English | فارسی
یکشنبه 09 آذر 1393
تعداد بازدید: 999
تعداد نظرات: 0

بیانات حضرت آیت الله علوی بروجردی (دامت برکاته) در شهادت امام مجتبی (علیه السلام)

بیانات حضرت آیت الله علوی بروجردی (دامت برکاته) در شهادت امام مجتبی (علیه السلام)

حضرت آیت الله علوی برجردی با اشاره به سالروز شهادت امام حسن مجتبی فرمودند:

امام حسن مجتبی مظهر مظلومیت مضاعف

  ظلم بني اميه و دشمنان ائمه در این دو ماه محرم و صفر براي ما عيدی نگذاشته است و  به خصوص تا اربعين سيدالشهدا (علیه السلام)، كه ما هنوز آثار عزا را با خودمان همراه داريم، عيدی نداريم.

  نسبت به شهادت امام مجتبي (علیه السلام)  روایت هفتم صفر، به نظر می رسد که قوي‌تر از 28 صفر باشد و اساسا در حوزه نجف، بلكه در كل عراق، اصلا فردا شهادت امام مجتبي برگزار مي‌شود و دیگر 28 صفر برای ایشان، شهادت نمي‌گيرند.

  نسبت به امام مجتبي(علیه السلام)، يك مصيبت عجيب و غریب دیگر، مظلومیت مضاعف ایشان است که حتی يك عده خواص هم نسبت به صلح امام اعتراض داشتند؛ افرادی مانند جابر بن عبدالله انصاري و مثل حجربن عدي، اينها بزرگاني هستند که نسبت به صلح امام معترض مي‌شوند و اين امر، خاص آن زمان هم نيست، بلکه تا کنون هم ادامه دارد. برخی افرادی که در این زمینه تحقيق كردند، در بعضي جهات، واقعا متوجه نشدند که قضیه چه بوده است و لذا، خيلي از اوقات تفكر ما، همانند تفكر زيديه شده است؛ جماعت زيديه امام سجاد (علیه السلام) را امام نمي‌دانند، ولی زيد را امام مي‌دانند؛ چرا که او قائم به سيف بوده و  شمشير داشته است؛ مشکل اصلی هم نفهمیدن بحث امامت است؛ امام مجتبي به حجر جواب دادند، که در همان روايت از رسول گرامي اسلام(صلي الله علیه و آله) معروف هست که «الحسن و الحسين اماما، قائما او قعدا»[1]؛ امام از حجر می‌پرسد که آیا شنيده‌اي يا نشنيده‌اي که اين را پيغمبر اکرم درباره ما فرموده است.

لزوم شناخت و معرفت نسبت به ائمه (عليهم السلام)

   بنابراین، باید در اينجا معرفت خودمان، نسبت به امام (عليه السلام) بيشتر كنيم. و اما اگر از اینکه امام واسطه فيض است و فيوضاتي كه در عالم هستي به وجود می‌آید، همه به وسيله امام بايد باشد و مقامات و ولايات آنها را کنار بگذاريم، - که نمی‌شود چنین کرد- باید حداقل امام را در قالب يك رهبر فكري مشروع دانست كه پيغمبر اکرم از طرف خداوند، اين افراد را به عنوان رهبر فكري جامعه مسلمانان معرفي كرده است؛ و اگر اين حداقل را بپذيريم هيچ وقت در مقابل تصميمات امام و رهبر خود اين چنين ايستادگي و مقاومت نمي­كند؛ و الا، از همان اول در این زمینه مردود شده‌ایم.

و بايد اول همين اشكال را به اميرالمومنين (علیه السلام) كرد چرا كه حضرت هم حدود 25 سال در خانه نشست، و در مقابل سقيفه شمشير به دست نگرفت، ما باید اين را درك كنيم كه آن وضعیت، طبق مصالحي بوده است كه اميرالمومنين (علیه السلام) در نظر داشته است؛ حتی افرادی همانند رشيد حجري و دیگران، روي قرائن عادي، که به دست آورده بودند، به خدمت آن حضرت آمدند و گفتند افرادی مانند ابن ملجم و عبدالرحمان جلساتي دارند و درباره قتل شما نقشه می‌کشند، شما اجازه بدهيد که اينها را زنداني كنيم و بر این نظر هم اصرار كردند؛ اما ایشان فرمودند که من چگونه، اشخاصی را که هنوز كاري نكرده‌اند، به عنوان اينكه مي‌خواهند كاري بكنند، زنداني كنم و آزادي انساني آنها را سلب كنم؟ در حالی که ایشان مي‌توانست شمشير بردارند و همه آنهايي كه قصد ترور داشت را از میان بردارند.

    در قضیه جنگ معاويه با خوارج، وقتی که معاويه در جنگ صفين، شكست خورده بود عمر عاص، يك عده از عناصر سست و بي‌ايمان آنها را فريب داد؛ ولی در آنجا، اميرالمومنين هم مي‌توانست شمشير بكشد و ريشه فتنه‌گران را بخشکاند، ولی این کار را نکرد؛ زیرا اميرالمؤمنين (علیه السلام) مي‌خواهد مكتب بماند ولو خودش برود، ایشان مكتب را براي خودش نمي‌خواهد بلكه خودش را براي مكتب مي­خواهد، و لذا، اساس، بقاي این مكتب است.

