بسم الله الرحمن الرحيم
حديثي را صاحب وسائل از وجود مقدس آقا علي بن موسي رضا صلوات الله و سلامه عليه نقل ميكند كه به عنوان تمين و تبرك اين روايت را نقل ميكنيم.
عجب به علم و علاج آن
« عن داود بن سليمان ، عن الرضا ، عن آبائه ، عن علي ( عليهم السلام ) ... وحسبك من الجهل أن تعجب بعلمك»[1]
حضرت ميفرمايند: همين مقدار براي جهل انسان كافي است كه نسبت به دانستههاي خودش عجب[2] داشته باشد، خيال كند خيلي ميداند و علامه شده است.
كساني بودند هرچقدر ملاتر و بر علم آنان افزوده ميشد، براي فراگيري و يادگرفتن خاضعتر ميشدند.
حكيم بوذرجومهر(بزرگمهر) وزير انوشيروان بود. معروف است انوشيروان از حكيم بوذرجومهر سوالي پرسيد. بوذرجومهر گفت: من نميدانم. انوشيروان چهرهاش را در هم گرفت و گفت: تو به چه خاطر از ما حقوق ميگيري؟ تو به عنوان عالم و دانشمند كنار ما هستي كه اگر ما مطلب و مسالهاي را نميدانستيم، از تو بپرسيم.
حكيم در جواب گفت: شما براي دانستههاي من حقوق ميدهيد نه براي ندانستههاي من؛ اگر بنا شود براي ندانستههاي من حقوق بدهيد تمام سلطنتتان را هم بدهيد، كافي نيست.
اين واقعيت است. بوعلي در آخر عمر كه به آن مقام و كمال علمي رسيده بود، در اين رباعي ميگويد:
دل گرچه در اين باديه بسيار شتافت يك موي ندانست ولي موي شكافت
اندر دل من هزار خورشيد بتافت آخر به كمال ذرهاي راه نيافت
جهل ما در مقابل تكوين حساب ندارد و اصلا دانستههاي ما در برابر كائنات و موجودات به حساب نميآيد. به اين نكته بايد هميشه توجه داشته و آگاه باشيم، علم احاطه است و اساساً ما ظرفيت احاطه وجودي بر همه چيز را نداريم، لذا اصلاً امكان ندارد علم به كائنات و موجودات در وجود ما بيايد، چرا كه وجود ما ظرف است؛ مانند اين كه امكان ندارد آب موجود در اقيانوس را در كوزه بريزيد. هرچقدر هم ملا و با سواد باشم و هرچقدر هم درس بخوانم و ياد بگيرم و علاوه بر اينها آنچه ياد گرفتم از يادم نرود، تازه ظرفيت من همان كوزه است، از آنجا كه علم احاطه است و ظرفيت وجودي من، محدود و اندازهاي خاص دارد، بنابراين انسان نميتواند بر همه كائنات و موجودات احاطه داشته باشد.
برخي از افراد گاهي مقام فقهاي بزرگ – مانند شيخ مفيد و شيخ طوسي- را با مقام امام عليه السلام نزديك ميكنند، اما بايد توجه داشت اين بزرگان را با مقام امام عليه السلام نزديك نكرد، گاهي از اوقات ميگويند اين بزرگان عصمت اكتسابي دارند؛ اين سخن صحيح نيست، زيرا عصمت داستان ديگر است، بايد بدانيم هرجايي كه اكتساب است، عصمت نيست بلكه عدالت سطح بالا است.
عصمت و عدالت دو ماهيت جدا از هم هستند ، لذا امام عليه السلام با ما فرق دارد. راه را به انحراف نرويم به هر حال از قديم هم گفتند: اگر انسان بخواهد بداند، بايد خضوع داشته باشد
افتادگي آموز، اگر طالب فيضي هرگز نخورد آب، زميني كه بلند است
زمين براي اينكه قابليت آبياري داشته باشد بايد هم سطح آب باشد، وقتي زمين بلند شد نميتواند از آب استفاده كند، طبع انسان هم همينجور است انسان وقتي ميآموزد كه عجب نداشته باشد و لذا بزرگاني را ديديم كه گاهي از اوقات وقتي يك بچه طلبه هم در مقابلشان حرف ميزد، گوش ميكردند. و گاهي اين حرف را اساتيدي نسبت به شاگردانشان زدند اين سخن در جاهاي ديگر، وجود ندارد فقط داخل حوزهها است. با وجود آنكه آقا سيد علي كاشاني در چند دوره درس خارج اصول مرحوم آقا ضياي عراقي شركت كرده بود؛ معروف است، وقتي مرحوم آقا ضياي عراقي به كاشان آمد نسبت به آقا سيد علي كاشاني گفته بود: «بيش از آنچه كه او از من استفاده كند من از او استفاده كردم» اين كمال است، هيچ اشكال ندارد، استاد و شاگرد امور اعتباري است، نه آنكه از امور واقعي باشد، ما دنبال درك حقائق هستيم، فرق نميكند كسي كه از او ياد ميگيريم، استاد باشد يا شاگرد، چراكه همين شخص بزرگ خضوعش هم نسبت به ديگران بيشتر است و لذا در مقام يادگيري، تهيؤ بيشتر دارد.
والسلام عليكم و الرحمه الله وبركاته
1. وسائل الشيعة، ج1، ص105، شماره 258/25.
2.عجب در لغت به معناي خود بزرگ بيني، خود پسندي و تكبر است.