بیانات حضرت آیت الله علوی بروجردی (مدظله العالی) در دیدار جمعی از اساتید و روحانیون مسیحی و زرتشتی
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمین و صللله علی سیدنا محمد و آله المکرمین المنتجبین سیما بقیة الله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفدا فی العالمین.
لزوم ارتباطدادن مردم با مبدأ آفرینش
ارتباطدادن مردم با مبدأ خلقت و مبدأ آفرینش پیوند بسیار مستقیم و اساسی با ترویج ارزشهای الهی و ارزشهایی دارد که خداوند میخواهد آنها را در بین مردم رواج بدهد. این ارزشها بین همۀ ادیان مشترک است. ادیان توحیدی متفقاً و باهم بر این ارزشها و فضیلتها تأکید میکنند.
نقطۀ مشترک بین دین اسلام و دین مسیحیت و زرتشتی تصویری است که از انسان ارائه میدهد. این انسان، انسان مسئولی است که در این دنیا و در زندگی آزاد نیست به هر نحوی که میخواهد عمل کند، بلکه فردایی هست، قیامتی هست و حسابرسی وجود دارد. چنین انسانی معتقد است که این عالم ماورائی دارد و هرکسی در قبال کاری که انجام میدهد باید جوابگو باشد. مخصوصاً انجام این رسالت در وضعیتی که مردم به طور عام در سرتاسر دنیا فقط به زندگی مادی توجه میکنند، ضروریتر است. مردم در تعاملات خودشان در زندگی مادی، لامحال قواعدی دارند و ضوابطی را رعایت میکنند، و مذهب برای این است که این قواعد و این ضوابط به صورتی در بین مردم جاری شود که بتواند ارزشهای انسانی را در خود جامعه رواج بدهد. دنیای امروز با همۀ پیشرفتهایی که در علم و تکنولوژی و در زمینههای مختلف داشته، نیازش به مذهب و ایمان و نیرویی ماورائی که ناظر بر حرکات او باشد، بیشتر از هر زمان دیگر است.
سلطۀ تفکر مادی بر دنیای امروز
انسانها برای پیشبرد مقاصد مادی خودشان حتی به توجیه روی میآورند و حتی حاضر هستند حقوق دیگران را ضایع کنند. جنگها در دنیا اتفاق میافتد. گاهی برخورد در سطح محدود بین انسانهاست؛ اما وقتی برخورد بین حکومتها و نظامها رخ میدهد، به قتل هزاران و میلیونها کشته میانجامد. تفکر مادی و تفکر لذتطلبی و اصالت زندگی و اصالت لذت باعث شده است که امروز خانواده در سراشیب واقع شود و در حال سقوط باشد.
در همین مقام لذتجویی انسانها از تعهد گریزاناند. ازدواج یک جنبه از تعهد است و لذا این تعهد را به علت لذتجویی کنار میگذارند. بنیان خانواده سست شده است. در جوامع ما و شما ازدواج رسمی کم شده است و تولید نسل حالت قهقرایی دارد. حتی بسیاری از کشورهای شما برای گذران کارهای خودشان به مهاجرت روی آوردهاند. این واقعیتی است که دنیای امروز ما با آن مواجه است.
ظلم به انسانها به نام دین
ارزشهای انسانی در گوشه گوشۀ دنیا در حال پامال شدن است. جنگها به جایی رسیده که میلیونها انسان گرسنه داریم، میلیونها اطفالی داریم که به تحصیل و زندگی نیاز دارند. آنها در زندگی و حتی در خوراک خودشان مشکل دارند. ما امروز در دنیایی زندگی میکنیم که دسترسی به وسایل پزشکی و دارو در بسیاری از نقاط جهان وجود ندارد.
درد ما این است که بسیاری از این جنگها و بسیاری از این محرومکردن انسانها از حقوق اساسی خودشان به نام دین دارد صورت میگیرد. در قرونوسطا و قبل از رنسانس، به نام مسیحیت و امروز به نام اسلام و داعش و القاعده و خدا و دین در دنیا جنایت میشود. مردم گرسنه نگه داشته میشوند و به اطفال ظلم میشود. این مسائل امروز رسالت بسیار بزرگی برای رجال دین و کسانی ایجاد میکند که در حوزۀ دین کار میکنند و کسانی که اهل تعهدند و به وراء این عالم و به خدا معتقد هستند.
