بسمه الله الرحمن الرحيم
عاشورا، مکتبی برای تفکر
وقایع و حوادثی که در دنيا روی داده است و در اصطلاح، تراژدي خوانده میشوند، بسیار زياد است. افراد بسیاری مظلومانه كشته شدهاند، بدون آنكه دادشان از ظالم ستانده شود؛ اما عاشورا صرفاً يك واقعه تاریخی نيست که فقط برای خواندن و شنیدن به کار آید؛ بلکه دیدگاه و مکتبی است که نیاز به تفکر و تعمق دارد. اين مكتب نشاندهنده اسلام نابی است كه به نام تشيع شناخته میشود؛ اسلامي كه از دو لب پيامبر اكرم ـصلیاللهعلیهوآلهـ بیرون آمده و از نخستین روز بر پایه ارزشهاي الهي عرضه شده است؛ اسلامي كه از ابتدا ظلمستيز بوده و به انسان مسلمان آموخته است كه هرگز در برابر ظالم سر تسليم فرود نیاورد. عاشورا براي حفظ اين مكتب و اين اسلام آمده و چنان قدرت دارد كه توانسته است اين تفكر را تا به امروز حفظ كند.
در طول تاریخ هزار و چهارصد ساله اسلام، بسیار کوشیدهاند كه اين مكتب را از پويايي بیاندازند. از همان آغاز تا کنون، هر كسي که آمده، ضربهاي به آن زده است؛ با وجود اين، مکتب عاشورا نهتنها مانده است، بلكه ما را نیز در كنار خودش حفظ كرده و سرپا نگاه داشته است. شرایط امروز در مقایسه با گذشته، بسیار بهتر است؛ در گذشته دورههایی بوده است كه نام بردن از علي ـعلیهالسلامـ جرم بود و منابري كه بايد ارزشهاي الهي را به جامعه اسلامي عرضه میکرد، رسماً به سب علي ـعلیهالسلامـ ميپرداخت؛ به بیان دیگر، به تمام فضایل انساني و الهي دشنام میداد؛ یعنی كاملاً عكس آنچه هدف رسول اكرم ـصلیاللهعلیهوآلهـ بود، بر اين منابر جاري میشد.
قیام سيدالشهدا ـعلیهالسلامـ با کمتر از صد نفر در برابر یک سپاه سی هزار نفری، در ظاهر شايد يك خودكشي به نظر بیاید؛ اما حرکت سيدالشهدا ـعلیهالسلامـ و سخنان ایشان، چنان زيبا و حسابشده است كه حتي كساني را كه براي جنگ با او آمده بودند، متأثر ساخت؛ به گونهای که حتی برخی از لشكريان دشمن را جذب کرد؛ اما از میان یاران سيدالشهدا کسی جدا نشد. آن حضرت شب عاشورا در جمع یاران خود، اتمام حجت كردند و فرمودند: کار ما فردا با مرگ به پايان ميرسد و اميد پيروزي نيست. هر كسي در اين سرزمين باشد، كشته ميشود. اگر ميتوانيد تحمل كنيد، بايستيد؛ وگرنه، من بیعت خود را از شما برداشتم و میتوانید برويد. آنگاه چراغ را خاموش كردند و بسیاری رفتند؛ اما كساني كه ماندند، ديگر در روز عاشورا ريزش نداشتند و جذب مکتب و تفکر دشمن نشدند. پایدار ماندند و در همين نيمروز آنچه را كه ميخواستند برسانند، نه با حرف، که در عمل رساندند و اين پیام در تاريخ ماند.
عاشورا، قیام در برابر اسلام جاهلی
عاشورا رويارويي بين ارزشها و ضدارزشهاست؛ نبرد ارزشهای الهی با ارزشهاي مادي و جاهلي است؛ جاهليتی كه پيامبر ـصلیاللهعلیهوآلهـ براي درهمشکستن معيارهاي آن برانگیخته شده بود؛ معیارهایی چون پول، زور و ظلم که پس از رحلت پیامبر ـصلیاللهعلیهوآلهـ همین معیارها به نام اسلام احیا شده بود. هرچند نماز اول وقت و روزه، قرائت قرآن و عبادتهای طولانی ظاهری دینی به جامعه داده بود، اما حاکمیت معیارهای جاهلی با پوشش اسلامی، درونمایه این اعمال را تهی و بیاثر کرده بود. یکی از نتایج چنین اسلام بیمحتوایی، این دیدگاه بود که هر کسی بر مسلمانان حاکم است، سخنش حجت و اطاعتش واجب است. این تفکر، امروزه نیز طرفداران بسیاری دارد. امام حسين ـعلیهالسلامـ در برابر چنین اسلامی قيام كرد؛ ولی به او تهمت نامسلماني وارد کردند و گفتند: تو بيجهت نماز ميخواني! نمازهای تو مقبول نیست. تا جایی که گفتند: «ان الحسين خرج عن دين جده»؛ حسین از از دين جدش خارج شده است. اين سخنان را نه افراد عادي، بلکه عالمانی گفتند که لباس فقاهت بر تن داشتند[1].
نهضت امام و نفوذ در دل دشمن
قيام امام حسین ـعلیهالسلامـ به گونهای طراحي شد كه از همان آغاز حرکت، در دلها نفوذ كرد؛ حتي بر لشكر دشمن هم اثر گذاشت. برای نمونه، امام حسین ـعلیهالسلامـ هنگامی که فرزند ششماههاش علياصغر را به میدان آورد، لباس رزم را از تن درآورده بود و با عبا و عمامه آمد؛ یعنی قصد جنگ ندارد.[2] فرزندش را به لشکریان نشان داد و فرمود: أما ترونه كيف يتلظي عطشاً؟ آیا نمیبینید که این کودک به حالت تلظي[3] افتاده و از شدت تشنگی در حال جان دادن است؟ اما دشمن با تير سه شعبه به او پاسخ داد[4]. وقتی این جریان را به يزيد گزارش دادند، گفتند: حتی لشكر ابنزیاد هم از این واقعه گريست.
نمونه دیگر، داستان سپاه حربنيزيد رياحي است. حر که مأموریت داشت با هزار سرباز راه را بر امام و کاروانش ببندد، در حالی با امام برخورد کرد که نیروهایش تشنه بودند و از شدت تشنگی نميتوانستند مشک آب را بردارند. امام به یارانش دستور دادند که او و همه سربازانش را سیراب سازند. یکی از سربازان پيرمردي بود که وقتی لبه مشك را به دهانش میگذاشت، به دلیل فشار زیاد آب، نميتوانست آب بخورد. سيدالشهدا ـعلیهالسلامـ از اسب پايين آمد و با دست خود دهنه مشك را گرفت تا پيرمرد بتواند آب بخورد. نام اين پيرمرد در تاريخ آمده است؛ او از كساني است كه وقتي امام از اسب به زمين افتاد، پیش از آنكه سر مبارکش را از تن جدا کنند، او هم نيزهای به بدن آن حضرت زد. امام حتي به اسبهاي ایشان هم آب دادند[5]؛ اما آنها به طفل شيرخوار هم آب ندادند. اينها برای همیشه در تاريخ میماند؛ چنانکه مانده است. قيام امام حسین ـعلیهالسلامـ قیام ارزشها در برابر ضدارزشهاست. این پیام مكتب عاشوراست که در همان ميدان جنگ رسید و ادامه آن را حضرت زينب و امام سجاد ـعلیهماالسلامـ به اهل شام رساندند و اين حركت را زنده نگه داشتند.
تلاشهای نافرجام در سرکوب نهضت حسینی
دشمن از همان ابتداي حادثه كربلا کوشید اين قيام را سرکوب کند و پیام آن را از بین ببرد. هنگامی که در ميدان جنگ حريف یاران امام نمیشدند، او را دوره ميكردند و از پشت به او نیزه میزدند و تيربارانش ميکردند. حتی پیکرهای پاک شهدای کربلا را زیر سم اسبها پایمال کردند. گروهی از سپاهیان دشمن به اسبهای خود نعل تازه زدند و بارها بر روي اجساد شهدا تاختند؛ به گونهای كه قفسه سينههاشان شكسته، استخوانهایشان خرد شد[6]. براي اينكه میخواستند اين حركت را سركوب كنند و حتی از بدنهای ایشان هم نشانی باقي نماند.
دشمن در اقدام ناجوانمردانه دیگری، به خیمههای اباعبدالله ـعلیهالسلامـ حمله کرد و به حریم اهلبیت امام تجاوز کرد؛ به گونهای که حتی اعتراض برخی از سران دشمن را نیز برانگیخت. محمدبناشعث که پدرش یکی از خوارج و از دشمنان اميرالمؤنين ـعلیهالسلامـ بود و خودش نیز مسلمبنعقیل را در كوفه کشته بود، از مشاهده رفتار سپاه دشمن با اهلبیت امام ـعلیهالسلامـ چنان خشمگین شد که جلوي عمر سعد را گرفت و گفت: به لشكریانت بگو از خيمهها كنار بكشند؛ وگرنه تو را خواهم كشت! همه این رفتارها برای آن بود كه ارزشها كوبيده شود.
این داستان در طول تاريخ ادامه یافته است. در دوران متوکل، قبر سیدالشهدا ـعلیهالسلامـ را شخم زدند و بر روی آن آب بستند و زراعت كردند؛ زائران کربلا را به قتل رساندند. در برههای نیز زيارت کربلا را مشروط به قطع يك دست کردند. در تاريخ آمده است زائری که دو دست خود را برای زیارت امام حسین ـعلیهالسلامـ داده بود، براي آنکه دوباره به زيارت امام برود، پاي خود را هم داد و با يك پا به زيارت رفت. امروز نیز همان تفکر، در عزاداري سيدالشهدا ـعلیهالسلامـ بمب میگذارد و دهها نفر را به قتل میرساند. رضاخان با عزاداری سیدالشهدا ـعلیهالسلامـ درافتاد و صدام هم اين عزاداريها را در عراق تعطيل كرد؛ اما سالهاي بعد، نه رضاخان بود و نه صدام؛ اما امام حسين ـعلیهالسلامـ بود و همیشه خواهد ماند.
در مراسم حج حدود سه یا چهار ميليو ن نفر جمع ميشوند. اما در اربعين سيدالشهدا ـعلیهالسلامـ ده ميليون زائر به كربلا ميرود. گرچه دشمن در مقابله با ارزشهای حسینی از تمام توان خود استفاده کرد، اما خداوند پاسدار و نگاهبان اين نهضت است. وقتی که پرچم عزای سيدالشهدا ـعلیهالسلامـ بر فراز مساجد، حسينيهها و تكايا بالا ميرود، مردم به آن مجال هجوم میآورند. خداوند چنین اعتباری به سيدالشهدا ـعلیهالسلامـ داده است تا ما بتوانيم در پناه آن حضرت، خودمان را حفظ كنيم.
مکتب حسینی، معیاری برای ارزشها
همه باید خود را با این مکتب بسنجیم. باید ببینیم راهي را که انتخاب كردهایم، همان راه امام حسين ـعلیهالسلامـ است يا در برابر آن حضرت؛ ظلمستيزیم یا ظلمپذیر. ما در راه احیای ارزشهاي الهي در دنيا، سرمايهای بزرگ به نام عاشورا و سيدالشهدا ـعلیهالسلامـ داریم که باید بهخوبی از آن بهرهبرداري كنيم.
كسي كه در اين راه قدم ميگذارد، بايد با آن هدف سنخيتي داشته باشد. کسی که هیچ بویی از ارزشهای این مکتب نبرده باشد، هرگز نمیتواند احیاگر آن باشد. شخص باید به خودسازی بپردازد و چنان در هدف خود راسخ باشد كه حاضر باشد از حق خود بگذرد تا از هدفش دفاع کند؛ چنانکه اصحاب سيدالشهدا ـعلیهالسلامـ در همین راه جان باختند و رزمندگان ما نیز در جنگ تحميلي كه تمام دنيا در برابرشان ایستاده بودند، با خون خود از وجببهوجب این سرزمین پاسداری کردند و حتی یک وجب را در اختيار دشمن نگذاشتند.
همه ما در هر لباسی که هستیم، بايد با رفتار و گفتارمان مُبَلِغ دين و ارزشهای اسلامی باشیم. ما امروز درصدد عرضه دين به مردم دنيا هستیم و به نام امیرالمؤمنین و سيدالشهدا ـعلیهماالسلامـ در حرکتیم. حسيني بودن رايحه دارد و مردم ما را به اين نام ميشناسند؛ پس باید اين رايحه از وجود ما برخیزد تا با بهرهمندی از نام حسین ـعلیهالسلامـ پيام آن حضرت را به جهانیان برسانیم. انشاءالله.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته
[1] آيت الله العظمي مرعشي نجفي، شرح إحقاق الحق، ج29، ص609. .
[2] . امروزه نیز بر اساس حقوق بينالملل، افراد غیرنظامی، شامل زن و کودک و پیر و ضعیف، از دایرة جنگ خارجاند و نبايد در جنگ صدمه ببينند.
[3] . هنگامی که ماهي از آب بیرون میافتد، شروع میکند به بالا و پایین پریدن؛ تا آنجا که دیگر بیحرکت میماند و از شدت تشنگی و جان دادن، فقط گاهگاهی لبهایش را باز و بسته میکند. عرب به اين حالت، «تلظی» ميگويد. در اين حالت، حتی اگر ماهي را به آب هم برگردانند، ديگر زنده نميماند.
[4] .العاملي، الانتصار، ج9، ص578.
[5]طبري، تاريخ الطبري، ج4، فصل سنة إحدي وستين، ص 302..
[6]طبري، تاريخ الطبري، ج4، فصل سنة إحدي وستين، ص347. .