   روزی ابن زياد، آن مردك زنا كار که حاكم در كوفه بود، به عیادت هاني بن عروه آمد، و هاني با مسلم قرار گذاشت که تو پشت پرده باش و تا سرفه كردم بيا بيرون و با شمشير گردنش را بزن؛ چرا که كشتن حاکم فاسق فاجر ظالم مشکلی ندارد. مسلم پشت پرده بود و هر مقدار که هاني سرفه كرد، مسلم نيامد، بعد، هاني آمد و به وی گفت که هم خودت را به كشتن دادي و هم من را؛ اما مسلم جواب داد اميرالمومنين (علیه السلام) از پيغمبر (صلي الله علیه و آله) نقل كرده است که ایشان فرمودند: مسلمان اهل ترور و ناجوانمردانه كشتن نيست؛ ولو آن فرد، فرد پستي همانند ابن زياد باشد.

  اين رويه اميرالمومنين (علیه السلام) است همانگونه كه امام مجتبي (علیه السلام) نیز همین رويه را ادامه دادند. همیشه این طور نیست که ما در جنگيدن مقاصد خود را به پيش ببريم؛ خود پيغمبر (صلي الله علیه و آله) در صلح حديبيه صلح كردند. اگر امام مجتبي (علیه السلام) هم به عنوان امام و رهبر فكري، مصلحت را در اين مي‌بيند كه اکنون با معاويه،صلح  كند و آن شرايط را بپذيرد، دیگر نباید به ایشان اعتراض کرد.

صلح امام حسن، سبب بقای پیام اصیل اسلام بود

   ما اگر دقيقا تحليل كنيم می‌بینیم که بقاي تفكري كه از علي بن ابي طالب (علیه السلام) مانده بود به عاشورا منتهي شد و حركت شيعه با حركت عاشورا و با نهضت امام صادق (علیه السلام) پيوند داده شد و در این میان، صلح امام مجتبي (علیه السلام) سبب نابودی نقشه معاويه برای ریشه کنی اصل اسلام شد. او با اساس اسلام مشكل داشت و مي‌خواست که تمام كساني را كه تفكر اصيلی دارند يكسره از بين ببرد. پس اگر امام مجتبي (علیه السلام) به آن صورت صلح نمي‌كرد معاويه با همان روش يك نفر از معتقدان به امامت را باقي نمي‌گذاشت و اين تفكر را نابود مي‌كرد. در آن قضیه معروف است که عمال و كارگزاران معاويه در شام به بچه‌ها به نام معاویه بچه گوسفند می‌دادند تا بچه ها گوسفندان را بزرگ كنند و با آنها مانوس بشوند و بعدا به نام علی از آنها، بره‌ها را می‌گرفتند تا بغض علی در دل آنها نهادینه شود. خلفا از اول شروع كردند به اينكه قرآن ما را بس است و نياز به نقل حديث نداريم، لذا بنابر نقل عايشه خليفه اول احاديث نقل شده از پيغمبر را سوزاند و خليفه دوم آن را اوج داد و  افرادي كه نقل حديث ميكردند مي­گرفت و مجازات‌های مختلفی را در نظر داشت و يا آنها را مي­كشد. اما خود معاويه هر گونه که مایل بود نقل حديث مي‌كرد و همان ابوهريره‌ای که در اثر نقل حدیث، با تهدید خليفه دوم به مرگ مواجه شد در زمان معاویه، از اركان اصلي معاویه بود.

   در این وضعیت، صلح امام مجتبي (علیه السلام) مایه نقش بر آب شدن اهداف شوم معاویه شد؛ همانطور که بارها اميرالمومنين (علیه السلام) ، در نهج البلاغه فرمودند که اگر جنگ مي‌كردم اسلام ضايع مي‌شد؛ تا جایی که ایشان در اثر نامردی مردمان زمان خود، فرمود خدايا من را از اينها بگير و كسي را به اينها بده كه به اينها رحم نكند. خداوند هم حجاج بن يوسف ثقفي، را به آنها داد و مردم نتوانستند در مقابل او تحمل کنند.

صلح امام حسن، سبب بقای امام حسین برای قیام عاشورا بود

  بنابراین، اگر صلح امام مجتبي (علیه السلام) نبود، اين پيام نورانی اسلام، هم امروز به دست ما نمي‌رسيد و حتي موضوع براي قيام عاشورا پيدا نمي‌شد؛ چرا حتی سيدالشهدا (علیه السلام) هم وظيفه داشت که در كنار امام مجتبي بجنگد و معاويه هم همه را از بين مي‌برد. امام حسن صلح كرد درحالی که از دشمن و دوست سزا شنید.

صبر هم از صبر تو بي­تاب شد      كوزه شد و زهر شد و آب شد

بعد شهادت نكشيد از تو دست      تير شد و بر تن پاكت نشست،

تا ابد اي خسرو والا مقام     برتو و آباي گرامت سلام

و السلام عليكم ورحمة وبركاته



[1] . قاضي نعمان المغربي، دعائم الاسلام، ج1، ص37.

تصاویر
  • بیانات حضرت آیت الله علوی بروجردی (دامت برکاته) در شهادت امام مجتبی (علیه السلام)
ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

کلیه حقوق این سایت متعلق به دفتر حضرت آیت الله علوی بروجردی می باشد. (1403)
دی ان ان