بسم اللّه الرحمن الرحيم
در دعاي شريف مكارم الاخلاق وجود مقدس آقا امام سجاد صلواتاللّهوسلامهعلیه میفرمایند:
فَإِذَا کَانَ عُمْرِی مَرْتَعاً لِلشَّیْطَانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیْکَ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَ مَقْتُکَ إِلَیَّ، أَوْ یَسْتَحْکِمَ غَضَبُکَ عَلَیَّ.
امام سجاد – علیه السلام - در این فراز از دعای شریف مکارمالاخلاق از خداوند درخواست میکنند: خدایا! اگر عمر و زندگی من مرتع شیطان است، یعنی من ملعبه شیطانم و از خودم ارادهای ندارم تا در مسیر تو قرار بگیرم، جانم را بستان.
دلهای سستایمان، کشتزار و چراگاه شیطان
برخی از ما منتظر نشستهایم ببینیم چه محرک شیطانی پیدا میشود که دنبالش حرکت کنیم. متأسفانه اکثر مردم همین گونه عمل میکنند؛ یعنی در ظاهر انسانهای خوبیاند و تا در موقعیت خلافی قرار نگرفتهاند، چیز بدی از ایشان دیده نمیشود؛ اما به محض اینکه موقعیتی فراهم میشود، آلوده میشوند؛ مثلاً بحث پولی مطرح میشود؛ دیگر کاری ندارد که این پول مردم و حقالناس است یا نه، و به آن دست میبرند. خوبی اینها متوقف بر این است که یک محرک و اسباب شیطانی برای انحرافشان فراهم نشود. گاهی شخص از نظر عقیدهای پاک و سالم است؛ اما همین که چند شبهه مطرح میشود، به هم میریزد. تا موقعیتی پیش نیامده، انسان معقولی است و سرگرم زندگی عادی خود است و به فکر ریاست نیست؛ اما وقتی زمینههای ریاست فراهم شد، هر کاری برای تفوق یافتن بر دیگران انجام میدهد و دیگر حق و ناحق نمیشناسد.
این نوعی زندگی مرتع شیطان است. مرتع در اصطلاح زمین حاصلخیزی است که در آن کشت میکنند و محصول برداشت میکنند. شیطان هم وقتی در زندگی ما رسوخ می کند که زندگی ما مثل زمین کشاورزی قابل کشتوکار باشد؛ یعنی شیطان بتواند بکارد و برداشت کند؛ شیطان یا شیاطین یا قوای نفسانی؛ همه مجموعهای که در مقابل نفس لوامه و قوای رحمانی قرار میگیرند. چنین زندگیای میشود مرتع و کشتزار شیاطین.
امام سجاد- علیه السلام - از خداوند درخواست میکند که خدایا اگر چنین شد، این وسیله گناه را از دست من بگیر؛ وگرنه من سقوط میکنم. این شرایط را برای من پیش نیاور؛ وگرنه من منحرف میشوم. اگر اراده ما اینقدر ضعیف است که عمر ما و لحظهلحظه زندگی ما مرتع شیطان میشود، پس خدایا این زندگی را از ما بگیر: «فَاقْبِضْنِی إِلَیْکَ»؛ پرونده این زندگی را ببند؛ طومارش را جمع کن.
تکرار و کثرت گناه، عامل رسوایی و غضب الهی
«قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَ مَقْتُکَ إِلَیَّ»؛ پیش از آنکه غضبت متوجه من بشود. اینطور نیست که خداوند متعال با یک خلاف یا یک انحراف، انسان را رسوا کند؛ اما وقتی گناهان جمع شدند و زیاد شدند، ممکن است کار به جایی برسد که دیگر مانع غضب الهی نشود و خشم خداوند انسان را فرابگیرد.
لطف حق با تو مداراها کند چون که از حد بگذرد، رسوا کند
خداوند محل غضب نیست؛ اما گاهی از اوقات انسان در اثر تکرار زیاد گناه به ورطهای از گمراهی و سیاهی میافتد که دیگر راهی برای نجاتش وجود ندارد.
