متن کامل بیانات حضرت آیت الله علوی بروجردی مدظله العالی در آغاز درس خارج فقه سال تحصیلی 1402
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربالعالمین و صلیالله علی سیدنا محمد و آلهالمعصومین المکرمین المنتجبین سیما بقیةالله الاعظم اراوحنا لتراب مقدمه الفدا للعالمین
تجلیل از مرحوم آیتالله صلواتی و سایر اساتید معظم
ما در ایام گذشته رحلت جانگداز مرحوم آیت الله آقای صلواتی را داشتیم. خداوند ایشان را غریق رحمت کند از اساتید بزرگ و مهذب حوزه بودند و شاید بسیاری از عزیزان هم محضر ایشان تلمذ کرده بودند. ایشان و دیگر اساتیدی مثل ایشان مرحوم آیت الله آقای ستوده مرحوم آیت الله آقای اعتمادی مرحوم آیت الله آقای پایانی مرحوم آیت الله آقای حاج آقا رسول تهرانی.
ما امیدوار هستیم وجود آنها برای امثال ما و آیندگان الگو باشد. من خاطرم هست سال چهل و هفت یا چهل و هشت، ماه رمضان بود خدمت مرحوم آقای صلواتی تبصره علامه را میخواندیم. یک ماه رمضان ایشان مشغول تدریس بودند اما ناراحتی معده هم داشتند. گاهی اوقات وسط درس طوری معده او درد میگرفت که یک چند دقیقه ای سکوت میکرد تا این درد آرام بشود بعد به درس ادامه می¬داد اتفاق افتاد که درد به قدری شدید شد که نتوانست درس را ادامه بدهد اما فراد شب دوباره سر وقت میآمدند. همان وقت خدمت ایشان عرض کردیم آقا شما این ناراحتی را دارید حالا درس نفرمایید تعطیل کنید، ماه رمضان تعطیلی است. ایشان میفرمود این طلبههایی که تبلیغ نرفتند ماندند اینجا الان میآیند برای استفادهای؛ حالا من چطور اینها را رها کنم و نیایم درس و تربیت؟.
طلبه به جان ایشان بسته بود یعنی زندگی ایشان وقف این معنا بود خداوند همه آنها را غریق رحمت کند درجات آنها را متعالی کند و بر سر سفره آقا رسول الله صلوات الله و سلامه علیه و علی عترتهم طاهرهین میهمان کند ان شاءالله .
رسالت اصلی دین اکمال اخلاق است
در آغاز درس چند تا تذکر هست که حالا عرض میکنیم. یکی از مسائل بسیار بااهمیت در اسلام اخلاق است. اخلاق یک امر فرعی نیست، یک امر اصلی است. از وجود مقدس آقا رسول الله هم نقل شده :«إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاق». اصلاً من آمدم برای اینکه مکارم اخلاقی را تتمیم کنم، تکمیل کنم. یعنی بین مردم اخلاق وجود داشته اما من آمدهام تکمیل کنم. عده ای از آقایان هم خب بر این شدند که بگویند نه بین دین و اخلاق این تلازم نیست. گاهی ممکن است بگویند دین میتواند برخلاف اخلاق دربیاید و دین بر اخلاق حاکم است. این معنا درست نیست. بعثت لاتمم مکارم الاخلاق یعنی دین آمده مکارم اخلاق را تکمیل کند، تتمیم کند. اساس این است. چرا در علم اخلاق؛ برای اینکه مستند اصلی اخلاق، عقل است عقل یک احکام ذاتی دارد مثلا حسن عدالت و قبح ظلم این عقلی است یعنی شرع هم نبود عقل که حجةٌ باطنه هست این معنا را داشت و لذا ادیان آسمانی که آمدند هر چه تعالیم داشتند بر اساس این محور است. یعنی بالعدل و الحق است، هیچ وقت یک حکم شرعی امکان ندارد خلاف عدالت بشود. عدل چیست؟ وضع الشیء فی محله. ظلم چیست وضعالشیء فی غیر محله. بنابراین آموزه های دین هیچ وقت با اخلاق تنافی پیدا نمیکند
توضیح اسنادی، لغوی و معنایی پیرامون عبارت «باهتوهم»
این بحثهایی که گاهی درباره «باهتوهم» مطرح می¬شود به آن حدیث کافی و نسبت به اهل بدعت استناد میکنند، یعنی اگر اهل بدعت را دیدید طبق معنایی که بعضی از آقایان میکنند و بهتان به آنها بزنید یعنی برای اینکه آنها را از چشم مردم بیندازید چیزهایی هم که در آن¬ها نیست به آنها نسبت بدهید. اگرچه این روایت در اصول کافی وجود دارد اما ما قبلاً گفتیم «باهتوهم» معنایش بهتان زدن نیست. بهتان زدن کار غیر اخلاقی است و وقتی غیر اخلاقی شد نسبت به مسلمان باشد، نسبت به مشرک باشد، نسبت به کافر باشد، تفاوت نمی¬کند، این خلاف اخلاق است. وضع الشیء فی غیر محله است. ما حق بهتان زدن نداریم.
شما ببینید آقا رسول الله صلواتالله و سلامه علیه در آن وقتی که در مکه بودند با مشرکین مکه مواجه بودند. خب مشرک بودند و مشرک محارب هم بودند. یک مورد شما سراغ دارید که آقا رسولالله بهتانی نسبت به اینها زده باشد؟ بعد که آقا در مدینه آمدند قدرت پیدا کردند، مشرکین مکه با ایشان میجنگیدند، موردی داریم نسبت به ابوسفیان یا رؤسای آنها بهتانی زده باشند؟
یعنی یک عیبی را که در آنها نیست که آقا رسولالله عنوان کرده باشد. لذا برای مردم این معنا تمام نیست.
«باهتوهم» اولاً به این معنا نیست و راجع به اهل بدعت است، ضمن اینکه این «باهتوهم» را بد معنا میکنند. «باهتوهم» از ماده بهت و حیرت است، یعنی طوری با آنها برخورد کنید که مبهوت بمانند. یعنی با دست قوی مقابل آنها بروید نه اینکه تهمت بزنید به آنها. از سوی دیگر این روایت تمام هم باشد، چون روایت مثل همان روایت بعثت لاتمم مکارم الاخلاق بعضی از آقایان گفتند نه این سند ندارد معیار صحت در روایت فقط سند نیست متن هم هست، فقها و اساتید ما روایت صحیح را روایت صحیح متنی می¬دانستند نه فقط صحیح سندی. من جهت الصحاح من اصحابنا در «دیباچه کافی» نظرشان به این هست . در رجال ما تحقیق می¬کنیم اما ممکن است سند یک روایت تمام نباشد اما متن آن به حساب قیام قرائن و موافقت آن با روایات دیگر متن صحیحی باشد. خود مرحوم شیخ رضوانالله علیه وقتی در رسائل ذیل «خبر ثقه» بحث میکند بعد از اینکه ادله را برای حجیت خبر ثقه میآورد، آخرش می¬گوید حق این است که حجت از نظر ما عبارت است از «الخبر الثقه الموثوق» الموثوق به وصف سند است یا وصف خبر است؟ وصف متن است یعنی وثوق به متن داشته باشیم. «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» از نظر متنی با همه روایات و اصول ما موافق است و باهتوهم در اینجا اگر معنای بهتان بگیریم با همه اصول و روایات ما مخالف است.
حالا به فرض اینکه روایت درست باشد، این روایت نسبت به اهل بدعت است، ما می¬آییم تصرف میکنیم و توسعه میدهیم موضوع را به موضوعات دیگر. نتیجه این میشود هر کس با من هم مخالف است بهتان به او بزنید، هر کسی را می¬خواهیم بکوبیم یا با ما مخالف شد ما جواز بهتان داریم. متاسفانه یک تفکری پیدا شده که این منطق اوست، باهتوهم نسبت به اهل بدعت را تنقیح مناط می-کنند! اهل بدعت نمیخواهد باشد مخالف من هم باشد کافی است این بهتان را بزنیم ، آن هم قربة الی الله بهتان بزنیم. برای تقرب به خدا کلٌ یتقربون الی الله!.