محبت و عشق؛ اساس ادیان
اساس مشروعیت ادیان بر روی دوستداشتن و حب و عشق است. ما در تعبیرات مذهبی خودمان از پیغمبر اکرم این معنا را داریم که «هل الدین الا الحب» یعنی اصلاً دین چیزی جز دوستداشتن است؟ مسیحیت هم این معنی را ترویج میکند، و زرتشت هم بر اساس پندار نیک و گفتار نیک و کردار نیک رسالت دینی خودش را به مردم القا میکند. پس نتیجۀ کار ما تا امروز چه بوده؟ آیا در کارمان اشکالی وجود دارد؟ آیا در انجام این رسالت مشکل داریم؟ چرا مردم دنیا بهرغم این تعلیمات، اینهمه مسجد، اینهمه کلیسا، اینهمه معبد هنوز هم در تعاملات اجتماعی اینطور بدون مسئولیت عمل میکنند؟
وظایف رجال دینی چیست؟
ما رجال مذهب مسئولیت داریم که دور هم بنشینیم و اشکالات کار خودمان را بررسی کنیم. امروز با این دنیا میخواهیم چه کنیم؟ با این حکومتها میخواهیم چه کنیم؟ با این جنگها، با این زیر پا گذاشتن ارزشهای انسانی و حقوق بشر در دنیا میخواهیم چه کنیم؟ مذهب در رفع این نابسامانیها نقش دارد. ما برای مردم پدر هستیم، دلسوز هستیم. ما میخواهیم مردم درعینحال که زندگی میکنند و از لذت زندگی برخوردارند، جدای از مسئولیتهای انسانی خودشان حرکت نکنند. مسئولیتهای خدایی جدا از مسئولیتهای انسانی نیست.
ما هرگونه خشونت به نام اسلام را محکوم میکنیم، هرگونه جنگ را محکوم میکنیم و شما هم میبینید چه دستگاه پاپ، چه کلیسا و مذاهب مختلف خشونت و جنگ را محکوم میکنند؛ ولی ما باید یک رشته را دنبال کنیم و برای خودمان رسالتی را در مقام رجال دین تعریف کنیم تا بتوانیم در بین مردم مؤثرتر عمل کنیم.
زیرپاگذاشتن حقوق انسانها به هر شکل و به هر کیفیت از نظر ادیان و مذاهب گناه است، چه اسلام باشد چه مسیحیت و چه مذاهب دیگر.
مشکل اصلی ما مردم نیستند. مردم صلحطلباند. مشکل اصلی در روزگار ما حکومتها هستند. حکومتها هستند که به حساب منافع خودشان همه چیز را زیر پا میگذارند. حکومتها هستند که این حقوق انسانها را ضایع میکنند. رابطۀ ما بهعنوان رجال دین با این حکومتها میخواهد چگونه باشد؟ ما چطور میخواهیم در آنها تأثیرگذاری داشته باشیم؟ لذا پیشنهاد میکنم که راهی بیندیشیم تا در روزگار خودمان اخلاق را وارد سیاست کنیم، ارزشهای اخلاقی را وارد سیاست کنیم. به مردم سفارش کنیم به سیاستمدارانی که اخلاق و ارزشها را زیر پا میگذارند رأی ندهند. قدرت نباید در اختیار بیاخلاقان قرار بگیرد. این رسالتی است که ما امروز بر عهده داریم. اگر میخواهیم برای انسانها کاری کنیم، بیاییم برای کسانی که حاکم بر این انسانها هستند خدا را معرفی کنیم، محبت به خدا را در بین اینها عرضه کنیم، مسئولیت انسانی و مسئولیت خدایی را در بین اینها رواج بدهیم.
باز هم من از زیارت شما عزیزان ابراز خوشحالی میکنم و امیدوارم که انشاءالله این سفرها و این دیدارها به تفاهمی بینجامد تا در انجام آن رسالت مشترک و مسئولیتهایی که خدای متعال بر گردن ما گذاشته موفق باشیم.
پرسش و پاسخ
پرسش
سالها قبل یکی از دوستان در قاهره به دیدار یک مفتی رفته بود و از آن مفتی پرسیده بود که توصیۀ شما برای بهترکردن دنیا چیست. مفتی گفته بود تو که یک مسیحی هستی، یک مسیحی خوب باش و بر مسیحیت خودت معتقد. الان هم فکر میکنم یک بخش از منظور حضرتعالی این بود که اگر ما مسیحی یا مسلمان هستیم، به اخلاقیات دین خود پایبند باشیم و آن را در بین سیاستمداران هم ترویج کنیم.
پاسخ
دقیقاً همینطور هست. اگر همۀ افراد به آنچه معتقدند، در عمل ملتزم باشند، دنیای ما دنیای دیگری خواهد بود.
مسئلۀ امروز این است که در درجۀ اول پیروان هر مذهبی التزام خودشان را به آن ارزشهای مذهبی که دارند، در عمل نشان بدهند. بعد یک تعریفی داشته باشیم که ما مذاهب مختلف میتوانیم در کنار هم با صلح زندگی کنیم و باهم رفیق باشیم. میتوانیم دلسوز یکدیگر باشیم و بدانیم مذاهب ما مقابل هم نیستند، بلکه در کنار هماند.
در دین خودمان هم به پیروان مذاهب مختلف احترام بگذاریم و تفکرات همدیگر را تحمل کنیم. اسلام مذهب شیعه و سنی دارد. مسیحیت کاتولیک و پروتستان و ارتدوکس دارد. راهکار خشونت نیست. ما در کنار هم زندگی میکنیم و باید عقاید یکدیگر را تحمل کنیم و به آنچه معتقدیم ملتزم باشیم.
پرسش
همانطور که فرمودید، در آیین زرتشتی بر پندار نیک و گفتار نیک و کردار نیک تأکید شده است. مشکل ما همانطور که فرمودید بحث کردار نیک و ملتزمبودن به آن است. اما در برابر برخی مسائل مثل توجه به حقوق کسانی که در جامعه ضعیفتر هستند، مثل زنان یا حتی کسانی که اخیراً مطرح شدهاند مثل همجنسبازها چه باید کرد؟ بههرحال اینها هم حرفهایی میزنند و ممکن است با بعضی از اصول دینی در تعارض باشد.
پاسخ
اولاً ما با شما پیوندهایی زیادی داریم. ایران ما مهد زرتشت بوده است. دین شما الهیات بسیار قوی دارد و ارزشهای اخلاقی بسیار والایی در آئینتان هست. در بسیاری از شهرهای ایران، ما و شما برادرانه کنار هم زندگی کردهایم و زرتشتیان خدمات فراوانی در شهرهای ما انجام دادهاند. ما باید تحملمان را در مقابل هر عقیدهای افزایش دهیم، ولو آن عقیده خلاف مذهب ما باشد. چارۀ مبارزه با تفکر خشونت و حذف فیزیکی نیست. تفکر را با زور نمیشود از بین برد. الان تفکر همجنسگرایی بنیان خانواده را تهدید میکند. متأسفانه در جوامع غربی بیش از اندازه به این گروه بها داده میشود. بله، اینها گروهی هستند و حرفهایی دارند. تا جایی که میشود باید سعی کنیم این فکر در جامعه ترویج نشود. شخص من موضوع بحث نیست که حس لذتجویی برایم مهم باشد و مسئولیتهای اجتماعی نداشته باشم. من در برابر اجتماع خودم مسئولم. تشکیل خانواده و ایجاد نسل یکی از مسئولیتهای اجتماعی انسان است. همجنسگرایی این مسئولیت را از بین میبرد. همانطور که طرفداران همجنسگرایی تظاهرات میکنند و ظهور و بروز دارند و دولتها را وادار میکنند حقوقی به آنها بدهند، یک عده هم طرفدار نظام خانواده هستند و باید از این حرکات داشته باشند. خانواده هم در جامعه موضوعیت دارد. قوام جامعه به خانواده است. این نسل باید بماند. با ترویج همجنسگرایی نسلی باقی نمیماند. ما باید ارشاد بکنیم و بعد فعالیت هم داشته باشیم. لااقل حکومتها که به همجنسگراها حقوق میدهند، حقوق بیشتر را به خانوادهها بدهند. ازدواج را ترویج کنند. گاهی در کشورهای غربی راجع به خانواده و ازدواج مسئلۀ جدی داریم. این در سالهای آینده معلوم میشود. الان هنوز نتایجش معلوم نشده است. برای اینکه به کردار نیک برسیم، قبل از کردار نیک و گفتار نیک، باید پندار نیک را در بین مردم تقویت کنیم.
پرسش
فرمودید که باید سیاستمداران و حاکمان را به سمت اخلاق خوب تشویق کنیم. مشکل این است که در ما انسانها معمولاً ترسی هست و از یک سری چیزهایی که ما را تهدید میکند میترسیم. لذا با کسانی که میتوانند به گونهای این تهدید را از ما دفع کنند، همکاری میکنیم و از آن کسانی که چیزهایی را به ما تحمیل میکنند میترسیم. درنتیجه نمیتوانیم با آنها مقابله کنیم. این یکی از مشترکات جوامع است که افراد تصور میکنند که باید تحت کنترل باشند تا امنیت خودشان حفظ شود. لذا میخواهم باب گفتوگویی را باز کنم در مورد اینکه ما چطور میتوانیم با همدیگر صحبت کنیم و تأثیر بگذاریم، درعینحالی که از کسانی که بخواهند حرفشان را بر ما تحمیل کنند نترسیم و بتوانیم به چنین شرایط ایدئالی برسیم.
پاسخ
مسئله این است که اگر ما به حساب ترس عقبنشینی کنیم و اگر تهدیدها عملی شود، جامعه به قهقرا برمیگردد. در بین کشیشهای امریکای لاتین، در دورانی مبارزان قوی وجود داشته است. اصلاً آزادیخواهی در امریکای لاتین از کلیسا آغاز میشود. اینکه ما به بهانۀ امنیت آزادی را بکوبیم، در همۀ دنیا رسم معمولی است و سیاستمداران از آن به منافع تعبیر میکنند. ولی ما وظیفه داریم در بین مردم فرهنگسازی کنیم و نگذاریم تفکر حاکم به دست آنها در بین مردم رواج پیدا کند. امروز با وجود فضای مجازی و این موقعیتی که پیدا شده، امکانات بیشتری برای ما فراهم شده است و میتوانیم مخاطبان بسیار بیشتری داشته باشیم. در یک کلیسا یا مسجد، تعداد محدودی مخاطب ما هستند؛ اما در فضای مجازی میلیونها نفر مخاطب داریم. از این فضاها میتوانیم برای روشنگری استفاده کنیم.
در چند روز گذشته، سالروز مرگ مارتین لوتر کینگ بود. مبارزهاش چه تأثیر عظیمی بر جامعۀ امریکا گذاشت. آثار کار او تا امروز باقی است. او نژادپرستی را در امریکا کوبید. بههرحال اگر ما این شخصیتها را نداشته باشیم، تاریخ به قهقرا برمیگردد. همیشه اینطور بوده و از دوران مسیح هم اینطور بوده که افراد زورگو افراد مصلح را تحمل نمیکردند. اما افراد مصلح خودشان را به آنها تحمیل میکردند و ارزشها را در طول تاریخ جا میانداختند.
این بشارت را هم به شما میدهم که فکر انسانها رو به کمال است و عاقبت ارزشهای انسانی و ارزشهای الهی جای خودش را در جامعه باز خواهد کرد و حاکم خواهد شد.
پرسش
در متون مسیحیت آموزهای داریم به نام تجرد برای اینکه انسان خودش را وقف خدا کند و به عبادت بپردازد. آیا چنین تفکری که انسان از همه چیز بگذرد و مجرد بماند برای خدمت به خدا، در اسلام هم هست یا نه؟
پاسخ
رهبانیت یکی از موارد اختلاف ما با مسیحیت است و در اسلام نهی شده است که ما از جامعه بِبُریم و بیرون برویم و خودمان را حفظ کنیم. در فرهنگ خودمان عابدانی بودند که از جامعه جدا میشدند و فقط عبادت میکردند برای اینکه روحشان را کمال بدهند. در اسلام تشویق به این میشود که داخل مردم باشیم و روحمان کمال پیدا کند. یعنی در زندگی مردم دخیل باشیم و درعینحال پاک بمانیم. همچنین اسلام ازدواج را بهعنوان یک وظیفۀ اجتماعی مقرر کرده که شخص باید وارد زندگی شود و توالد و تناسل وجود داشته باشد و مسئولیتهای اجتماعی را بپذیرد. در اسلام اینکه مسئولیت را رها کنیم، مثل مسیحیت به آن بها داده نشده است. البته سخنم به این معنا نیست که این کنارهگرفتن و روی نفس خود کارکردن و تکامل روحی ضد ارزش باشد؛ منظورم این است که اسلام برای شخصی که در جامعه باشد و خودش را کمال ببخشد، ارزش بیشتری قائل شده است نه اینکه کسی که این کار را میکند از ارزش برخوردار نباشد.
پرسش
میخواهم بدانم آیا وقتی ما سیاست را با مسائل دینی و اخلاقی به هم مربوط میکنیم خطراتی هم وجود دارد؟ یعنی دینی بخواهد حتی به افرادی که پیروان آن دین هم نیستند، حکومت کند. منظور بحث رابطۀ دین و واردکردن دین به سیاست است.
پاسخ
مسئلۀ ما در سیاست ارزشهای انسانی است. ارزشهای انسانی همان ارزشهای اخلاقی است که هر انسانی جدا از دین و مذهب و حتی اگر دین و مذهب نداشته باشد، به آن ملتزم است. عدالت از نظر همه خوب است، آزادی از نظر همه خوب است، حتی اگر معتقد به اسلام یا مسیحیت یا زرتشت نباشد. آنچه ما به دنبالش هستیم، این است که اخلاق انسانی را نمیتوانیم در سیاست حاکم کنیم. یعنی زورمان نمیرسد آن را غلبه دهیم. ما همین مقدار راضی هستیم. این ارزشهای انسانی برای آن کسانی هم که اهل دین نیستند، مفید است؛ چون این ارزشها عقلایی است. عقلای عالم بر این ارزشها تأکید میکنند. عدالت و برابری و صلح ارزشهایی هستند که همۀ انسانها بر آنها تأکید میکنند؛ حتی آن کسانی که هیچ مذهبی ندارند. یکی از حجتهای خدا عقل است و این عقل در همۀ انسانها هست و باید از آن بهرهبرداری صحیح شود.