذیت کند، لذا گفت اول تو را بکشم یا پسرت را؟ حجر گفت اول پسرم را. فرمانده پرسید چرا. حجر گفت که میخواهم قبل از مردن، داغ پسرم را در راه علی دیده باشم و فقط کشتن خودم نباشد. خدا به او توفیق میدهد و بعد از 1400 سال هنوز جنازهاش را از خاک طیب و طاهر و تروتازه بیرون میآورند و هتکش میکنند. اینها کسانی هستند که در راه علی بن ابی طالب رفتند. الان بعد از 1400 سال، خداوند بهواسطۀ این نظام اسلامی فرصتی در اختیار ما قرار داده است. باید شکرگزار این فرصت باشیم و بهرهبرداری کنیم.
حضرت زینب علیها سلام
بهقول مرحوم آیتالله العظمی آقای خوئی، حضرت زینب علیها سلام شریک امامحسین علیه السلام در کربلاست. اگر خدمات زینب کبری در بزرگداشت عاشورا و در بقای عاشورا نبود، عاشورا نمیماند. قبر این بانو برای شیعه سمبل است. خود وجود قبر حضرت رقیه در شام معجزه است. آنجا کاخ یزید است. خرابهای که اینها در آنجا دفنشان کردند، کنار کاخ یزید بوده است. این خرابه امروز آباد است و آن کاخ امروز خراب است. آن کاخ را آباد هم نمیشود کرد. چون آثار باستانی است، نمیتوانند به آن دست بزنند و باید به همین وضع بماند. این برای تاریخ عبرت است که حضرت رقیۀ سهساله الان در شام این گنبد و بارگاه را داشته باشد و به این شکل جلوهگر باشد. این عظمت سیدالشهداست. آرامگاه زینب کبری باید در آنجا بماند. اصلاً آن شهری که قبر حضرت زینب آنجاست، زینبیه نامیده میشود. روی همۀ آن تابلوها نوشته شده: «السیدالزینب». این باید بماند و لذا چه فخری بالاتر که انسان برای دفاع از این قبور بجنگد. پیشتر طلبههایی که آنجا تحصیل میکردند میگفتند که به آن منطقه خمپاره و موشک میزنند، اما الان آن مناطق امن است. این عزیزان رفتند و از این حرمها حمایت کردند و کار خودشان را خوب انجام دادند. ما هم امیدواریم که کار خودمان را خوب انجام بدهیم.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته