حوزه قم بزرگترین حوزه شیعه است اما اعتبارش به این است که بزرگترین حوزهی مروّج مواریث فاطمهی زهرا (س) است؛ مراقب باشیم این عنوان و این فخر از ما گرفته نشود.
بیانات حضرت آیتالله علویبروجردی حفظهالله به مناسبت ولادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها در پایان درس خارج فقه، چهارشنبه 1396/12/16
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم
إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَر؛ فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَر؛ إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَر
فاطمه اسرار ازل، علی رموز لم یزل
کلید رمز سرّشان، زِ ما سِوا نهان بود
فاطمه جلوه علی، علی ظهور فاطمه
جلوهای از ظهورشان، زمین و آسمان بود
علی نشان فاطمه، فاطمه آیه علی
آیه رنگ و بویشان، سراسر جنان بود
فاطمه مظهر صمد، علی تجلی احد
نه زاده شد نه میشود، کسی که مثلشان بود[1]
معنای کوثر و اعجاز آن
فخر رازی از علمای عامّه در تفسیرش وقتی به سوره کوثر و آیه شریفه «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَر» میرسد، وجوه مختلفی برای معنای «کوثر» نقل میکند که مثلا مراد از کوثر، اصحاب پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله باشد یا قرآن باشد؛ اما شأن نزول این سوره بسیار واضح است که منظور از «کوثر» وجود مقدّس حضرت فاطمهی زهرا صلواتاللهوسلامهعلیهاست و قرینه هم دارد که «إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَر»؛ وقتی آدم یک چیزی را میخواهد بگوید دیگر چهجور تصریح بکند؟ چه کسانی به پیامبر «ابتر» میگفتند؟ این سوره مبارکه در جواب آنها چه زمانی نازل شد؟ به هرحال فخر رازی بعد از این معانی متعددی که عنوان میکند این وجه را هم میگوید و از توضیحاتش در ذیل آن بر میآید که خودش هم به این جهت تمایل دارد و تصریح میکند که از فرزندان زهرا هزاران نفر را کشتند ـ که مظلومانه هم کشتند ـ اما با این وجود در زمان ما اولاد زهرا شرق و غرب عالم را فرا گرفتهاند؛ این را فخر رازی هشتصد سال پیش بیان میکند و این یک واقعیت است که خود این کوثر منهای تمام مقامات و شئونی که حضرت صدیقهی زهرا سلاماللهعلیها دارد معجزه است که این پیامبر فرزند پسری نداشت که باقی بماند ولی از یک دختر نسل این پیامبر چگونه و در چه حدی باقی مانده است؟ گاهی از اوقات مطالبی را میشنویم که تعجب میکنیم؛ مثلا چندین سال پیش دولت عربستان مزار علیبنجعفر عُرَیضی را در عُرَیض تخریب کرد چون شیعیان و ایرانیها آنجا به زیارت میرفتند و نقل کردهاند که جنازه ایشان بعد از هزاروچندصد سال سالم بوده است و به بقیع منتقل کردند و در آنجا دوباره دفن کردند، البته جای قبر را نشان ندادند و این هتک ایشان بود که قبر را بشکافند و جنازه را در بیاورند و جابهجا کنند؛ اینجا هم خیلی خبری نشد؛ گوشه و کنار در اخبار نوشتند اما ندیدیم کسی موضع آنچنانی بگیرد، چند روز بعد ما شنیدیم که در اندونزی و مالزی در شرق آسیا سفارتخانه عربستان را آتش زدند و تظاهرات خیلی عظیمی انجام دادند و روزنامهها نوشته بودند که فقط در کشور اندونزی بیشتر از پنج میلیون نفر از سادات عُرَیضی وجود دارد یعنی از اولاد علیبنجعفر عُرَیضی پنج میلیون سیّد فقط از این شاخه در آنجا وجود دارد؛ الان سر تا سر شمال آفریقا و حتی در بین کشورهای غیر مسلمان، نشان از سادات پیدا کردیم؛ عدّهای خوشبختانه در صدد بر آمدند و فعالیتی برای شناسایی سادات شروع کردند؛ چون اسلام در اسپانیا پیش رفته بود و بعد از سقوط اندلس مسلمانانِ آنجا را مجبور کردند تا مسیحی بشوند و در بین آنها عدّهای از سادات وجود دارد که الان مسیحی هستند اما سادات مسیحیاند؛ لذا این نسلی که اینجوری علیرغم خواستهی تمام حکومتها در طول زمان باقی بماند، این معجزه است؛ یا روزگاری که نه تنها فرزندِ علی بودن جرم بود و میکشتند حتی نسبها را هم مخفی میکردند؛ مثلا درباره فرزند حضرت موسیبنجعفر سلاماللهعلیه در تاریخ میخوانیم که اصلا نسبش را به هیچوجه اظهار نمیکند و به عنوان فردی ناشناس میرود و در گوشهای زندگی میکند و خانواده تشکیل میدهد و دارای فرزند میشود و هنگام مردن به فرزندش میگوید بدان من این هستم و تو این هستی و چنین انتسابی داری و خون زهرای اطهر و پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در رگهای تو جاری است؛ با چنین شرایطی این نسل باقی مانده و این معجزه است و نشان میدهد خدایتعالی این اراده را دارد که این رشته بقاء داشته باشد؛ این پیامبر باقی بماند؛ آن هم از طریق زهرای اطهر سلاماللهعلیها باقی بماند.
اعتراض به عقاید انحرافی برخی حوزویان
بنابراین ضرورتی ندارد که عدّهای بیخود و بیجهت بیاییم در مقابل این ارادهی الهی بایستیم؛ تاریخ نشان میدهد که هرکسی بایستد لطمه میخورد؛ ما از آن کسانی که ایستادند عبرت بگیریم؛ بارها من گفتهام در همین عراق، صدام چه کرد و چه شد؟ صدام که این اواخر بود قبل از صدام چه کسانی بودند؟ مگر متوکلها نبودند؟ اینها با دستگاه سید الشهداء علیهالسلام و اربعین مقابله کردند اما سرنوشتشان چه شد؟ آنها کجا هستند و زیارت اربعین و زیارت سید الشهداء علیهالسلام کجاست؟ اینها واقعیت دارد؛ باید چشم باز کنیم و ببینیم؛ اگر دشمن لطمه میزند آدم خیلی دردش نمیگیرد اما اگر بشنویم این حرفها در قالب تحلیل در حوزهها و از زبان حوزویها هم مطرح میشود، انسان خون دل میخورد؛ آن اهدافی که وهابیها نتوانستند با این شبکههای مختلفی که در دنیا دارند پیش ببرند و در آخر برای پیشبرد اهدافشان دست به دامن بمب و جلیقه انفجاری شدند، آن وقت باید در حوزهی قم هم این مطالب مطرح بشود؟ تازه در حوزه ما متوجه شدیم که صلح امام مجتبی علیهالسلام اشتباه بوده و خطا کردند! تازه متوجه شدیم امام نهم کودک بوده و در کودک عصمت معنا ندارد! ما وقتی میخواهیم در مسائل اعتقاداتی حرف بزنیم باید پخته و با مطالعه صحبت کنیم؛ این مسأله نسبت به حضرت عیسی که پیامبر است نیز وجود دارد، آیا این را هم نفی بکنیم؟ آیه قرآن و کلام خداست که «قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني نَبِيًّا[2]»؛ آیا این سخن بچهای که تازه متولّد شده است، هست یا نیست؟ شیخ الازهر در پاسخ به این شبههی بعضی از علمای وهابیّت دربارهی حضرت حجّت ارواحنافداه که شیعیان میگویند امام ما کودک بوده ولی امام است؛ میگوید اگر این ادعا را ثابت کنند اشکالی ندارد و اصلش معقول است مگر خود عیسی بچه نبود و پیامبر بود؟ اگر بچه میتواند پیامبر باشد چرا امام نباشد؟ این مقدار انصاف را از زبان شیخ الازهر و عالِم سنّی میبینیم اما آیا این مقدار انصاف را در حوزهی خودمان نباید ببینیم؟ و بعد هم همه ساکت بنشینیم و تماشا کنیم و از حوزه قم در شبکهها پخش بشود؛ مردم هم خیال میکنند تمام حوزه این حرف را می زند؛ ما توجه داشته باشیم که با عقاید بازی نکنیم برای اینکه چند نفر از این مطالب خوششان میآید و عدّهای را دور خودمان جمع کنیم و مرید داشته باشیم؛ این حرفها که گفته شد مبلّغان وهابی هم تعریف کردند؛ همینهایی که به خون شیعه تشنه هستند تعریف و تمجید کردند؛ اگر ملاک خوش آمدنِ دیگران است، ما میتوانیم اصلا خدا و پیامبر را انکار کنیم که جمع بیشتری خوششان بیاید؛ مگر ما برای خوش آمدنِ این و آن یا کشش این و آن یا مرید جمع کردن مشغول کار شدیم؟ این بسیار جای تاسف دارد که ما نسبت به صدیقهی کبری و اهل بیت علیهمالسلام و نسبت به عقاید شیعه و اصولمان اینگونه داریم برخورد میکنیم؛ اساس تشکیل و قوامِ تمام این حوزهها برای این است که این اعتقادات و این پایهها محفوظ بماند آن وقت آیا حوزه باید وسیلهای بشود برای زدن ریشهها و اعتقادات؟ ما داریم به کجا میرسیم؟ آیا ما خیال میکنیم هر حرفی در سخنرانی یا نوشته و کتاب بگوییم در سطح جامعه منتشر نمیشود؟ الان در همین فضای مجازی هرکسی هر سخنی جایی گفته یا نگفته باشد نشر می دهند؛ آیا در این فضا ما باید بیاییم شبهه ایجاد کنیم؟ آیا باید از بزرگانمان بدگویی کنیم؟ آیا باید بزرگانی مثل شیخ طوسی رضواناللهعلیه که حق حیات به گردن شیعه دارند را تخریب کنیم و نسبتهایی به اینها بدهیم؟ آن هم بزرگانی که این مکتب را برای ما حفظ کردند! این میراث اگر به دست ما رسیده به وسیله اینها رسیده است؛ تعبیر ائمه اطهار علیهمالسلام نسبت به برید بن معاویه را برایتان خواندم که از «اوتاد الارض» هستند؛ آیا ما بزرگانمان را میخواهیم اینطوری معرفی کنیم؟ چرا؟ برای اینکه من مطرح بشوم و حرف من نزد این و آن جلوهای پیدا بکند؟! این متاسفانه دارد پیش میآید؛ به هوش باشیم؛ البته بزرگان و مراجع عکسالعمل نشان دادند و جای تقدیر دارد؛ اما همه به هوش باشیم و متوجه باشیم؛ حوزه قم بزرگترین حوزه شیعه است اما اعتبارش به این است که بزرگترین حوزهی مروّج مواریث فاطمهی زهرا سلاماللهعلیهاست؛ مراقب باشیم این عنوان و این فخر از ما گرفته نشود؛ این مواریث را بگذاریم محفوظ بماند؛ هرچه را زدیم اینها را نزنیم، بگذاریم این اساس محفوظ بماند.
امیدوارم به حق فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها و به برکت این بانوی بزرگواری که نظیر ندارد خدایتعالی فرج و گشایشی عاجل و کامل و شامل برای عامه پیروانشان و همهی زهراشناسان مقرّر و مقدّر بفرماید انشاءالله.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
[1]. دیوان یوسف، یوسف صالحی حاجیآبادی، ص322.