روزنههای ایمان، عامل نجات از غضب الهی
گاهی نیز انسان گناهکار است و خیلی هم گناه کرده، اما یک کار خیری هم در کنارش باقی گذاشته است؛ مثل حربنیزید ریاحی که یک عمر سپهسالار لشکر ظلم بود و در چنان بساطی نشو و نما کرده و تمام زندگیاش را در خدمت آنان گذرانده بود. بیانات امام صادق – علیه السلام – درباره گناه خدمت به ظالمین بسیار تکاندهنده است. حر همه زندگیاش آلوده شده بود؛ اما در کنار این آلودگی، یکی چیزی در وجودش مانده بود که همان باعث شد که آن مقت و غضب الهی شامل حالش نشود و فرصت اصلاح داشته باشد.
حرمتگذاری حُر به امام در عین تقابل با حضرت
حر وقتی در مقابل سیدالشهدا - صلوات الله و سلامه علیه – قرار گرفت، آن حضرت را تهدید کرد. اصلاً کاروان امام را او در کربلا محصور کرد. حضرت فرمود: بگذار برگردیم مدینه یا برویم یمن؛ اما حر اجازه نداد و گفت همین جا باید متوقف بمانید. یعنی آنها را در محاصره نگاه داشت. بااینحال، هنگام نماز، وقتی امام به نماز ایستادند، به حر فرمودند: شما نماز خودتان را بخوانید. حر گفت: یابنرسولالله! شما به نماز بایستید و ما نماز خواندن پشت سر شما را از دست بدهیم؟ نه، ما در خدمت شما نماز میخوانیم. این نشان میدهد که یک چیزی از آن اصالت در فطرت او باقی مانده است.
احترام حُر به صدیقه کبری (س) عامل نجات و سربلندی او
یک بار دیگر نیز وقتی حضرت با حر برای بازگشت به مدینه یا یمن محاجه میکرد و حر ممانعت میکرد و میگفت همینجا بمانید و با یزید یا بیعت کنید یا جنگ کنید، خطاب به او فرمود: «ثکلتک اُمُّک»؛ مادرت به عزایت بنشیند؛ یعنی خدا تو را بکشد. در عرب، اسم بردن از مادر کسی، یک ننگ و منقصتی برای آن فرد بهشمار میرود. حر رو کرد به امام و گفت: اگر مادر تو صدیقه کبری نبود، من هم اسمش را میبردم؛ اما چه کنم؛ مادر تو کسی است که من جز با احترام و خضوع نمیتوانم درباره او سخن بگویم. این هم نشانه دیگری است از اینکه هنوز از آن اصالتها چیزی در او مانده است. همین باعث میشود که راه نجاتی برای او پیدا شود. آن هم راه نجاتی مثل حسین – علیه السلام – که حتی از او گلایه نکرد که چرا زودتر نیامدی؟ چرا این بساط را سر ما درآوردی؟ اگر زودتر متوجه شده بودی، ما اینگونه گرفتار نمیشدیم. تو اول کسی بودی که این بساط را بهپا کردی. نهتنها هیچ نگفت، بلکه فرمود: حرّ! أنْتَ حُرٌ کَما سَمَّتْکَ اُمُّک؛ تو همانگونه که مادرت تو را نام گذاشته، حرّیت و آزادگی را داری، بیا؛ میپذیریمت. وقتی هم که خواست به میدان برود، امام فرمودند: تو مهمان ما هستی؛ بیا بنشین. این در حالی است که خود آقا مهمان این مردم بود؛ همانها بودند که او را به کوفه دعوت کرده بودند.
کثرت گناهان، زمینهساز انکار و تکذیب آیات الهی
در هر صورت، خداوند روزنههایی را برای گنهکاران باقی میگذارد؛ اما گاهی از اوقات ما خودمان در اثر کثرت گناهان، این روزنهها را میبندیم و غضب خدا شامل حال میشود؛ نه اینکه خدا از ما غضبناک شود. وقتی روزنهها بسته شد، دیگر راهی برای نفوذ رحمت الهی نمیماند. طبق روایات، دل انسان در روز اول صاف و پاک است. با اولین گناه، یک نقطه سیاه بر این دل مینشیند. اگر شخص توبه کند، آن نقطه سیاه از بین میرود؛ اما اگر توبه نکند، همچنان میماند. در اثر تکرار گناه، نقاط سیاه دیگری اضافه میشود تا آنکه تمام این دل سیاه میشود. سرانجام چه میشود: «ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّوأى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ» (روم: 10). دیگر راهی برای توبه نمیماند و همه آیات الهی را انکار میکند. این همان چیزی است که امام سجاد – علیه السلام – از خدا میخواهد که جلویش را بگیرد و پیش از آنکه به آنجا برسد، جانش را بستاند. چنین زندگیای مرتع و چراگاه شیطان است و امیدی به نجات آن نیست و دیگر نمیتوان خود را از این ورطه بیرون کشید. بنابراین از خدا مسئلت میکند، پیش از آنکه همه چیز سیاه شود و همه فرصتها از دست برود، جانش را بگیرد.
عمومیت عنایت الهی بر همه بندگان، حتی گنهکاران
«قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَ مَقْتُکَ إِلَیَّ، أَوْ یَسْتَحْکِمَ غَضَبُکَ عَلَیَّ». پیش از آنکه نظر عنایتت از من برگردد. این فراز از دعا نشان میدهد که خداوند حتی به بندگان خاطی خودش هم عنایت دارد. نظر و عنایت الهی در همه حال، هست؛ حتی برای کسانی هم که در جهنم عذاب میشوند. فرعون وقتی بهدنبال حضرت موسی – علیه السلام – وارد رود نیل شد، گمان میکرد که او هم میتواند از میان این دریای شکافتهشده رد شود که ناگهان آبها بههم رسید و همه را غرق کرد. فرعون وقتی دید قافیه را باخته و آخر کار است، فریاد زد: موسی! اشتباه کردم؛ مرا ببخش. هرچه فریاد زد موسی! موسی! حضرت جوابش را نداد و او غرق شد. خداوند خطاب به موسی – علیه السلام – فرمود: فرعون اینهمه داد زد و التماس کرد؛ چرا به او توجه نکردی؟ گفت: خدایا! او همان بود که در همه چیز ادعای خدایی میکرد. خداوند فرمود: اگر او بهجای اینکه اینهمه تو را صدا بزند، یک بار مرا صدا زده بود، من جوابش را میدادم. بعد خداوند میفرماید: موسی! تو خالق او نیستی. من خالق اویم؛ یعنی حتی این فرعون با آن سابقه و آن ادعای الوهیت، حتی در آن لحظه هم امکان عنایتگیری از خداوند عالم را دارد.
مرگ زودهنگام، بهتر از سقوط در ورطه وزر و وبال
امام سجاد – علیه السلام – میفرماید: خدایا! قبل از اینکه این فرصتها از دست برود، ما را زنده نگذار؛ چراکه جز افزایش وزر و وبال نتیجه دیگری ندارد؛ چه وبال برای خودمان، چه برای مردم. آن کسانی که در مقابل غدیر ایستادند، آن کسانی که در برابر امیرالمؤمنین – علیه السلام - ایستادند، اگر عمرشان خاتمه یافته بود، این همه جنایت مستمر از آنها در طول تاریخ نمیماند. مگر چند سال بعد از آن جنایات زنده ماندند؟ آن ریاستها چقدر طول کشید؟ در همان مدت همه معیارها را تغییر دادند؛ چه در امر حکومتداری و چه در امر روابط بین مردم. همه چیز ناگهان عوض شد. آن صفایی که در زمان رسولالله – صلی الله علیه و آله - بود، آن همه عظمت و شکوه آن دوران، همه بههم ریخت. همه بهدنبال رفیقبازی و باندبازی، و زر و زور، و زد و بند، و لابیگری افتادند و همه چیز منحرف شد. اگر خدا به آنها عنایت کرده بود و عمرشان را میگرفت، این همه وزر و بال بر گردن آنها و آیندگان اضافه نمیشد؛ اما این عنایت شامل حالشان نشد و مقت و غضب الهی آنها را فراگرفت. امیدواریم خداوند پیش از آنکه فرصت بگذرد، ما را متذکر و متوجه حالات خودمان بگرداند؛ انشاءالله.
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته