عوامل گمراهی جامعه، عالمان فاسق و متعبدان جاهل
اميرالمؤمنين ـ علیهالسلام ـ فرمودند: «قطع ظهري رجلان من الدنيا: رجل عليم اللسان فاسق؛ ورجل جاهل القلب ناسك. هذا يصد بلسانه عن فسقه، وهذا بنسكه عن جهله. فاتقوا الفاسق من العلما والجاهل من المتعبدين؛ اولئك فتنة كل مفتون. فإنّي سمعت رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ يقول: يا علي! هلاك امتي علي يدي كل منافق عليم اللسان[1]».
حضرت در اين حديث شريف ميفرمايند: دو دسته از مردم در دنيا پشت مرا شكستند؛ افرادي كه خوش بيان و زباندان هستند، ولي در عمل فاسق ميباشند و دسته دوم افرادي كه بيعلم و نادان هستند، ولي به ظاهر اهل تعبد و ديندار ميباشند. دسته اول با شيرين بياني و زبان بازي مردم را از توجه و آگاهي از فسق خود باز ميدارد (تا او را نشناخته و شيفته و رهرو او گردند) و دسته دوم با تظاهر به دينداري و خشكه مقدسي مردم را از شناسائي و توجه به باطن بدون علم خويش نادانیش را مخفی می کند. پس بپرهيزيد از عالمان فاسقان و جاهلان متعبد. چرا كه آنها نيز عاملان فتنه و سرگرداني مردم ميشوند. من خود از رسول خدا شنيدم كه فرمود: اي علي، هلاك امت من از ناحیه فاسقان زبان باز است.
اميرالمؤمنين ـ علیهالسلام ـ در این حدیث ميفرمايند: دو طايفه پشت مرا شكستند. يكي كساني كه در گويش و زبان عليم اللساناند؛ یعنی در ظاهر عالماند و عالمانه عمل ميكنند، اما در عمل فاسدند؛ آنچه ميگويند با آنچه عمل ميكنند تفاوت دارد. اين، ویژگی منافق است. ديگری كساني كه ناسك و متديناند و واقعاً خلوص دارند؛ نماز شبشان ترك نميشود و تا صبح نماز میخوانند و گريه ميكنند؛ اما بنا فرمايش حضرت اين اشخاص، جاهل القلباند. هرچند اين اشخاص – در ظاهر- زبان و عملشان صحيح و یکی است، اما فهم و شعورشان ناقص و مشكل دارد.
در زمان آن حضرت، نمونههای بسیاری از عالمان فاسق را میتوان نام برد که زبان و عملشان با هم تفاوت داشتند. چنين افرادی در زمان آن حضرت كم نبودند. بسیار بودند كساني كه امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ و حقانیت او را میشناختند؛ همچون طلحه و زبير، سعدبنابيوقاص و عبداللهبنعمر؛ اما در عمل از آن حضرت کناره گرفتند و بیعت نکردند یا بیعت شکستند و با ایشان جنگیدند.
خوارج، نمونهای از متعبدان جاهل
در مقابل، كساني هم بودند که واقعاً عاشق علي ـ علیهالسلام ـ بودند؛ در عمل نیز افرادی متعبد، مجاهد و اهل انفاق، اما جاهل القلب بودند. از میان آنها، گروه خوارج و کسی همچون عبداللهبنملجم مرادي درآمد. خود حضرت ميفرمودند كه مصيبت من با اين افراد بيشتر است.
علی ـ علیهالسلام ـ با كساني درگیر بود که در داخل اجتماع مسلمانان بودند و بر ضد آن حضرت شعار میدادند و ناسزا میگفتند. در نماز جمعه، هنگام خطبه امیرالمؤمنین، یکی از خوارج که از بلاغت و فصاحت آن حضرت به وجد آمده بود، بهجای تعريف، فریاد زد: «قُتِل هذا الرجل ما افقه[2]؛ خدا اين مرد را بكشد؛ عجب زیبا سخن میگوید». مردم بر سرش ريختند تا او را كتك بزنند؛ اما اميرالمؤمنين ـ علیهالسلام ـ جلوی آنان را گرفت.
گاهی نیز هنگام نماز جماعت امیرالمؤمنین، آيه « لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنّ مِنَ الْخاسِرينَ »[3] را ميخواندند و حضرت مشرك و كافر معرفي ميكردند. امیرالمؤمنین نیز به احترام آیه قرآن سكوت ميكرد و پس از پایان قرائت آيه، نماز را ادامه ميداد[4].
برخورد کریمانه امام با خوارج
آن حضرت پیوسته آنان را تحمل كردند تا آنکه خوارج شروع كردند به كشتن مردم. در این میان، زن حاملهای را به جرم اینکه به کفر علی ـ علیهالسلام ـ باور نداشت، به همراه جنین در شکمش كشتند[5]. اميرالمؤمنين آنها را خواست و فرمود: شما امنيت مردم را مخدوش ميكنيد. شما به عقيده خودتان عمل كنيد؛ به مردم چه کار دارید. آنان نپذیرفتند.
حضرت فرمود: «اگر ميخواهيد این گونه عمل كنيد، مردانه بجنگيد. شما عقيده خود را حق میدانید و ما هم عقيده خود را حق میدانیم. اگر با گفتوگو و مذاکره به نتیجه نمیرسیم، بیایید مبارزه کنیم». امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ اجازه داد تا خوارج از بين اجتماع مسلمانان و از مرکز حکومت، افراد و اسلحه جمع و تهيه نمایند؛ اردوگاه درست كنند و در آنجا جمع شوند.
آن گاه خودش هم با لشكرش به سوی آنان حركت كرد؛ اما تا پانزده روز و به نقلی تا 24 روز جنگ نکرد؛ بلکه به موعظه و نصیحت آنان پرداخت. حضرت هر روز صبح و ظهر و شب، پس از اقامه نماز، براي آنها صحبت ميكرد. در نتیجه این اقدامات، بیشتر خوارج متنبه شدند و برگشتند؛ اما عدهاي ماندند كه با آن حضرت جنگيدند.
ظاهر مؤمنانه این افراد چنان فریبنده بود که مردم را دچار تردید و دودلی میکرد و همین کار را برای حضرت بسیار سخت میکرد. شبی امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ با یکی از یاران خود در اردوگاه خوارج قدم ميزد. صداي دلنواز و حزین قرآن و آه و نالههای نیمهشب خوارج، قلب همراه آن حضرت را لرزاند. عرض كرد: «يا اميرالمؤمنين! به روی اين افراد ميخواهيد شمشير بكشيد»؟ به همین دلیل بود که اميرالمؤمنين ـ علیهالسلام ـ فرمودند: يكي از اتفاقات نادر در دوران من و مشكلترين كارهای من، مبارزه با خوارج بود؛ کسانی که به ظاهر خلوص بسیار داشتند، اما درک و شعور نداشتند.
وهابیت و القاعده، ادامه تفکر خوارج
تفکر خوارج، امروزه در میان گروههای سلفی وهابیت و القاعده و طالبان دیده میشود. آنان نیز اخلاص دارند، اما نمیتوانند حق را از باطل تشخیص بدهند. آنان که در عملياتهای انتحاری جانشان را فدا ميكنند، با اخلاص این کار را میکنند نه براي پول؛ اما درک و شعور و قدرت تشخيص ندارند؛ حق را باطل و باطل را حق ميبينند. اين مصيبت، بيشتر و بزرگتر از مصیبت افراد فاسق است. فاسق ممکن است روزي فسقش را كنار بگذارد و رستگار شود؛ اما افراد كوردل بیبصیرت هیچگاه نميتوانند به هدايت برسند؛ براي آنکه گمراهي خود را هدايت ميبيند و معتقد است که با کشتن شیعیان، فوراً به بهشت میرود. لذا مصيبت بزرگ اين است كه حق و باطل براي انسان مشتبه شود و خلوصي كه به خرج ميدهد، در راه باطل باشد، اما گمان کند که در راه حق است.
توجه داشته باشیم که ممکن است پیرامون ما نیز چنین افرادی باشند؛ هم افراد علیماللسانی که فاسقاند و هم افراد متنسک و متعبدی که کوردل و کمشعورند و خلوصشان را در گمراهی و دشمنی با امام زمان مصرف میکنند. در چنین موقعیتهایی باید طبق فرمایش امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ از این افراد پرهیز کرد؛ آنجا که حضرت میفرماید: «فاتقوا الفاسق من العلما والجاهل من المتعبدين. اولئك فتنة كل مفتون»؛ از علمای فاسق و متعبدان جاهل برحذر باشید که آنان فتنهاند و افراد را به فتنه میاندازند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
.[1] شيخ صدوق، خصال، ص69، ح103؛ فتال نيشابوري، روضة الواعظين، ص6.
.[2] الفضل بن شاذان، الايضاح، ص474؛ علامه مجلسي، بحار الانوار، ج33، ص345
.[3]اگر به خدا شرك ورزى قطعا عمل تو باطل شده و از زيانكاران خواهى بود. سوره زمر، آيه 65.
.[4]علامه مجلسي، بحار الانوار، ج33، ص344؛ طبري، تاريخ الطبري، ج4، ص54.
.[5]طبري، تاريخ الطبري، ج4، ص61؛ ابن اثير، الكامل في التاريخ، ج3، ص342؛ ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج2، ص281 و 282.