حفظ حقوق و کرامت انسانها در دین اسلام یک اصل اولی است
مطلب دیگری که در اینجا میخواستم عرض کنم حقوق انسانها در اسلام امر معتبر و محترمی است. ما اصلی داریم در فقه به نام اصل کرامت انسان. کرامت انسان یک اصل اولی است و اصل ثانوی نیست. یعنی انسان دارای کرامت است مگر اینکه چیزی عارض بشود و این اهل کرامت، این انسان بعداً کفر، شرک، جرم و اتهام بیاید عارض بشود احکام خاص خودش را پیدا می¬کند. مادام که عنوانی ثابت نشده کرامت انسان محفوظ است « وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ». وجود مقدس آقا امیرالمومنین در نهج البلاغه خطاب به مالک میفرمایند: مردم دو دسته هستند، «فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْقِ» یعنی چه؟ یعنی مثل تو انسان هستند یعنی انسان به ماهو انسانٌ دارای حقوقی است . این را ما می¬گوییم اصل کرامت انسان. این اصل اولی است این اصل اصلی است که باید مورد توجه واقع بشود و ما به عنوان روحانیت و حوزه علمیه و مرجعیت از این اصل کرامت انسان باید دفاع کنیم.
یعنی انسانها دارای حقوق هستند. این آقا مشرک است اصلاً به هیچ آیینی معتقد نیست، اما جرمی مرتکب شد اتهامی متوجه او شده در این مملکت هم دارد زندگی میکند وقتی اتهامی متوجه شده به عنوان اینکه این مشرک است هم عقیده ما نیست ما حق داریم هرطور میخواهیم به سر او بزنیم و با او رفتار کنیم؟ انواع تهمت را به او بزنیم؟ هرگز حق نداریم. این آقا هم حق دارد از خود دفاع کند. ممکن است این آقای مشرک دفاع بکند که من مجرم نیستم، آن جرمی که شما می¬گویید من ندارم حق دارد بعد که محکوم شد بر اساس قوانین ما حق تجدید نظر دارد یا ندارد؟ این حق را دارد که در زندان به او غذا بدهند آب به او بدهند اگر مریض شد او را دکتر ببرند، این حق را دارد. حق را دارد که مورد توهین واقع نشود؛ جرم کرده مشرک هم هست شما حق نداری به او فحش بدهی حق نداری سیلی بزنی به صورت او .
این را میگوییم اصل کرامت انسان. این کرامت انسان یک اصل مبتنی به همان اخلاقی که عرض کردیم است. این هم مورد توجه و عنایت باشد و ما به عنوان روحانیت شیعه برای دفاع از حقوق انسانها وظیفه داریم. تاریخ روحانیت شیعه هم گواه بر این معنا است. کسانی هم در دین با ما نبودند، کسانی با ما هماعتقاد نبودند اما از حقوق آنها دفاع کردیم، تاریخ شیعه پر است از این مصادیق.
در نجف شما میبینید مرجع بزرگوار حضرت آقای سیستانی مرجع شیعه است اما از حقوق مسیحی دفاع میکند و ایزدیها دفاع میکند. آیا آیین آنها حق است؟ نه دفاع از حقوق به معنای طرفداری نیست. وظیفه روحانیت این بوده ایشان هم کار تازه ای نمیکند. رسالت روحانیت در طول تاریخ همین بوده است.
بهائیت و وهابیت ساخته دشمنان برای مقابله با قدرت تشیع است
مطلب دیگر قدرت روحانیت و نفوذ روحانیت شیعه در بین مردم است که ما جلوه آن را در فتوای مرحوم میرزا و فتوای تنباکو میبینیم. این فتوا باعث شد حتی در دربار ناصرالدین شاه قلیانها را شکستند. خواندهاید و می¬دانید این موجب شد دست اجانب و بیگانه وارد بشود و شروع کند به مذهب سازی برای ما. در یک عصر خاص هم هست که این مذهبسازیها صورت گرفت. افرادی هم که این کار را کردند افراد پختهای بودند. یعنی به خصوصیات ما آشنا بودند. آمدند وهابیت را بر اساس افکار ابن تیمیه را برای عربها خصوصاً عربستان درست کردند. بهاییت را برای ما فارسیزبانها درست کردند بهائیت در تفکرات شیخیه ریشه داشت. شیخ احمد احصائی و سید کاظم رشتی رکن اینها بودند و بهائیت بنا شد تا به عنوان مذهبی که برای ایرانیها عرضه کنند. «قادیانیگری» را برای اردوزبانها در پاکستان و هند درست کردند. شکی در این مسائل تاریخی نیست. این مذاهب ساخته و پرداخته دیگران هستند.
بحثی پیرامون حقوق بهائیها در جامعه اسلامی
اما یک مسئله اینجا داریم عبارت از این است که ما الان در مقابل کسانی که معتقد به این آئینها هستند بهایی یا وهابی یا قادیانی. ما در این جا باید رابطه خود را با آنها تعریف کنیم که چه باید بکنیم. روحانیت شیعه همان طور که گفتیم از اصل کرامت انسان همیشه دفاع کرده است.یک بهائی وقتی محکوم شد و متهم است ـ حالا هر کاری کرده خلاف کرده گرفتند زندانی کردندـ او حق دفاع از خودش دارد یا ندارد؟ یا می¬گوییم اصلاً حق ندارد و از لحظهای که اتهام وارد شد میتوان او را اعدام کرد؟ این نیست. وهابی همین طور، قادیانی هم همین.
بعضی از حقوق شهروندی وحشت دارند. ما هم نمیگوییم حقوق شهروندی، میگوییم حقوق اجتماعی. همین چند وقت پیش یک بهایی را محکوم کرده بودند به دو سال زندان و هشت سال محرومیت از حقوق اجتماعی. درباره این حقوق اجتماعی ما می¬گوییم روحانیت شیعه این حقوق را برای هر انسانی قائل است وهابی بگیرید، بهایی بگیرید، حقوق انسانی او محفوظ است. این فرد همدین و هممذهب ما نیست، اصلاً مشرک و بدتر از مشرک و به هیچ چیز عقیده نداشته باشد باز هم ما حقوقی برای او قائل هستیم. این موضوع را فقط من هم نمی¬گویم، آن آقایان و بزرگوارانی که نشستند قانون اساسی ما را نوشتند در خود این قانون اساسی برای هر کسی که در این مملکت متولد بشود حقوق اجتماعی مقرر کردند.
حالا ما یک مطلبی در یک مصاحبهای گفتیم به عنوان که این بهائیها هم حقوقی دارند. خب این عبارت معنایش این نیست که بهائیت به عنوان مذهب رسمی باید شناخته بشود. در قانون اساسی ما مسیحیت، یهودیت و زرتشتی به رسمیت شناخته شدهاست و ما برای قوانین خاصی که آنها در مذهب خودشان دارند ارزش قائل هستیم و با آنها بر اساس قوانین خودشان تعامل میکنیم. هیچ وقت در قانون اساسی هم که می¬نوشتند مطرح نبود که غیر از این مذاهب ثلاثه دیگر آئینها هم رسمی باشند. اصلاً بحث بهاییت نبود چرا که بهاییت مذهب نیست و ساخته و پرداخته خارجیهاست. اما ما بگوییم بهائیها همه جاسوس هستند؟ این را توجه داشته باشید این بچهای که در خانواده بهائی به دنیا می¬آید، این طفل نوزاد پدر او بهایی مادر او بهایی، این بچه یک ساله هم جاسوس است؟ جاسوسی عنوان عارضی است. این باید بزرگ بشود بالغ بشود بعد جاسوسی را اختیار کند. تازه شما به همین بهائی اگر اتهام جاسوسی وارد کردید، میآورید دادگاه و باید این جرم او ثابت شود. حق دفاع از خودش دارد حق تجدید نظر دارد قوانین شما هست قوانین اساسی قانون اساسی ما هست، نمی¬توانید به او تعرض دیگری داشته باشید. جرمی مرتکب شده نهایت اینکه مجازات آن جرم را تحمل کند. اما سیلی بزنیم به صورت او، فحش بدهیم، توهین کنیم یا به او بهتان به او بزنیم؟
سیره آیتاللهالعظمی بروجردی در مبارزه با بهائیت
خدا رحمت کند مرحوم آقای بروجردی را که در بین مراجع یکی از کسانی که با بهاییت خیلی وسیع درافتاد ایشان بودند. علت آن هم این است که بهاییت رسوخ کرده بود در تمام ارکان حکومتی مملکت و آقای بروجردی وارد شد. آقای فلسفی را واداشت یک ماه رمضان در مسجد سید عزیزالله منبر رفتند و از رادیو هم پخش میشد. خب جاهای دیگر فعالیت کردند حتی مردم اجتماع کردند این حظیرةالقدس آنها که الان در خیابان حافظ است را تصرف کردند. آمدند پیش آقای بروجردی که آقا ما حظیرةالقدس را گرفتیم عرضم به حضور شما که اما اجازه بدهید اینجا مسجد کنیم یا حسینیه کنیم این حظیرةالقدس الان هم هست مرحوم آقای بروجردی فرموده بودند که شما اینجا را گرفتید مرکز اضلال بود در آن را می¬بندیم دیگر نمی¬گذاریم مردم را گمراه کنند اما اینکه مسجد کنید یا حسینیه کنید مال چه کسانی را میخواهید مسجد یا حسینیه کنید؟ این مال شما نیست و ایشان اجازه ندادند. هنوز هم حظیرةالقدس همین طور مانده نه مسجد است نه حسینیه و چه مصرفی دارد الان نمی¬دانم، اما درب آن بسته است.
خدا رحمت کند مرحوم حاج آقا مصطفی خوانساری را که از اصحاب آقای بروجردی بودند. خود او برای من نقل کرد در آباده شیراز چند تا روستای بهایی نشین بود و چند تا روستای مسلمان نشین. بهاییها به دهات مسلمانان حمله کرده بودند و کشته و غارت کرده بودند. این تعرضات از دوران ناصرالدین شاه و دوران قاجار یک بساطی بود و بهائیها ازین کارها میکردند. مسلمانها تصمیم گرفتند مقابله بهمثل کنند حمله کنند به دهات بهاییها.
خبر به آقای بروجردی رسید. آقای بروجردی چکار کرد؟ اسلحه یا چاقو و قمه برای آنها فرستاد؟ آقای بروجردی یک هیئتی را از قم فرستادند. خدا رحمت کند آقای آقا سید مصطفی خوانساری می¬گوید من جزو آن هیئت بودم. گفت ما رفتیم آباده شب در روستای بهایینشین خوابیدیم که مسلمانها حمله نکنند به اینها. مسلمانها به احترام هیئت آقای بروجردی حمله نکردند. آقای بروجردی مبارزه میکرد اما مبارزه با حفظ این حقوق بود، اگر بنا بشود جان افراد مال افراد با هر بهانهای مورد تاخت و تاز واقع بشود سنگ روی سنگ بند نمیشود. عدهای به آقای بروجردی نسبت دادند که ایشان دستور داده قبر بهائیها را خراب کنند. این خلاف واقع است، آقای بروجردی در بروجرد بوده و بروجرد هم بهایی داشت. ایشان یک ماه رمضان فقط بحث امام زمان مطرح کرد برای مقابله با بهاییت. اینها می¬مردند جا برای دفن نداشتند کنار قبرستان یهودیها در بروجرد جایی گرفته بودند و مردههای خود را دفن میکردند. خب برخی مسلمانهای تند آن وقت هم بودند که قبرها را خراب یا تعرض می¬کردند. آقای بروجردی دستور داد دیوار کشیدند دور این زمین که کسی به قبر اینها تعرض نکند. همان آقای بروجردی که مبارزه کرد اما این حقوق را حفظ میکرد، این مرجعیت شیعه است.
سیره اهلبیت در مواجهه با معاندین
بنده در یک مصاحبهای که چند سال پیش انجام شده بود گفتم اسلام شیعه نسبت به همه انسانها حقوق اجتماعی و کرامت قائل است. یک عدهای این جمله را درآوردند که فلانی طرفدار بهاییت شده وحتی بالاتر مروج بهاییت شده است! خب عیب ندارد از همان باب باهتوهم است . من یک سوال دارم: وجود مقدس آقا امیرالمومنین از حقوق خوارج قبل از جنگ نهروان دفاع کرده بودند یا نه؟ حتی اجازه نمیداد تعرض به آنها بکنند. در جنگ نهروان کشته های آنها را دستور داد نماز بخوانید و دفن بکنید این حقشان بود یا نه؟ دستور نداد مجروحهای آنها را معالجه و آزاد کنید؟ دستور نداد اسرای آنها را آزاد کنید؟ دستور نداد فراریها را تعقیب نکنید؟ خطبه نهجالبلاغه ندارد که « لَا تُقَاتِلُوا الْخَوَارِجَ بَعْدِي» ؟
آیا آقا امیرالمومنین طرفدار خوارج است؟ آقا امیرالمومنین مروج خوارج است؟ ابن ملجم قاتل آقاست، بدتر از ابنملجم که ما نداریم. اشقالاولین و الآخرین است. آنجا شیر برای آقا می آورند هر چه آقا امام مجتبی می¬گوید آقا شیر بردیم برای او حضرت میفرمایند به جان من این کاسه شیری که آوردی برای او هست یا نه؟ او را گرسنه نگذارید. آن وقتی که در مسجد به خودش آمد ضربت خورده بود اما میگوید این را اذیت نکنید این را از دست مردم نجات دهید. او را ببرید یک گوشهای. حضرت علی طرفدار حقِّ قاتل خود است. این کرامت انسان است. آیا امیرالمومنین طرفدار ابن ملجم است؟ امیرالمومنین مروج ابن ملجم است؟ گفتند که فلانی ناخلف شده نسبت به آقای بروجردی، چراکه آقای بروجردی با بهاییت مبارزه می کرد. طرفدار بهاییت شده، مروج بهاییت شدهاست! ما ناخلف شدیم؟ عیب ندارد شما فرمودید اما این قصه یک فایدهای داشت که بعد از سالها یاد آقای بروجردی افتادید. آقای بروجردی مطرح نبود که خوب شد یاد او افتادید.
انتقاد از بیتوجهی به جایگاه مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی وسایر بزرگان
مدتهاست صد سالگی حوزه مطرح است اما ذکری از آقای بروجردی نیست. کدام خیابان و محله است که به اسم آقای بروجردی نامگذاری شده باشد؟ یک مورد بود قم آن هم یک عده با چه مجاهدتی این کار را کردند. در شهر بروجرد جایی به نام ایشان نبود. یک میدانی هست در بروجرد ما که به نام زنده یاد شهید بزرگوار محمد بروجردی نامگذاری کردند. از بس مردم میدان را گفتند آیت الله بروجردی، که اسم آن را عوض کردند به نام آیت الله بروجردی اما جای دیگری نیست. شما می شناسید آخوند خراسانی یعنی چه و تفکر مشروطه چه بوده و ما قبول داریم. خداوند غریق رحمت کند مرحوم آقا شیخ فضلالله نوری که مظلومانه کشته شد، شکی در آن نیست که دست اجانب او را به دار کشید. اما تجلیل از آقا شیخ فضل الله نوری معنایش این نیست که تفکر آخوند خراسانی و مرحوم میرزای نائینی در قصه مشروطیت زیر پا انداخته بشود و بی توجهی بشود. مثل آخوند خراسانی شخصیت مرجع بزرگوار که می آید رکن رابع مشروطیت را آزادی مطبوعات ذکر می کند اینها حرفهای کوچکی نیست.
ما بعد از صد سال نگاه کنیم تاثیری که این مشروطیت بر کشورهای دوروبر ما گذاشت چه میزان بود. دست استعمار آمد از مشروطیت سوء استفاده کرد، افرادی را برانگیخت به قول مرحوم آخوند انگور را در خمر ریختیم به امید اینکه سرکه بشود شراب شد. اما به نام نائینی، به نام آخوند خراسانی چند تا خیابان داریم؟ چرا یک خیابان در مشهد هست اما این خیابان که در مشهد هست قبل از انقلاب نامگذاری شده! ما خوشحال هستیم به یاد آقای بروجردی افتادید ولو به بهانه ناخلف بودن ما!
مبارزه با بهائیت باید فرهنگی باشد
این را هم عرض کنم ما در تمام آرا و عقاید مقلد آقای بروجردی نیستیم . حتما دیدهاید در بعضی از نظرها به آقای بروجردی اشکال می¬کنیم اما در این قصه بخصوص آقای بروجردی همین بوده آنهایی که می¬خواهند تحقیق کنند. اگر میخواهید با بهاییت مبارزه کنید باید مبارزه فرهنگی باشد. خداوند رحمت کند مرحوم آقای آقا شیخ محمود حلبی را. آقای شیخ محمود حلبی از شاگردان آقا میرزا مهدی اصفهانی است در فقه و اصول و آدم برجستهای بود، من خدمت ایشان رسیده بودم. بعداً مرحوم آقا میرزا مهدی از فلسفه برگشت این شاگردان او هم برگشتند خود همین آقای آقا شیخ محمود حلبی برای ما نقل می کرد در شان شیخنا الاستاد حضرت آقای وحید روحی فدا که می¬گفت ما در درس آقا میرزا مهدی که بودیم آقای وحید هم در آن درس بود قبل از اینکه نجف بود و در درس آقا میرزا مهدی اشکال می کرد جزو اعلام و فضلاء درس آقا میرزا مهدی آقا شیخ محمود حلبی بود. او تشخیص داد که ما باید با اینها مبارزه فرهنگی کنیم. گروهی راه انداخت از جوانها بحث می¬کردند کلاسهایی می دیدند و با بهاییت مبارزه می¬کردند. یک بار ما آن وقت تهران بودیم و دبیرستان می¬رفتیم یک معلم بهایی را در یک مدرسهای کتک زده بودند. معلوم شد بعضی از وابستگان به ایشان این کار را کردند. من بودم در آن جلسه عصبانی شده بود می¬گفت چرا این کار را کردید؟ این کتک زدن برای اینها مظلومیت درست می¬کند، می¬گویند منطق ندارند که می آیند کتک می¬زنند. بروید مواجهه و رو به رو بحث بکنید. یک وقت حمله کرده بودند قبرستانی از بهائیها را تخریب کرده بودند، این آقای مهندس سجادی از اصحاب آقای حلبی ناراحت و عصبانی یک سخنرانی کرد که بابا وقتی قبرستان اینها را خراب بکنید مظلومیت برای اینها درست می شود. مبارزه با بهائی مبارزه فرهنگی است، طوری عمل نکنید برای آنها مظلومیت درست شود. قبلاً حجیته کوبیده شد که نفوذ کردند در دستگاهها؛ این قدر که به نفوذ حجتیه توجه کردید به نفوذ خود بهائیها در دستگاهها توجه نکردید. یک مشت بچه های متدین بودند اینها بحث می کردند آقایان می¬گفتند اصلاً بهاییت مسئله نیست که اینها بخواهند مبارزه کنند. یادتان نیست؟ حالا باز خدا را شکر می کنیم همان طور که یاد آقای بروجردی افتادید یاد بهائیت هم افتادید و بهائیت مسئله شد، فقط منتظر بودید ما سخنی بگوییم عیب ندارد الحمدلله اگر ما این قدر منشا خیر و برکت باشیم راضی هستیم.
توصیههای اخلاقی به عموم طلاب
اما عزیزان ببینید شماها هم بچههای ما هستید می نویسید هر چه می¬خواهید بنویسید من بچههای خودم که همه طلبهها هستند هر چه راجع به شخص خودم بگویند من راضی هستم من هیچ نگرانی ندارم. آثار وضعی آن دست من نیست . من راضی هستم اما شما اگر می¬خواهید من را بکوبید شما اگر می خواهید من را حذف کنید اگر یک تفکری در حوزه هست یا حاکم شده که بخواهد امثال بنده حذف بشود، حوزه صدا نداشته باشد صداها همه خفه بشود خب من را می خواهید بکوبید اما اغراء به جهل (حقیقتی را پنهان کردن) نکنید. رسالت روحانیت فراموش نشود، رسالت مرجعیت شیعه فراموش نشود. رسالت ما دفاع از حقوق انسانها بوده، رسالت ما دفاع از حقوق ضعفا بوده است.
