قبر فاطمه در دلهای ماست؛ دلهای ما مزار فاطمهی زهراست؛ اما این مخفی بودن قبر خودش حجّت است.
بیانات حضرت آیتالله علوی بروجردی حفظه الله به مناسبت ایام شهادت حضرت فاطمهی زهرا صلواتاللهعلیها در پایان درس خارج فقه، چهارشنبه 96/11/25
بسم الله الرحمن الرحیم
اجتماع امّت بر هضم فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها
ما در آستانه فاطمیهی دوم هستیم؛ تعبیری که وجود مقدس امیرالمؤمنین در وقت دفن حضرت صدیقه سلاماللهعلیها خطاب به رسول الله صلیاللهعلیهوآله دارند، این است: «سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ هَذَا[1]»؛ یا رسول الله خود شما از فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها استخبار کنید که امّت تو چه با او کردند و اصرار هم کنید؛ چون آقا میخواهند بفرمایند خود من هم از همهی آنچه که بر زهرای اطهر واقع شده آگاه نبودم و دخترتان به شما خواهد گفت؛ لذا این تعبیر عجیب و غریب است؛ تضافر به معنای اجتماع و اتفاق کردن است؛ وقتی جمعیتی با هم متفق میشوند به آن تضافر گفته میشود؛ امیرالمؤمنین خطاب به رسول الله عرض میکنند: «تَضَافُرِ أُمَّتِكَ»؛ امت شما تضافر کردند؛ بر چه چیزی تضافر کردند؟ آیا بر قتل زهرا تضافر کردند؟ نه؛ آیا بر ظلم به زهرا تضافر کردند؟ نه؛ تعبیر خیلی عجیب و غریب است؛ «سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا»؛ امت شما بر هضم فاطمهی زهرا تضافر کردند.
ما هضم را برای غذا به کار میبریم؛ هضم چه زمانی است؟ وقتی غذا خورده میشود؛ معده اسید ترشح میکند و این غذا در معده لِه میشود تا کاملا یک حالت آبکی پیدا میکند که دیگر هیچ اثری از غذا باقی نمیماند و شیرهکشی میشود؛ هضم غذا یعنی آن شیرهکشی که بدن از این غذا میکند و این زمانی است که غذا دیگر به آن اصل خودش باقی نیست و کاملا تغییر کرده است؛ لذا هضم یعنی ساقط کردن و از صفحه وجود انداختن؛ این کلام، کلام امیرالمؤمنین است؛ یک عدّه نگویند شما نقل میکنید یا شما ساختید؛ ما نمیخواهیم بگوییم امام مجتبی به مغیره فرمود: «وَ أَنْتَ الَّذِي ضَرَبْتَ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ ص حَتَّى أَدْمَيْتَهَا وَ أَلْقَتْ مَا فِي بَطْنِهَا[2]»؛ ما نمیخواهیم بگوییم امام صادق فرمود: «وَ كَانَ سَبَبُ وَفَاتِهَا أَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَى عُمَرَ لَكَزَهَا بِنَعْلِ السَّيْفِ بِأَمْرِهِ فَأَسْقَطَتْ مُحسناً وَ مَرِضَتْ مِنْ ذَلِكَ مَرَضاً شَدِيداً[3]»؛ اینها را نمیخواهیم بگوییم؛ این نهجالبلاغه امیرالمومنین است؛ «سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا»؛ همه اینها تضافر کردند در هضم و لِه کردن فاطمه؛ تعبیرات دیگری هم هست نمیخواهم همهی تعبیرات را به کار ببرم؛ هضم فاطمه یعنی حذف فاطمه؛ مثل این که فاطمهای وجود نداشته است.
آن هم نه یک نفر و دو نفر؛ امیرالمؤمنین نمیفرمایند «فلان و فلان» بلکه میفرمایند «امّت»؛ همهی امت که پشت درب خانه جمع نشده بودند؛ همه امت که درب خانه را آتش نزدند؛ اما آنهایی که سکوت کردند؛ آنهایی که میتوانستند قدمی بردارند و قدم بر نداشتند؛ آنهایی که لااقل میتوانستند داد بزنند در آن جامعه که چرا اینجور بیتقوایی میکنید ؟ چرا این حرکت را انجام میدهید؟ هیچ حرکتی نکردند و لذا امیرالمؤمنین مسئولیت را بر عهدهی جمع مردم میگذارد و تعبیر به «امّت» دارند؛ آن هم مسئولیت سنگین؛ ای کاش در اینجا فقط کشتن فاطمه بود؛ اما مسأله تنها حذف فیزیکی نیست بلکه حذف در همهی شئون است؛ حذف مطلق و حیثیتی است؛ مثل اینکه اصلا پیامبر دختری در بین اینها نداشته است؛ مثل اینکه فاطمهی زهرا اصلا کلامی را القاء نکرده است و صحبتی نداشته است؛ بالکل فاطمه را حذف کردند.
مصیبتی که صبر امیرالمؤمنین علیهالسلام در آن تمام شد
این مصیبتی است که امیر المومنین صبرش تمام میشود؛ علیبنابیطالب علیهالسلام که در مقابل همه مشکلات مثل کوه استوار ایستاده است اینجا عرض میکند: «قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي[4]»؛ این تعبیر از امیرالمؤمنین خیلی عجیب است؛ امیرالمومنین این قدر در جنگ احد ضربت خورده بود که پیامبر بالای سرش ایستاده بود هر کجا زخم را میبستند زخم دیگری باز میشد؛ اصلا امیدی نبود که زنده بماند؛ آنجا تحمل کرده است و این صحبت را نمیکند؛ در جنگ احزاب با عمربنعبدود مواجه شده است؛ این آدم با این عظمت بگوید: «قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي»؛ این خیلی مهم است؛ مگر چه اتفاقی افتاده است؟ آیا این اتفاق پوشاندنی است؟ آیا این اتفاق را میتوان زایل کرد و یا از صفحه تاریخ محو کرد؟ آیا امکان محو شدنش هست؟
حجّیت همیشگی فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها
اما این فاطمهی هضمشده؛ این فاطمهی لِهشده؛ این فاطمهای که میخواستند او را حذف کنند؛ آن هم حذف حیثیتی و نه فقط فیزیکی؛ این فاطمه کاری کرد و پیامی را با وصیتش و با دفن شبانهاش و با قبر پنهانش آفرید که امروز هنوز که هنوز است بعد از هزاروچهارصدسال حجّت است و حجّت خواهد بود و حجّت خواهد ماند.
ابنابیالحدید معتزلی میگوید استادم ابوجعفر نقیب داشت بحث کلامی میکرد؛ از او پرسیدم: «أ کانت فاطمه صدیقه»؟ یک کلمه سوال کردم؛ وسط درس بود؛ سرش را انداخت پایین و تأملی کرد؛ از منبر پایین آمد و درس را تعطیل کرد؛ با یک کلمه «أ کانت فاطمه صدیقه»؟ این فاطمهی زهرا یک حرکتی خلق کرده است که همه دهنها در مقابل آنچه که بر او واقع شده است بسته میشود؛ آنهایی که اهل کار و اهل مناظره هستند میگویند همین سوال که چرا قبر فاطمهی زهرا مخفی است، طرف مقابل را ساکت میکند؛ فاطمهی زهرا قبر و ضریح نمیخواهد؛ قبر فاطمه در دلهای ماست؛ دلهای ما مزار فاطمهی زهراست؛ اما این مخفی بودن قبر خودش حجّت است؛ زهرای اطهر نه از یک جمله حتی از یک کلمه که حکومت وقت بخواهد از آن بهرهای بگیرد، دریغ کرد؛ حتی وقتی در آن شرایط، آن دو نفر به عیادت او میآیند؛ از اینکه روبهرو و مقابل اینها بنشیند دریغ میکند که اینها نتوانند بگویند با فاطمه رو در رو شدیم؛ بلکه آنجا به فضه خطاب کرد که بیا و مرا برگردان؛ دختر هجده سالهای که توان جابهجا شدن نداشته است در همان عیادتی که واقع شده حتی این را هم دریغ کرد که رو در رو باشد و صورتش مقابل اینها باشد و این باعث شد که اسلام بماند؛ اصالت ها و ریشهها حفظ بشود والّا همه چیز رفته بود؛ حتی امیرالمؤمنین هم رفته بود؛ حرکت فاطمهی زهرا یک حرکت ریشهای است که اگر نبود اساس مذهب رفته بود و معنای همان حدیث زیباست که خدایتعالی فرمود: «يا أحمد لو لاك لما خلقت الأفلاك و لو لا عليّ لما خلقتك و لو لا فاطمة لما خلقتكما».[5]
و السلام علیکم و رحمه لله و برکاته
[1]. نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص320.
[2]. الاحتجاج (للطبرسی)، ج1، ص 278.
[3]. بحارالانوار (ط ـ بیروت)، ج43، ص 170.
[4]. نهجالبلاعه (للصبحی صالح)، ص 319.
[5]. عوالم العلوم، ج11، قسم1، ص44.