نقدهای ما به نظام براساس وظیفه و دلسوزی است
ما فقط ننشستیم در داخل حوزه که توجیه کنیم کار حکومت را بهبه و چهچه کنیم، تملق کنیم. اگر اشکال می کنیم توجه داشته باشید ما دلسوز نظام هستیم که اشکال می¬کنیم. آن که دلسوز نیست میگوید به جهنم هر کاری می¬خواهند بکنند خودشان کوبیده می¬شوند. دل ما می سوزد می¬گوییم نکنید این به ضرر شما هست ما دلسوز هستیم نه آنهایی که تملق می گویند، نه آنهایی که تعریف میکنند، نه آنهایی که عیوب شما را نمی بینند و می گذارند در این عیوب غوطه بخورید. ما که عیوب را می¬گوییم دلسوز هستیم. قاطی نکنید مسائل را، یک فرد را می خواهید بکوبید اغراء به جهل نکنید، رسالت روحانیت شیعه را فراموش نکنید. ما حافظ حقوق انسانها در طول تاریخ بودیم، ما حافظ حقوق ضعفا بودیم، ما حافظ حقوق مردم بودیم. استاد حوزه است استاد دانشگاه است منع کردند او را از تدریس پیش بنده آمده بنده دفاع کردم از حق او، آیا من طرفداری کردم از جور از گناه؟ خود امام خمینی (ره) در دفاع از حقوق مجرمین و متهمین فرمان هشت مادهای داشت. خاطرتان هست؟ آیا امام طرفدار جرم بود که مدافع حقوق آنها شد؟ امام ترویج می کرد گناه را؟ دفاع از حقوق به معنای طرفداری نیست. اگر دفاع از حقوق طرفداری است روحانیت و مرجعیت شیعه از روز اول مروج مسیحیت، یهودیت و زرتشتیگری بوده که نبوده. مقابله با آنها داریم سر جای خودش بحثهای کلامی داریم سر جای خودش. اما مقابله، مقابله فرهنگی است نه مقابله زوری، با زور نمی¬شود برخورد کرد و لذا عرض کردم عیب ندارد. به قول سعدی
افتاده ایست آزاده، کس نیاید به جنگ افتاده
رسالت روحانیت فراموش نشود
شما می خواهید ما را بکوبید. خودتان می گویید که از قیمت هم افتادیم، اما تعرض چرا؟ تعرض می کنید عیب ندارد ما راضی هستیم هر چه می¬خواهید بگویید بگویید اما رسالت روحانیت فراموش نشود. حرفهای ما طرفداری نیست، دفاع از حقوق است. مظلوم ممکن است مشرک باشد ما باید از حقوق آنها دفاع کنیم. این نیست که اگر مظلوم مشرک شد ما به سر او بزنیم. روحانیت شیعه این نبوده است. علت اینکه شیعه امروز در دنیا ـ در آن مصاحبه مفصل گفتم خود من آنجا توضیح دادم ـ رشد دارد چون امیرالمومنین دارد، چون آقا امام مجتبی دارد. چون آقا سیدالشهدا دارد که از حقوق مظلوم دفاع کردند حتی دفاع از حقوق مظلومی که همدین آنها نبود. وجود مقدس آقا امام صادق با ابن ابیالعوجاء می¬نشست بحث می کرد. هیچ وقت یک کلمه تند از زبان امام صادر نشد، ابن ابی العوجاء هم تا آخرش به همان عقیده ماتریالیستی خود بود. یک وقت هشام بن ملک داشت بحث می کرد خب هشام جوان بود دیگر عصبانی شد و تند شد ابن ابیالعوجاء به او گفت ببین با استاد تو امام صادق ساعتها می نشینم، مطالب و اشکالات تندتر از این می گویم یک بار یک کلمهای که کوچکترین توهینی به من باشد صادر نشد. مناظرات آقا امام رضا هم هست، به هوش باشید. علی ایحال این حوادث می آید و می گذرد اما آن «باهتوهم» را در آن یک تاملی بکنید. این طور نیست که راحت بشود به هر کسی بهتان زد مخصوصاً به قصد قربت بهتان زد و به قصد قربت حذف کنیم. آن کسانی که امام حسین را کشتند به قصد قربت «كُلٌّ يَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِدَمِهِ» آنها تفکرشان ماند یا امام حسین تفکرش ماند؟ به امیرالمومنین خبر دادند که ابنملجم و سایرین دارند توطئه می کنند. حضرت فرمود چکار بکنیم گفتند آقا آنها را بگیر زندانی کن. حضرت چه کرد؟ زندان کرد؟ حضرت فرمود من حقوق یک انسان آزادی یک انسان را از او سلب بکنم؟ برای اینکه این در آینده ممکن است کاری بکند؛ من این کار را نمی¬کنم. حالا ابن ملجم و اشعث بن قیس مانده یا علی بن ابیطالب، کدام ماندند؟ این شیعه است، این شیعه رشد دارد. هر جای دنیا که بروید هر شهری در دنیا امروز با این مهاجرتها اتاقی فضایی به عنوان مسجد به عنوان حسینیه محل روضه خوانی است. آنجا می¬گویند اشهد ان علیا ولی الله! علی رفت اما مکتب ماند، حسین رفت اما مکتب ماند. ما سعی کنیم اگر خودمان هم برویم مکتب بماند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته